eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبر حسین کنیزهای تو هستند هاجر و راحیل غلام حلقه به گوش شماست میکاییل به افتخار تو خواهد دمید اسرافیل عروسک دم دستت هزار جبراییل خدا به داشتنت ای ملیکه مینازد نگاه سرسری تو فرشته میسازد دوای دیده ی یعقوب گرد دامانت شفا گرفته مسیح از مسیح چشمانت هزار حاتم طایی گدای احسانت شعیب و آدم و نوح و خلیل قربانت به دست خسته ی افتادگان رسان دستی به انبیای الهی پیمبره هستی رقیه خواست مسیحا به مهد گویا شد رقیه خواست زلیخا نجیب و زیبا شد رقیه خواست که در طور جلوه پیدا شد رقیه خواست که موسی به آب زد وا شد رقیه ذکر لب نوح بین طوفان بود رقیه حضرت حق در لباس انسان بود خدا کشیده رخت را ز صورت زهرا درون چهره ی تو ریخت هیبت زهرا هماره سیرت تو هست سیرت زهرا مدینه کرد دوباره زیارت زهرا تو صاحب جبروت و جلال،این همه ای تویی که خلقا خلقا شبیه فاطمه ای خدا به حضرت ارباب دختری داده چه دختری ، چه دلآرام دلبری داده چه جلوه ای چه جمالی چه محشری داده به او رقیه نداده ، به او پری داده نگاه ماه و ستاره به روی ماهش بود مقام دوش اباالفضل جایگاهش بود کسی که بر درجاتش قبیله باور داشت کسی که سایه بابا همیشه بر سر داشت کسی که دور و برش چندتا برادر داشت کسی که تکیه گهی قرص مثل اکبر داشت غروب روز دهم معجرش در آتش سوخت میان شعله ی خیمه ، پرش در آتش سوخت رقیه فسلفه ماندگار عاشوراست رقیه آینه ی قاب کوچک زهراست رقیه زائر بابا... نه ، زائرش باباست همیشه گنج درون خرابه ها تنهاست ستاره ای که سه سالی به این زمین تابید میان خاک سیاه خرابه ها خوابید زمین به صیحه درآ ، آسمان بزن ناله به حال یاس سپیدی که گشت چون لاله دلم گرفت ز حرفی که گفت غساله : تن شهید سه ساله است یا چهل ساله؟ کفن که نیست در اینجا قواره ی بدنش به چادری که سرش بود ، میکنم کفنش علیرضا وفایی خیال (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رقیه یک جلوه کرد نور منور درست شد نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد از گرد و خاک مقدم او زر درست شد بهر ثناش این همه منبر درست شد محبوبه ای به هیبت حیدر درست شد یا ذوالجلال رکن جلال آفریده ای اعجوبه ی وقار و کمال آفریده ای او را فقط برای سه سال آفریده ای یعنی برای کار محال آفریده ای پیغمبری ز نسل پیمبر درست شد سر می دهند پای تو ایل و تبار ما وفق مراد می شود این روزگار ما کر شد دو گوش عالم و آدم ز جار ما افتاده دست دختر ارباب کار ما او لطف کرد و مشکل نوکر درست شد یک یا رقیه گفته ام و جان گرفته ام آشفته حال بودم و سامان گرفته ام از دست این کریمه خودم نان گرفته ام نذر سه ساله سفره ی احسان گرفته ام نذرم قبول حاجتم آخر درست شد در حلقه های سلسله دل ، بند می شود لشکر گسیل کرده و خرسند می شود سهم لبان حوریه لبخند می شود او در لباس بنده ، خداوند می شود بی نفخ صور آمد و محشر درست شد مریم کجا و حضرت لیلای پنج تن در تو حلول کرده سراپای پنج تن هستی چکیده ای تو ز سیمای پنج تن تکیه زدی تو یکتنه بر جای پنج تن قدیسه ای به دامن کوثر درست شد تا روز حشر قبله ی حاجات میشوی تو سربلند عرصه ی شامات میشوی همپای زینب عمه ی سادات میشوی والله نور ارض و سماوات میشوی شاهد مثال قصه هم اختر درست شد حورای کربلایی و زهرای دیگری بنت الحسین ، ام ابیهای دیگری جای تو نیست روی زمین ، جای دیگری باید قدم زنی تو به دنیای دیگری صرفا برایت عالم دیگر درست شد ای جان فدای سوریه ، قربان کربلا ما هم شدیم جمله مسلمان کربلا خون شد دهان دیده ی مهمان کربلا آتش زدند خیمه ی سلطان کربلا از خیمه های سوخته معجر درست شد با تازیانه دور و بر تو یکی یکی خون کرده اند بر جگر تو یکی یکی وقتی که ریخت بال و پر تو یکی یکی گشته سپید موی سر تو یکی یکی ای وای من مدینه ی دیگر درست شد بال شکسته قصد پریدن نداشته دنبال پای خسته ، دویدن نداشته ظالم نفس نفس که ، بریدن نداشته موی یتیم ، زجر ! کشیدن نداشته درد سر است آمدنت... شر درست شد علیرضا وفایی(خیال) (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دردانه ارباب امد از عرش که زیبا بکند دنیا را با دمش زنده کند معجزه ی عیسی را یا که معنا کند او واژه ی بی همتا را سر و سامان دهد اشفتگی دل ها را با وجودش نخورد دل عدم فردا را نوری از عرش خداوند جلی نازل شد برکت از خاک قدومش به جهان حاصل شد ماه از یمن دم و باز دمش کامل شد دل دیوانه به لطفش سر و پا عاقل شد خیره کرده وجناتش نگه حوا را جلوه کردست که دردانه ی بابا باشد جان ارباب شود دلبر دلها باشد ایه ی تازه ای از سوره ی طاها باشد معنی واقعی عشق ، به دنیا باشد ساخته حضرت حق آینه‌ی زهرا را آن که ارباب همیشه به ثنایش پرداخت امد و رو به خدا راه جدیدی را ساخت ‌چادرش سایه لطفی به سر ما انداخت منکرِ ساحت او عاقبت خود را باخت میبرد سائل او خیر همه دنیا را آسمانی که در آن جسم زمینی جا شد روشنی بخش جهان همه نوکر ها شد دل پژمرده ی ما با دم او احیا شد دین و دنیای حسین و نفس سقا شد هنر این است که برده دل دلبرها را  حمید رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلبر حسین کنیزهای تو هستند هاجر و راحیل غلام حلقه به گوش شماست میکاییل به افتخار تو خواهد دمید اسرافیل عروسک دم دستت هزار جبراییل خدا به داشتنت ای ملیکه مینازد نگاه سرسری تو فرشته میسازد دوای دیده ی یعقوب گرد دامانت شفا گرفته مسیح از مسیح چشمانت هزار حاتم طایی گدای احسانت شعیب و آدم و نوح و خلیل قربانت به دست خسته ی افتادگان رسان دستی به انبیای الهی پیمبره هستی رقیه خواست مسیحا به مهد گویا شد رقیه خواست زلیخا نجیب و زیبا شد رقیه خواست که در طور جلوه پیدا شد رقیه خواست که موسی به آب زد وا شد رقیه ذکر لب نوح بین طوفان بود رقیه حضرت حق در لباس انسان بود خدا کشیده رخت را ز صورت زهرا درون چهره ی تو ریخت هیبت زهرا هماره سیرت تو هست سیرت زهرا مدینه کرد دوباره زیارت زهرا تو صاحب جبروت و جلال،این همه ای تویی که خلقا خلقا شبیه فاطمه ای خدا به حضرت ارباب دختری داده چه دختری ، چه دلآرام دلبری داده چه جلوه ای چه جمالی چه محشری داده به او رقیه نداده ، به او پری داده نگاه ماه و ستاره به روی ماهش بود مقام دوش اباالفضل جایگاهش بود کسی که بر درجاتش قبیله باور داشت کسی که سایه بابا همیشه بر سر داشت کسی که دور و برش چندتا برادر داشت کسی که تکیه گهی قرص مثل اکبر داشت غروب روز دهم معجرش در آتش سوخت میان شعله ی خیمه ، پرش در آتش سوخت رقیه فسلفه ماندگار عاشوراست رقیه آینه ی قاب کوچک زهراست رقیه زائر بابا... نه ، زائرش باباست همیشه گنج درون خرابه ها تنهاست ستاره ای که سه سالی به این زمین تابید میان خاک سیاه خرابه ها خوابید زمین به صیحه درآ ، آسمان بزن ناله به حال یاس سپیدی که گشت چون لاله دلم گرفت ز حرفی که گفت غساله : تن شهید سه ساله است یا چهل ساله؟ کفن که نیست در اینجا قواره ی بدنش به چادری که سرش بود ، میکنم کفنش علیرضا وفایی خیال (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نوه ی شاه نجف خانه ی اهل کساء شور و شعف آمده است جبرئیل بحرِ تماشاش به صَف آمده است خُلقُ خو حضرت زهرا و کَرَم مثلِ حسن نازدانه نوه ی شاه نجف آمده است امیر حسین رافعیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سه ساله ارباب فلک زیر کانون گرم نگاهت و خورشید پوشیه‌ی روی ماهت حیا می‌تراود ز چادر سیاهت علم سایبانت قمر تکیه گاهت که ساحل شده ای و دریا رقیه که زینب شده ای و زهرا رقیه تو آن دختری که تماما شهودی که زینب صفاتی که زهرا وجودی تو آن پرچمی که به روی عمودی به دوش اباالفضل وقتی که بودی مه و آفتابند خواهر برادر تو خواهر که باشی و اکبر برادر تو ماهی و تثبیت خورشید کارت ستاره ستاره‌ست گوشه کنارت سبب ساز هستی که با این وقارت نمی‌آید اسباب بازی به کارت تو کوهی و نامت شکوه است آری به دورت پر از رشته کوه است آری ز سنگ است آن دل که دلبر ندارد نشد جنت آنجا که کوثر ندارد ابازر نشد هرکسی زر ندارد بگو ابتر است آن که دختر ندارد نوای پدر ها و ساز گلوها فداها ابوها فداها ابوها شبی که زدی بی هوا زیر گریه شد عالم از این گریه درگیر گریه تو طفلی ولیکن شدی پیر گریه ولی شاهکار است شمشیر گریه جهاد تو این بود با بیقراری همه شامیان را به زانو در آری تو یک هق بزن تا که باران بگیرد که این شهر قحطی زده جان بگیرد که دست ندامت به دندان بگیرد یهود احترام مسلمان بگیرد بگو خاندانت علیه السلام است بگو عمه ات واجب الاحترام است نوشتیم بر صفحه ها این نظر را که هر خانه ای دارد این درد سر را پدر بسته وقتی که بار سفر را گرفته‌ست دختر سراغ پدر را می‌آید به پرسیدن از حال بابا شده پابرهنه به دنبال بابا شده پابرهنه روی خار رفتن سراغ پدر بین انظار رفتن محل یهودی و بازار رفتن به سنگ و در آتش گرفتار رفتن قدم در قدم گر به سیلی کند طی دمی چشم را برنمی‌دارد از نی  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
لا حول و لا قوة الّا به رقیه هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه لا حول و لا قوه الّا به رقیه هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه شد آینه‌ی حضرت زهرا و رسیده‌ست ارثیه از او أم أبیها به رقیه از بس که گرفتند شفا از حرم او باید که بگویند مسیحا به رقیه تا اینکه گره واشود از کار خلایق باید که قسم داد خدا را به رقیه مانند رکابی که دلش بند نگین است دلبسته شده شانه‌ی سقا به رقیه او جان خودش را سر عشقش به پدر داد دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه آشفته شده بعد عمو خواب رقیه یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند حاشا که کسی داد تسلا به رقیه  میثم کاوسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سرو ناز صدای زمزمه‌ی سرو ناز می آید ز گاهواره‌ی او بوی راز می آید نسیم خوش خبری دلنواز می آید صدای فاطمه در خانه باز می آید برای اکبر لیلا سپاه آمده است برای امت حیدر پناه آمده است گره بزن دل خود بر دل مطهّر او شدند کل ملائک غلام،محضر او تمام ارض و سما در اشاره لشکر او حسین معدن مهر و رقیه گوهر او طلایه دار حسین در کرمشه آمده است به ظاهری شبیهِ فرشته آمده است تو وارث همه ی جلوه های فاطمه ای تو معنی سحر و ربنای فاطمه ای تو جزئی از رَحَمات و عطای فاطمه ای نشانمان دادی مقتدای فاطمه ای قمر به نور شب یک ستاره مینازد عمو برای عطش تا کرانه میتازد دلیل خنده ی بابا و ام اسحاقی تو خواهش و طرب دیده های مشتاقی بدون سفسطه و واژه های اغراقی تپش تپش ضربان قلوب عشاقی ”هزار سلطنت دلبری بدان نرسد” محبتی که گدا از طریقتان برسد نیامده سپر عمه ها شدی بانو پناه و دلخوشی بچه ها شدی بانو به کودکی ز غم و غصه تا شدی بانو سه ساله بودی و غرق بلا شدی بانو غمت بس است تو را از پدر جدا کردند تنش به روی زمین،سر به نیزه ها کردند  رضا ملایی کیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹