پاهایم آبله زده بابا
باید که شرح داد خرابات طور را
پای تو ریخت زمزم اشک طهور را
باید که شست زلف تو را با گلاب ناب
چون راهبی که درک نموده حضور را
از بس که باد پنجه زده بین زلف تو
باید که باز کرد گره های کور را
پاهایم آبله زده بابا، عمو کجاست؟
باید عمو ادب بکند راه دور را
انبان به دوش خانه ی ما هم سری زدی
سهم خرابه کرده ای آیات نور را
همراه اشک، سوره ی کوثر بخوان پدر
بابا بخوان برای همه، این سطور را
حوریه را کنیزی منزل نمی برند
در بین طشت زمزمه کن
یا غیور” را از روی نیزه زمزمه کنان یکاد” را دیدی به دور قافله چشمان شور را؟ بخشیده ام به یمن حضور تو زجر را اما نخواه تا که ببخشم تنور را اما نخواه تا که ببخشم شراب را طشت طلا و بوسه ی چوب جسور را جان می دهم بیا و مرا تا نجف ببر تا که دوباره حس بکنم آن غرور را .. محسن حنیفی #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا #شهادت_حضرت_رقیه #محسن_حنیفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سینه خیز
دلی که خانه ی غیر تو شد حرم نشود
اگر دخیل علم نیست محترم نشود
چه سود در نفس آن کسی که یک لحظه
به عهد عابس و جون تو هم قسم نشود
به زیر قبه تو را از خدا طلب بکنم
خدا کند ز سرم سایه ی تو کم نشود
به شاه تیغ علامت قسم که تا دم مرگ
سرم به غیر در خانه ی تو خم نشود
بهشت مرثیه ات را به هیچ کس ندهد
نصیب گریه کنت گر بهشت هم نشود
به سمت حائر تو سینه خیز می آیم
ز پا اگر که بیفتم، قدم قدم نشود
فدای موی سپیدی که نذر روضه توست
حرام، پول سیاهی که خرج غم نشود
`تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند”
به تیر و نیزه تو را نامنظمت کردند
حجت الاسلام شیخ محسن حنیفی
#شعر_محرم #شعر_مدح_سیدالشهدا #شعر_مناجات_با_امام_حسین #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع)
جان به پیکر داشت وقتی مشک ها جان داشتند
کاش می شد ابرها آن روز باران داشتند
کاش می شد قطره ی آبی به خیمه می رسید
آب ها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند
آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه
آب ها از شمر گویا اذن میدان داشتند
کودکی آرام شد با لای لای تیرها
بعد از آن گهواره ها خواب پریشان داشتند
سوره ی کوچک که روی دست بابا ذبح شد
مجلس مرثیه ای آیات قرآن داشتند
بند قلب آسمانی ها به مویی بند بود
بر نخ قنداقه اش از بس که ایمان داشتند
چون خدای کعبه بود و لایق تسبیح بود
آن که را زیر عبای عرش پنهان داشتند
هیچ داغی مثل داغ کودک شش ماهه نیست
اهل بیت از حرمله بغض دو چندان داشتند
نیزه ها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند
ماه های روی نیزه چشم گریان داشتند
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس
عطش نشانه گرفته است آبروی تو را
که بر زمین بزند شوکت سبوی تو را
جلالت تو زمین خورد و کودکان هر شب
به روی خاک کشیدند ماه روی تو را
فرات لایق سیراب کردن تو نبود
مگر که تر بکند نیزه ای گلوی تو را
تو دست از همه شستی، صدا زدی که حسین
به عالمی نفروشیم تار موی تو را
بگو به دختر خورشید، ضربه های عمود
گرفته از سر تو سایه ی عموی تو را
کنار علقمه یک گوشواره گم شده است
حسن به عهده گرفته است جستجوی تو را
غبار چادر خاکی مادر سادات
چقدر ساده برآورده آرزوی تو را
نسیم های بهاری جلوتر از نیزه
به صحن شاه نجف میبرند بوی تو را
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سینه خیز
دلی که خانه ی غیر تو شد حرم نشود
اگر دخیل علم نیست محترم نشود
چه سود در نفس آن کسی که یک لحظه
به عهد عابس و جون تو هم قسم نشود
به زیر قبه تو را از خدا طلب بکنم
خدا کند ز سرم سایه ی تو کم نشود
به شاه تیغ علامت قسم که تا دم مرگ
سرم به غیر در خانه ی تو خم نشود
بهشت مرثیه ات را به هیچ کس ندهد
نصیب گریه کنت گر بهشت هم نشود
به سمت حائر تو سینه خیز می آیم
ز پا اگر که بیفتم، قدم قدم نشود
فدای موی سپیدی که نذر روضه توست
حرام، پول سیاهی که خرج غم نشود
`تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند”
به تیر و نیزه تو را نامنظمت کردند
حجت الاسلام شیخ محسن حنیفی
#شعر_محرم #شعر_مدح_سیدالشهدا #شعر_مناجات_با_امام_حسین #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
او مادر زهراست، پس طُهر طهورا است
او ترجمان نور بین اهل معناست
سوغاتی معراج سهم دامن اوست
آغوش او گهواره عرش معلاست
عنقای مغرب عاجز از درک عفافش
قاف مقاماتش ز بس عالی و والاست
قدرش نهان باشد شبیه لیله ی قدر
در چشمهایش عالم لاهوت پیداست
او مادر انسیه حوری سرشت است
او مادر آیات نور و قدر و طاها ست
حُسن تمامی که سراپایش حَسن بود
آیینه ای که مادر اسماء حُسنا است
آن مریم مکه که بانوی عفاف است
فخر تمام دختران نسل حوا است
الله اکبر از جلال و از وقارش
او باطنا اذکار تسبیحات زهرا است
او تاجر عشق است بعد بذل مالش
هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست
آنکس به واقع شخص ام المومنین است
که در حقیقت مادر ام ابیهاست
او از ازل دلداده شهر نجف بود
او از ازل سرمست صهبای تولاست
هر روز را دلواپس در بود و کوچه
آری بساط گریه اش هرشب مهیاست
شد سوگوار رفتنش چشمان زهرا
پس سوگوارش از ثری تا به ثریاست
بین مزارش روضهدار کربلا شد
بین عبا گریان جسمی اربا ارباست
مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد
مرثیه خوان پیکری در زیر گرماست
مادربزرگ ماه های روی نیزه
دلواپس حوریه های بین صحراست
#ام_المومنین
#شعر_شهادت_حضرت_خدیجه
#محسن_حنیفی
@hadithashk
مجال آه نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_ابن_الرضا #شعر_شهادت_امام_نهم #شعر_شهادت_حضرت_جواد_الائمه #شهادت_امام_جواد #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زخمی زهر
زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود
زهر جگرسوزی که بر دردش دوا بود
پنجاه سال عمر او با درد بگذشت
پنجاه سال، او روضه دار کوچه ها بود
تب می نمود و یاد مادر گریه می کرد
او خوب با سر درد و سیلی آشنا بود
لب تشنه بود و زهر آتش زد به جانش
چون یادگاری حسین و مجتبی بود
عادت به «لایوم کیومک» داشت حرفش
یعنی گریز حرف هایش کربلا بود
در خاطرش مانده شلوغی های گودال
جد غریبش را که زیر دست و پا بود...
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_امام_پنجم_شیعیان #شعر_شهادت_امام_محمد_باقر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_باقرالعلوم #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مجال آه نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_ابن_الرضا #شعر_شهادت_امام_نهم #شعر_شهادت_حضرت_جواد_الائمه #شهادت_امام_جواد #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زخمی زهر
زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود
زهر جگرسوزی که بر دردش دوا بود
پنجاه سال عمر او با درد بگذشت
پنجاه سال، او روضه دار کوچه ها بود
تب می نمود و یاد مادر گریه می کرد
او خوب با سر درد و سیلی آشنا بود
لب تشنه بود و زهر آتش زد به جانش
چون یادگاری حسین و مجتبی بود
عادت به «لایوم کیومک» داشت حرفش
یعنی گریز حرف هایش کربلا بود
در خاطرش مانده شلوغی های گودال
جد غریبش را که زیر دست و پا بود...
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_امام_پنجم_شیعیان #شعر_شهادت_امام_محمد_باقر #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_باقرالعلوم #محسن_حنیفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹