آنقدر بخشیدی
آنقدر بخشیدی که دستانت ،
بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتاد و
از تو غرورش را گدایی کرد
من هم کنار آسمان بودم ،
وقتی نماز نور را خواندی
در روزهای غربت و سختی ،
مردانه پای عشق خود ماندی
بانو کسی دیگر نمیگوید :
مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگی ها را نشان دادی ،
مردانگی تنها به گفتن نیست
فرمود پیغمبر به یارانش :
باید شبیه همسرم باشید
از او شنیدم توی جنت هم ،
قسمت شده تا مال هم باشید
تو همسرش بودی و می مانی ،
قدر تو بیش از دیگران باشد
اصلاً برای چون تویی بانو ،
باید کفن از آسمان باشد
با چشم خود دیدم برای او ،
سال عروجت سال غم ها شد
شکر خدا آن روزهای سخت ،
زهرای تو ام ابیها شد
تو مادر زهرا شدی پس دین
باید در اینجا نکته بین باشد
ننگ است در عالم زنی دیگر
غیراز تو ام المومنین باشد
یادت میاید گفت پیغمبر:
خورشید بر شب میشود غالب؟!
بانو منم همرزم دیروزت ،
یعنی علی ابن ابیطالب
امروز اینجا بر مزار تو ،
آورده ام زهرا و زینب را
زینب دوسالش هست و میداند ،
زن میتواند بشکند شب را...
محسن کاویانی
#شعر_هئیت #شعر_وفات_ام_الائمه #شعر_وفات_ام_المومنین #شعر_وفات_حضرت_خدیجه #محسن_کاویانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوای عشق
جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش
او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش
شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین
قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش
شان او بنگر، سلام از ذات حق می آورَد
تا که از معراج می آید به خانه همسرش
هرچه زن های عرب زخم زبانش میزدند
بیشتر از قبل ها میشد به احمد باورش
میرود اسلام تا اوج آن زمان که میشود
ثروت بانو و تیغ مرتضی بال و پرش
اشهد انَّ علی را گفته چون قبل از غدیر
اسوه ی عالم شد ایمان ولایت محورش
پاک تر از او نبوده پس خدا میخواسته
پرورش یابَد درآغوش خدیجه کوثرش
مادر زهراست ام المومنین، شاعر بگو
کوری چشم تمام دشمنان ابترش
تا قیامت زیر دین مادری هستیم که
مادری کرده برای اهل عالم دخترش
احمد جواد نوآبادی
#احمد_جواد_نو_آبادی #شعر_مرثیه #شعر_وفات_ام_الائمه #شعر_وفات_ام_المومنین #شعر_وفات_حضرت_خدیجه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جَـدّه اين خاندان
سه سال آخر عُمرش شکسته تر شده بود
بلی شکسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
بـلایِ شِعْب به پایان رسیـده بود امّــا
خدیجه بیشـتر آماده ی خطر شده بود
چه قدر دیر به محبوبه اش رسـید نبی
چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود
زنی که پیـک اَجَل تحت امرِ مَردش بـود
به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود
نبی به فکـر وصـایایِ همسـرش بود و
غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود
شبیه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ
خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود
چه قـدر جَـدّه این خاندان اذیّت شـد
چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود
چگونه بگذرم ؟ از اینکه بین شعله و دود
به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود
خدیجه سنگ ز کُـفّـار خورد و دخـتر او
سرش شکسته ی بی حُرمتیِ در شده بود
نداد فاطمه رُخصت ، وگرنه در آتــش
بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود
محمد قاسمی
#شعر_آیینی #شعر_وفات_ام_الائمه #شعر_وفات_ام_المومنین #شعر_وفات_حضرت_خدیجه #محمد_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹