eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
144 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
در مقام بندگی اقرارها تکرار نیست اصلا از این توبه‌ها مقصود ما انکار نیست من خود از اعمال خود این روزها آگه ترم این گدایت آنقَدَر هم پست و بدکردار نیست حرف‌هایم را فقط با مالک خود می‌زنم غیر این معبود کس، بر کرده‌ام ستار نیست من به آغوشِ پر از مِهرت پناه آورده‌ام گفته‌ای ( لاتَقْنُطوا ) جز من کسی غفار نیست من خودم با پای خود در پیشگاهت آمدم غیر خجلت در نگاه بنده فَراّر نیست جهل و نادانی مرا اینگونه دور از خانه کرد ورنه با نام حسین این راه که دشوار نیست بین سوز و اشک و آهم، روضه می‌خواهد دلم روضه‌ای جانسوز تر، از کودک تبدار نیست منکه از دیروز، چشمانم کمی کم سو شده مادرم، زینب، ببین بین در و دیوار نیست؟  رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مژده ماه خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده ای ماه! مژده رمضانی به ما بده مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و باد صبای مشک فشانی به ما بده بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را آواره ایم... جا و مکانی به ما بده از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم از پا نشسته ایم... توانی به ما بده از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده `با روضه حسین نفس تازه می کنیم” روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده محمد بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
از کران تا بی کران مولا امیرالمومنین هر مکان و هر زمان مولا امیرالمومنین در روایت سی هزار عالم خدا آورده است در روایت شد بر آن مولا امیرالمومنین چون خدای کعبه را جز کعبه بر او شان نیست شد امیر مومنان مولا امیرالمومنین درب علم است او و گشته در ورودیِ درش معتکف خرد و کلان مولا امیرالمومنین شد نماز ما قبول از برکت نام علی خورده مُهرش بر اذان مولا امیرالمومنین سجده بر صحن علی پای خدا بنوشته شد نور حق را شد عیان مولا امیرالمومنین صحبت ایوان اگر هر جا به هر مجلس شود گشته محور بر بیان مولا امیرالمومنین من گدایی را به عشق روی او بگزیده ام شد بهانه آب و نان مولا امیرالمومنین چون رود خاکسترم بر بادمی گوید به او تار و پودم با زبان مولا امیرالمومنین مهر او هم میکُشد هم زنده میگرداندم مهر او اکسیرِ جان مولا امیرالمومنین خوش به حال نسل من گر گوشه چشمی کند خط او خط امان مولا امیرالمومنین داده‌ زاهد وعدهٔ حورُ و پری اندر بهشت وعدهٔ ما در جنان مولا امیرالمومنین حامدآقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خیر البشر بسم علی حضرت رحمان علی باطن نورانی قرآن علی نفس علی روح علی جان‌علی منکر تو نیست‌ مسلمان علی   بنده الله شدم‌ با علی یا علی یا علی‌ و یا علی   کیست علی آینه دار خدا جان‌ نبی بود و نگار خدا بوده به دستش همه کار خدا در دل ما هست کنار خدا   ای نجفت کعبه دلها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی   هرکه نشد خوار درت خوار شد حب تو میزان شد و‌ معیار شد خال لبت کعبه ی سیار شد شیعه تو اصل و نسب دار شد   خورده به قنبر نسب ما علی یاعلی و یاعلی و یاعلی   صدق تویی صادق و اصدق تویی حیدری و قادر مطلق تویی فاتح کارزار خندق تویی حکم رسول است فقط حق تویی   پس همه باطلند الا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی   گوش بفرمان لبت آفتاب حب تو ایمان  شد و بغصت عذاب باتو حساب بدی ام بی حساب جای نبی در شب هجرت بخواب   گفت نبی بین خطرها علی یاعلی و یاعلی و یاعلی   سنگ تو بر سینه زدن دین ما نوکریت مذهب و آیین ما سر بزن ای شاه به تدفین‌ ما کاش بیایی دم تلقین‌ ما   زود به دادم برس آنجا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی   روی جهاز شتران‌ ماه شو روشنی آخر این راه شو کوری آن‌ چند نفر شاه شو رخ‌بنما و ولی الله شو   نیست کسی غیر تو مولا علی یاعلی و یاعلی و یاعلی   آه که هنگام‌ عداوت شد و.. بر ولی الله خیانت شدو.. پشت علی خلوت خلوت شدو.. پشت در خانه قیامت شدو..   گفت‌ در آن فاجعه زهرا علی.. یاعلی و یاعلی و یاعلی..     سید پوریا هاشمی   لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صفاي روضه وقتی که باید عمر را بی روضه سر کرد بهتر که از این زندگی صرف نظر کرد جان را بگیر اما صفای روضه را نه آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد تکلیف ما را چشم ما کرده مشخص باید که هر جا شد برایت دیده تر کرد سرمایه ما گریه هست و سود ما اشک این روزها بازار ما خیلی ضرر کرد دیشب پیِ پیراهن مشکیش میگشت هر چه که با من کرد این عشق پدر کرد پیراهنش را یافت و با گریه می گفت شاید چه دیدی ناله های ما اثر کرد بیچاره آنکه عاشق کرب و بلا نیست بیچاره آنکه روزگارش را هدر کرد خیلی دلش میخواست تا باشد محرم آن عاشقت خیلی غریبانه سفر کرد بگذار هر که هر چه میخواهد بگوید ما را برای روضه ات زهرا (س) خبر کرد می سوزم و می نالم از این داغ هر بار در هر کجا این روضه از یادم گذر کرد: آورد میدان اصغرش آبی بنوشد اما عدو در چله اش تیر سه پر کرد قنداقه را بالا گرفت و دید چشمش که حرمله قوصِ زِهش را بیشتر کرد با یک شه شعبه کودکش را سر بریدند چهره خضاب از خون حلقوم پسر کرد اسماعیل روستائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داغ یک کوچه (ع) حُسن شرح خصائل حسن است ماه عکس شمایل حسن است چون کرم لطف کامل حسن است هرکه شاه است سائل حسن است با حسن من نمانده ام تنها پس نماندم به وقت غم تنها او کریم است؟نه،کرم تنها کار خدام منزل حسن است در معانی و در بیان خدا شد زبان حسن زبان خدا معجزات پیمبران خدا قطره ای از فضائل حسن است در کرامت به شهرت غایی تا رسیده به عالم آرایی تازه گفتند حاتم طایی از گدایان کاهل حسن است هر که آمد به جنگ او یک بار در نهایت گذاشت پا به فرار چاره ی فتنه ی جمل انگار حکمی از تیغ عادل حسن است کار دشمن مقابلش شد لنگ سرشان بعد مرگ خورد به سنگ آخر کار هر کسی در جنگ سجده کردن مقابل حسن است از زمانه چه زود سیر شده بی سبب نیست گوشه گیر شده در جوانی اگر که پیر شده داغ یک کوچه در دل حسن است در مدینه غریب بود اما... درد او بی طبیب بود اما... همسرش نانجیب بود اما... در و دیوار قاتل حسن است. مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در خاطره ماندگار بودن آیینهء ذوالفقار بودن حوریه و خانه دار بودن اینقدر بزرگوار بودن
کار چه کسی ست غیر زهرا 

 ماییم و دعای خیر زهرا” 

شأن تو کجا و بال ادراک 

 افتاده به زیر پات افلاک 

 منظور خدا حدیث لولاک 

 ای خواستگارت پدر خاک 

 
مهریه ی هر که آب باشد هم دوش ابوتراب باشد” ای چاره خانه ی خدیجه نور تو نشانه ی خدیجه ای گنج خزانه ی خدیجه ای شانه به شانه ی خدیجه
مجموع خدیجه و نبی تو 

 ای خالق وجه زینبی تو” 

ای سوره کوثر پیمبر 

 ای روح برابر پیمبر 

 ای حیدر دیگر پیمبر 

 ای آمنه مادر پیمبر 

 
ای سیب بهشت را نتیجه سرمایه ی حضرت خدیجه” ای آینه ی عز و جل تو ای مادر حیدر جمل تو ای حی علی خیر العمل تو تمثیل خدای بی مثل تو
از نور قبیله آفریدی 

 تنها تو عقیله آفریدی” 

ای نام تو بهترین قسم ها 

 ای رفع تمام هم و غم ها 

 ای با خبر از همه عدم ها 

 سایه نکشی تو از سرم ها 

 
باید خودت از خودت بگویی از روز تولدت بگویی” از چشمه ات آبرو گرفتی با مهریه ات وضو گرفتی در پردهء حجب خو گرفتی از دیده کور رو گرفتی
در بحث گدا و دستگیری 

 ما معتقدیم بی نظیری” 

ای تعصب امام هشتم 

 خانه ی تو قبله گاه مردم 

 دستاس تو هم نخورده گندم 

 ما زائرتان شدیم در قم 

 
یاس آمده ای و یاس رفتی نور آمدی انعکاس رفتی” رفتی زعبا کسا بسازی تا زیر کسا حرا بسازی کشتی نجات را بسازی یک خیمه به کربلا بسازی `عمریست که زیر دینتانیم چون با حسن و حسین تانیم”   حامد خاکی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در آسمان سامرا پیچیده بوی من یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من با دستِ بسته از مدینه راه افتادم در هرنمازم اشک شد آبِ وضوی من با بی ادب های عرب تبعید مشگل شد رویِ سپاهی واشده دیگر به روی من منزل به منزل رفته ام با پیکیری سالم بر هم نخورده با تکانِ نیزه موی من طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من بازی شده در چند جا با آبروی من شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوی من چون عمه در بزم شرابی گیر افتادم شد مرگ آن لحظه تمام آرزوی من بی تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد چشمان یک جمعیتی خیره به سوی من بر خورد بر شخصیتم با آنکه مَردَم من تصویر ِ زنها زنده شد در روبروی من قرآن نه, شعری خواندم ومجلس عوض گردید اصلا نخورده دست بر ترکیب روی من شکر خدا بازی نکرده با لبم چوبی باخیزران ضربه نخورده بر سبوی من بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت  قاسم نعمتى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) زینبم! جلوهء ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره دار حَرَمت خواهر توست بیقرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنان حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن این دل خواهر خود را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی موکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چکنم؟! تو که غصه بخوری، من چکنم؟! نفسی نیست که راحت بکشم بنشین! نالهء حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می کشانم گله ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشهء گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت تو فقط نیزه، هماهنگ نخور آب را با لب خونرنگ نخور زیر پا از همه جا سنگ نخور چکمه با پیرهن تنگ نخور خواهرت هست، فقط آه نکش وسط سینهء خود، راه نکش کاش با شمر، برابر نشوی کشتهء ضربهء خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه دار من و معجر نشوی کاش بر پاره حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در خاطره ماندگار بودن آیینهء ذوالفقار بودن حوریه و خانه دار بودن اینقدر بزرگوار بودن
کار چه کسی ست غیر زهرا 

 ماییم و دعای خیر زهرا” 

شأن تو کجا و بال ادراک 

 افتاده به زیر پات افلاک 

 منظور خدا حدیث لولاک 

 ای خواستگارت پدر خاک 

 
مهریه ی هر که آب باشد هم دوش ابوتراب باشد” ای چاره خانه ی خدیجه نور تو نشانه ی خدیجه ای گنج خزانه ی خدیجه ای شانه به شانه ی خدیجه
مجموع خدیجه و نبی تو 

 ای خالق وجه زینبی تو” 

ای سوره کوثر پیمبر 

 ای روح برابر پیمبر 

 ای حیدر دیگر پیمبر 

 ای آمنه مادر پیمبر 

 
ای سیب بهشت را نتیجه سرمایه ی حضرت خدیجه” ای آینه ی عز و جل تو ای مادر حیدر جمل تو ای حی علی خیر العمل تو تمثیل خدای بی مثل تو
از نور قبیله آفریدی 

 تنها تو عقیله آفریدی” 

ای نام تو بهترین قسم ها 

 ای رفع تمام هم و غم ها 

 ای با خبر از همه عدم ها 

 سایه نکشی تو از سرم ها 

 
باید خودت از خودت بگویی از روز تولدت بگویی” از چشمه ات آبرو گرفتی با مهریه ات وضو گرفتی در پردهء حجب خو گرفتی از دیده کور رو گرفتی
در بحث گدا و دستگیری 

 ما معتقدیم بی نظیری” 

ای تعصب امام هشتم 

 خانه ی تو قبله گاه مردم 

 دستاس تو هم نخورده گندم 

 ما زائرتان شدیم در قم 

 
یاس آمده ای و یاس رفتی نور آمدی انعکاس رفتی” رفتی زعبا کسا بسازی تا زیر کسا حرا بسازی کشتی نجات را بسازی یک خیمه به کربلا بسازی `عمریست که زیر دینتانیم چون با حسن و حسین تانیم”   حامد خاکی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیخ الائمه با لباس و عبای پیغمبر مکتب شیعه را شد احیاگر نفس تازه ای به آیین داد جان گرفت از علوم او منبر کشتی امن، در دل در دریاست مذهب ناب حضرت جعفر ع کاشت یک نهال و دارد هنوز می دهد این درخت سود و ثمر حاصل زحمت و تلاشش بود اگر از شرع و شیعه مانده اثر دین ما زیر دِین این آقاست مانده عمامه ای اگر بر سر قال صادق نبود اگر امروز مردمان می شدند کور و کر معدن دانش است سینه او از همه در علوم بالاتر تربیت شد هزارها شاگرد از دم قدسی اش الی محشر می رسید از کلاس قرآنش عطر جان بخش سوره کوثر درس و بحث و کلام و گفتارش باعث فخر خالق داور کل انجیل و کل تورات و هم زبور را بود از بر می دهد شرح و میکند تفسیر از خود صاحبان آن بهتر تاب این شیخ را نیاوردند ساعتی در امان نبود از شر رنج هایی به حضرتش دادند که کسی را نمی شود باور خانه اش را که خصم آتش زد مضطرب شد، مشوش و مضطر چقدر بچه هاش ترسیدند غم این ماجراست دردآور آه آقا فدای این اشکت در دلت زنده شد غم مادر مرد خانه چرا تو غمگینی همسرت تازیانه خورده مگر؟ یا که آقای من زبانم لال بین دیوار و آتش و این در گشته مجروح پیکرش با میخ؟ یا لگد از شما گرفته پسر؟ مادرت پشت در نفس می زد آتش و جان محسنش به خطر تا به فکر نجات او افتاد نه، ادامه نمی دهم دیگر... بی عبا و عمامه ات بردند چقدر سینه ات گرفته شرر پا برهنه کشان کشان رفتی تو به همراه خنده لشکر پیرمردی اگر زمین بخورد نفسش قطع می شود آخر ای به قربان جد عطشانت که زمین خورد در بر اکبر وای من از غم دل بابا آه و صد آه از غم پیکر اسماعیل روستایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) زینبم! جلوهء ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره دار حَرَمت خواهر توست بیقرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنان حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن این دل خواهر خود را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی موکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چکنم؟! تو که غصه بخوری، من چکنم؟! نفسی نیست که راحت بکشم بنشین! نالهء حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می کشانم گله ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشهء گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت تو فقط نیزه، هماهنگ نخور آب را با لب خونرنگ نخور زیر پا از همه جا سنگ نخور چکمه با پیرهن تنگ نخور خواهرت هست، فقط آه نکش وسط سینهء خود، راه نکش کاش با شمر، برابر نشوی کشتهء ضربهء خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه دار من و معجر نشوی کاش بر پاره حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹