صفاي روضه
وقتی که باید عمر را بی روضه سر کرد
بهتر که از این زندگی صرف نظر کرد
جان را بگیر اما صفای روضه را نه
آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد
تکلیف ما را چشم ما کرده مشخص
باید که هر جا شد برایت دیده تر کرد
سرمایه ما گریه هست و سود ما اشک
این روزها بازار ما خیلی ضرر کرد
دیشب پیِ پیراهن مشکیش میگشت
هر چه که با من کرد این عشق پدر کرد
پیراهنش را یافت و با گریه می گفت
شاید چه دیدی ناله های ما اثر کرد
بیچاره آنکه عاشق کرب و بلا نیست
بیچاره آنکه روزگارش را هدر کرد
خیلی دلش میخواست تا باشد محرم
آن عاشقت خیلی غریبانه سفر کرد
بگذار هر که هر چه میخواهد بگوید
ما را برای روضه ات زهرا (س) خبر کرد
می سوزم و می نالم از این داغ هر بار
در هر کجا این روضه از یادم گذر کرد:
آورد میدان اصغرش آبی بنوشد
اما عدو در چله اش تیر سه پر کرد
قنداقه را بالا گرفت و دید چشمش
که حرمله قوصِ زِهش را بیشتر کرد
با یک شه شعبه کودکش را سر بریدند
چهره خضاب از خون حلقوم پسر کرد
اسماعیل روستائی
#اسماعیل_روستائی #شعر_شب_جمعه #شعر_مناجات_با_امام_حسين #شعر_مناجات_با_سيدالشهدا #شعر_مناجاتي_هيئت #شعر_هيأت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹