eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ناله ی العطش حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است ناله ی العطش من نرسیده ب کسی چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است علتش چیست که بالاسر من میرقصند پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟! نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت وآزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیافتی ب زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش پاره است سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهر جفا زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز `رضا” زرد زرد شد آفت تمام برگ و برش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد با دستهای خود کمرش را گرفته بود حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید... دستی دهان شعله‌ورش را گرفته بود او داد می کشید..،به دادش نمی رسند یک عده پست دور و برش را گرفته بود آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت ای کاش جرعه‌ای شررش را گرفته بود دور از مدینه غربت بغداد را چشید ارث غریبی پدرش را گرفته بود خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود با ضربه های ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مستجاب الدعوه امام مستجاب الدعوه،دلها را هوایی کن نوای از نفس افتادگان را نینوایی کن مرا بر سفره ی احسان خود بنشان تمام عمر ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن بیا از کودکی مثل مسیح وحضرت یحیی فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن شبیه کشتی طوفان زده درگیر گردابم تو سکان دار این کشتی بمان وناخدایی کن جواد اهل بیتی وجوانی وقت رفتن نیست بمان وبیشتر از اهل عالم دلربایی کن تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی زمان را کاظمینی کن ،زمین را کربلایی کن  احمد علوی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دست کریم دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مجال آه نداشت میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...  محسن حنیفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه جگر سوز بردار از خاک کف حجره سرت را از بی‌کسی کمتر صدا کن مادرت را اینجا جواب ناله‌هایت نیشخند است اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را با هلهله با پایکوبی خنده کردند سوز صدای خسته‌ی بی جوهرت را آه جگر سوزت امانت را بریده اتش زدی با سرفه ات دور و برت را حتی توان ایستادن هم نداری قوّت نداری وا کُنی بال و پرت را پیداست از حال وخیمت زهر بدجور آتش زده باغ گل نیلوفرت را داری به خود می‌پیچی اما حیف اینجا چشمی نمی بارد دل غم پرورت را باید که تنها در غریبی بگذرانی در خانه‌ی خود لحظه‌های آخرت را در پیش رویت آب را روی زمین ریخت می‌بینی آقا دشمنی همسرت را ؟ بی‌حرمتی شد به مقامت آه – اما خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را میدانم اما شرم دارم که بگویم بردند پشت بام خانه پیکرت را  محمد حسن بیات‌لو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب الجواد غیر از شما کسی به دل ما امان نداد غیر از شما کسی به گدا، آب و نان نداد از هر کسی سوال نمودم «کجا روم؟» جایی به غیر خانه‌ی تان را نشان نداد غیر از شما و‌ سر در باب الجوادتان، هرگز کسی نشانه ای از آسمان نداد بر نی نرفت رأس تو و وقت تشنگی، خولی به تو ز خون تو آب روان نداد شکر خدا! یزید نزد چوب بر لبت، با خیزران کینه، لبت را تکان نداد هرچند شد شهید، علی اکبر رضا شکر خدا که زیر سم اسب جان نداد  مهران قربانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه با نگاهت، چشمه، باران، رود، معنا می‌شود؛ بخشش و احسان و لطف و جود معنا می‌شود بی‌وجودت کارِ دنیا، غرقِ خسران می‌شود، با وجودِ اهلِ جودت، سود معنا می‌شود یا جوادِ اهلِ بیتِ مصطفی، با دستِ تو دم به دم، بخشایشِ معبود، معنا می‌شود رخت بستی از زمینِ خاکی و در این جهان هرچه غربت بود و خواهد بود، معنا می‌شود ای شهیدِ زهرِ کین!، ای نورِ حق، با رفتنت، ناگهان این بغضِ حزن‌آلود، معنا می‌شود عادل حسین قربان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ابن الرضا (ع) در برگ ریز فصل خزان مثل مادرش افتاده است امام جوان مثل مادرش شب را امام خسته ی ما صبح می کند با چشمه های اشک روان مثل مادرش غم خیمه می زند به دلش صبح و ظهر و شام با هر فرازهای اذان مثل مادرش از کودکی که داغ پدر دیده قوت او خون دل است و زخم زبان مثل مادرش از جای تازیانه نه ؛ از غربت علی دارد به دوش بار گران مثل مادرش امشب به حال دختر خود گریه می کند دلواپس است و دل نگران مثل مادرش در بند وارثان سقیفه بعید نیست قدش شود به کوچه کمان مثل مادرش خیلی شبیه مادر خود می خورد زمین در پای او نمانده توان مثل مادرش قلب جریحه دار امام جوان ما افتاده بود از ضربان مثل مادرش بر پیکر رهاشده بالای پشت بام باید گریست با دل و جان مثل مادرش راهی کربلاست جوادالائمه هم شب های جمعه گریه کنان مثل مادرش در ماتم حسین همه صیحه می کشند از هوش رفت امام زمان مثل مادرش ” الشِّمرُ جالسُ...” همه خیره به قتلگاه زینب رسید لطمه زنان مثل مادرش ساکت نشین ؛ محتشم عصر خویش باش با احتیاط روضه بخوان مثل مادرش
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا 

در خاک و خون تپیده به میدان کربلا  

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید  

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا 
 علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام شاهد غریب مانده ولی زهر تا اثر بکند خدا کند جگرش را خودش خبر بکند برای اشک به خنده جواب می آید کنیز خانه به دنبال آب می آید امام شاهد طومار بی مرامی هاست امام مظهر مظلوم تشنه کامی هاست غمش کجا ببرد زخم از خودی خورده کسی که ارث ز تنهایی حسن برده به احتضار غریبش به هلهله بودند هزار جعده به فرمان حرمله بودند نمک شدند به زخمش دمی که رقصیدند به اشک بی کسی اش ناکسانه خندیدند به خاک حجره چه آرام می برد سر را خدا به خیر کند چارچوبه ی در را خدا کند که از این حجره جابه جا نشود خدا کند که سرش سهم پله ها نشود خدا کند که عزیز غلام ها باشد نه گرم سوختن روی بام ها باشد اگر چه سوخت ولی بی کفن نمی ماند سر مطهر او بی بدن نمی ماند روا نبود شبیه حسین جان دادن گلوی خویش به سر نیزه ی سنان دادن کسی که گوشه ی گودال زیر و رو می شد شبیه غصه تنش شرح مو به مو می شد رسید پنجه به مو موقع بلا شده بود زمان پر زدن شاه کربلا شده بود رسید زینب کبری برای یاوریش هزار حیف زمانی که سر جدا شده بود میان توبره ای راس سیدالشهدا خدا به خیر کند صحبت طلا شده بود چه کرد شمر تنش را که لحظه ی تدفین عزیز فاطمه محتاج بوریا شده بود قدیم ها به سر دوش مصطفی جا داشت سری که ملعبه ی دست بچه ها شده بود حسین واعظی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه(ع) چشمه ی خشکیده را شب تا سحر پُر می کنند سفره های اشک ما را پشت در پُر می کنند هرکه هستی، هرچه هستی از کریمان کم نخواه دست خالی را کریمان، بیشتر پُر می کنند مُشت خاک از کوچه ای ویرانه دستم را گرفت خاک ها را می خرند و جاش، زر پُر می کنند ما گداها آبروریزیم اما اهل جود کیسه ی ما را همیشه بی خبر پُر می کنند بارِ مانده بر زمین را روی شانه می کِشند شهر را با جودشان اهل نظر پُر می کنند سائل باب الجوادم، زائر باب المراد در حرم کشکول من را بی ضرر پُر می کنند من فدای تشنه ای که زهر خورده جای آب آنکه در جانش حرامی ها شرر پُر می کنند پیش چشم آن کسی که تشنه خورده بر زمین از چه آب کاسه ها را اینقدر پُر می کنند رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله دفن شد آفتاب با لَحَدی حُجره اش بود خانه‌ی ابدی مُشتِ دیوار خورد بر سر او روی پیشانی اش نشسته رَدی نا ندارد نفس‌نفس بزند ناتوان مانده..،یا علی مددی! باغبان را خبر کنید از طوس سوخت سروی در آتش حسدی به عمویش حسن کشیده چِقَدر جگرِ پاره اش شده سندی خِیر‌ِ عالم اسیر‌ شَرها شد دور او پُر شد از زنان بدی تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه... دومی ضربه زد..،عجب لگدی! مَحرَمَش هم شریک‌ِ قتلش بود... پیش او نیست هیچ معتمدی این حسین است..،تشنه افتاده کاسه‌آبی نمی دهد اَحَدی پدرش وقت پا کشیدن نیست تا که او را صدا کند: ولدی! هتک حرمت به جسم او کردند بُرده او را غلام نابلدی خوبیِ پشت‌بام در این است سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی نَعل ، تحت فشارها ، خم شد تن عریانِ شاه درهم شد بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹