eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
147 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
"ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم" غیر از تو گل فاطمه ارباب نداریم انگار که دور از وطنیم و پر از آهیم جز کرببلا صحبت جذاب نداریم مانند شب جمعه ی هر هفته حسین جان مشتاق زیارت شده و تاب نداریم با روی سیاه آمده ایم از تو بگوییم ما روی سفیدی که چو اصحاب نداریم ما ظلمت محضیم بدون حرم تو دوریم شب جمعه و مهتاب نداریم هر جا به جز از صحن و سرای تو که رفتیم گشتیم ولی خاطره ای ناب نداریم قبله متمایل به شما هست و از این رو با قاب حرم حسرت محراب نداریم هر چند به دنیا گره خوردیم ولی باز با یاد ضریح تو ببین خواب نداریم @hadithashk
اسیر عشقم و افتاده بر شما کارم به یک نگاه تو ای مهربان گرفتارم نفس بده هوس کربلاست در سر من ز هر چه غیر هوای تو زار و بیزارم سپرده ام دل خود را به نم نم باران من از تب شب جمعه دوباره می بارم دوای درد مریض تو جز زیارت نیست ببر مرا که خرابم ببر ‌که بیمارم تصور حرمت موقع غروب و اذان گرفته صبر و قرارم گرفته اقرارم سلام بر لب عطشان و زخمی ات ارباب برای بردن نامت ببین عطش دارم هنوز هم که هنوز است زیر دین توام هنوز هم به تو و لطف تو بدهکارم گذشتی از زن و فرزند خود حسین غریب ز خون حنجر سرخ تو آبرودارم عزیز فاطمه بالای نیزه جایت نیست چقدر غصه ی این نیزه داد آزارم به این بهانه کشاندند کاروان تا شام همیشه سوخته از روضه های بازارم فدای زینب کبری که در چهل منزل کشید بار غم و گفت، نذر دلدارم @hadithashk
یک شب جمعه، هوای تو، مرا خواهد کشت آخر این اشک برای تو مرا خواهد کشت دلم آنجاست کنار درِ باب القبله صحبت صحن و سرای تو مرا خواهد کشت حسرت بوسه به شش گوشه امانم را برد دوری از کرببلای تو مرا خواهد کشت حرمت هر طرف از کعبه نشانی دارد عاقبت قبله نمای تو مرا خواهد کشت تو چه کردی که هنوز از غم تو می سوزیم سوختن... هر چه به پای تو مرا خواهد کشت همه‌ی سال به فکر غم عاشوراییم گفته باشم که عزای تو مرا خواهد کشت قتلگاه است پر از ناله ی تنهایی تو به خدا زمزمه های تو مرا خواهد کشت روضه خوان حرمت، مادر عالم، زهراست ناله اش مثل صدای تو، مرا خواهد کشت @hadithashk
جای مشت زجر خوابم را گرفت ردّ آن جای نقابم را گرفت سوختم صد بار با سیلی پدر این کبودی آه تابم را گرفت لکنت افتاده به جان دخترت بس که زد راه جوابم را گرفت پنجه ی نامحرمی نیزه به دست زخم های بی حسابم را گرفت با طنابی محکم آمد حرمله دست های مستجابم را گرفت پای من با زجر زنجیر آب شد آبله حال خرابم را گرفت کو عمو عباس مردیم از عذاب مرد نامحرم رکابم را گرفت پا برهنه، بین آتش روی خار دستی آمد زد حجابم را گرفت من گل خشکیده بودم از عطش تازیانه ها گلابم را گرفت آمدی جانم به قربانت ببین حرف با تو اضطرابم را گرفت حیف شد دست سیاهی کربلا بین مقتل آفتابم را گرفت بوسه ی آخر به داد من رسید جان به لب آمد عذابم را گرفت @hadithashk
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مست عشقیم و هوادار اباعبدالله دل ما هست گرفتار اباعبدالله زنده ایم از کرم خاص حسین بن علی تکیه داریم به دیوار اباعبدالله کربلا عرش خدا تربت آقاست شفا رحمت الله به زوار اباعبدالله عاقبت عاقبتش خیر شود مثل زهیر هر که شد نوکر دربار اباعبدالله مثل اصحاب حسین پا به جهان نگذارند غبطه خوردیم به انصار اباعبدالله یوسف اینجاست اگر در طلبی بسم الله نقد جان است به بازار اباعبدالله همه جا کرببلا و همه دم عاشوراست زیر دینیم ز ایثار اباعبدالله گر سر و جان و تن ما به فدایش گردد باز هستیم بدهکار اباعبدالله تا ابد سوخته ی ماتم زینب هستیم اهل اشکیم و عزادار اباعبدالله ما شب اول قبر و نفس آخر عمر دل سپردیم به دیدار اباعبدالله کاش مانند تمام شهدا هر لحظه می شدیم از دل و جان یار اباعبدالله پای این عهد که بستیم بگو می مانیم رهرو راه علمدار اباعبدالله @hadithashk
رقیه است و شبیه مادرش زهراست این دختر ملیکه، فاطمه، ریحانه ی باباست این دختر عمویش باب حاجات و خودش باب الحوائج شد همه عالم به پایش قطره و دریاست این دختر جوابش را گرفته هر کسی رو زد به درگاهش چه بی همتاست و حلال مشکل هاست این دختر مقامش را نمی فهمند تا روز قیامت هم دخیلش مریم و آسیه و حوّاست این دختر ولی افسوس جانش را به لب آورد تنهایی نصیبش گریه و آه و غم دنیاست این دختر کبودش کرد زجر و حرمله سیلی به او می زد ندانستند که انسیه الحوراست این دختر کسی رحمش نکرد ای وای حتی سنگ حتی خار ز دست آبله آواره ی صحراست این دختر @hadithashk
انگشتر تو دست او بود و کتک زد بر زخم های صورتم سیلی، نمک زد افتادم از ناقه شبی که زجر برگشت هر چند زیر دست و پا گفتم کمک، زد چشم خودش را بسته بود و داد می زد انگار زهرا را به تاوان فدک زد انسیه الحورای تو بودم مگر نه با تازیانه بر پر و بال ملک زد نیلوفری شد گونه های سرخم آخر با صورتم بابا عقیق اش را محک زد چنگی میان موی من انداخت بی رحم با ضجه ام چون که دلش می شد خنک، زد صد بار دیگر هم اگر چه خاطرش بود می گفت شاید که زدم هی دو به شک زد آزار داده دخترت را بیشتر زجر با حرمله با شمر و خولی مشترک زد پیرزنی در کوچه های شام بی خیر بر این لبی که خورده بود از تب ترک، زد @hadithashk
رفتی و تنها شدم، تنهای تنها سوختم بیشتر با یاد شیرین تو بابا سوختم با یتیمی دست و پنجه نرم کردم بعد تو سوختم بعد تو از دست لگدها، سوختم گفته بودی مادرت را تازیانه می زدند با خبر هستی که من هم مثل زهرا سوختم گیسوی طفل سه ساله زود می ریزد مگر؟ بیشتر بابا در این حل معما سوختم دختری هم سن من دور از پدر دق می‌کند مُردم و زنده شدم، امروز و فردا سوختم بعد از این مدت نپرس از من چرا قدم خمید زیر بار طعنه و زخم زبان ها سوختم جای سالم بر تنم دیدی خدا را شکر کن با نوازش های زجر و شمر، اینجا سوختم نیمه جانِ خسته را مدیون عمه زینبم او سپر می شد ولی با ترس حتی سوختم بین بازار کنیزان دست و پایم سرد شد کاش می دیدی در آن حجم تماشا سوختم پرت می کردند سمت ما غذای خورده را موقع افطار هم از نان و خرما سوختم میوه ی خار مغیلان، زخم باز آبله است پا برهنه، کربلا تا شام، از پا سوختم کاش می آمد عمو تا که حساب زجر را می رسید... از بس که از دستش به صحرا سوختم @hadithashk
من و عزم سفر با یک اشاره ندارد شوق رفتن استخاره مرا هم میهمان کربلا کن هوای اربعین دارم دوباره @hadithashk
چهل روز است بی تو بی سر و سامان سفر کردم به عشقت با تمام سختی این راه سر کردم چهل روز است افتادم کتک خوردم شکستم من برای ماندن نام تو بر لب ها خطر کردم چهل روز است با زجر و سنان و شمر هم راهم چهل روز است از گودال با حسرت گذر کردم نخواهد رفت از یادم که رگ های تو بوسیدم همان لحظه چه می شد مرده بودم من، ضرر کردم چقدر دنبال تو گشتم میان قتلگاهِ خون برای یک نشانی، خاک را زیر و زبر کردم قنوت وتر، من را یاد تنهایی تو انداخت فقط با خاطرات تو چنین شب را سحر کردم چهل روز است با درد کبودی ها نخوابیدم خودم را تا که می شد پیش هر ضربه سپر کردم من از تیر نگاه شامیان هر بار می مردم اگر چه سال ها از چشم نامحرم حذر کردم اگر چه داغ بود و داغ اما چون خدا می دید ندیدم غیر زیبایی به هر جا که نظر کردم ببین برگشته ام زخمی، کنار تربت پاک ات به قلب کربلا با ناله ام خون جگر کردم تو رفتی تشنه بعد از این ندارم میل آب و نان فقط لب های خشکم را به اشک دیده تر کردم نپرس از دخترت دیدی که پای سر چه حالی شد مرا باید ببخشی که غمت را بیشتر کردم نفس بالا نمی آید وگرنه قدر هر منزل برایت حرف دارم گر چه حرفم مختصر کردم @hadithashk
یک اربعین بی تو گذشت ای سر بریده زینب رسیده کربلایت قد خمیده یک اربعین شد سهم ما هر دم جسارت خیلی عذابم داد این زخم اسارت یادم نرفته غارت خیمه چه ها شد سیلی جواب گریه های بچه ها شد با تازیانه سوز آهم را گرفتند با کعب نی، نور نگاهم را گرفتند جا مانده بود اینجا دلم پیش تو مظلوم داغت ز موهای سفیدم هست معلوم گودال بود و سر جدا، دیدم رگ تو آری همین جا بود بوسیدم رگ تو این خواهر مظلومه را رنجور بردند جسم تو ماند اینجا مرا با زور بردند تو خوب می فهمی برادر حال زینب بزم شراب آمد سرت دنبال زینب زینب رسیده خسته از بند اسیری از من سراغ دختر نازت نگیری کنج خرابه با سرت غوغا به پا کرد جان داد از بس که تو را بابا صدا کرد... @hadithashk
من از رواق تو دورم فراق را چه کنم بگو اگر چه صبورم فراق را چه کنم بدم که راه ندادی مرا به مشایه؟ ندادی اذن عبورم فراق را چه کنم چقدر گریه کنم پای خاطرات حرم دوباره غرق مرورم فراق را چه کنم دخیل روضه شدم تا کمی شوم آرام اگر چه گرم حضورم فراق را چه کنم تمام سختی این راه شهد شیرین بود اسیر گریه ی شورم فراق را چه کنم گناه کردم و از این مسیر جا ماندم ببخش بار قصورم فراق را چه کنم تو را صدا نزدم با تمام احساسم شکسته بال غرورم فراق را چه کنم مراد من به خدا کربلای توست حسین مرید وادی نورم فراق را چه کنم فقط امام زمان چاره ساز کار من است در انتظار ظهورم فراق را چه کنم @hadithashk