eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا رضیع الحسین(ع) قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند    شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خشکیده از عطش آن تیر غیر ناله و شیون چه می‌کند آتش گرفته وقت دویدن چه می‌کند خشکیده از عطش همه‌ی سروهای باغ با تشنگی شکوفه گلشن چه می‌کند تو واضح است جنگ نداری و خصم با لبخندت این دلیل مبرهن چه می‌کند افتاده زخم در گذرش بر تن نسیم تیر سه‌شعبه وقت رسیدن چه می‌کند چیزی به غیر بوسه ندیده‌‌ست حنجرت با نرمی گلوی تو آهن چه می‌کند گامی به سوی حرمله گامی سوی رباب مرد اینچنین شکسته شود زن چه می‌کند پنهان اگر چه خواست تو را در عبای خود با تیر این علامت روشن چه می‌کند گریه، گلایه، صبر ندانم که مادرت هنگام دیدن تو به مدفن چه می‌کند با اشک‌های مادر تو سنگ هم گریست آه رباب با دل دشمن چه می‌کند سید محمد رضا حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وای از دل رباب(س) ندیدم هرچی می‌گردم یه دونه آشنا مادر کسی اینجا حواسش نیست به حال و روزِ ما مادر کنار نیزه‌ها بودم که اُفتادی تو آغوشم هوامو داشت تو کوچه یه سنگِ بی‌هوا مادر برای دیدن بچه‌م سنان با بچه‌هاش اومد تماشا کرد ما رو باز میون کوچه‌ها مادر من‌و پشت سرِ نیزَت به هر‌جا می‌برن باهم می‌دونن که باید باشه همیشه بچه با مادر زن شامی سرِراهم به طفلش شیر می‌دادش منم رد می‌شدم خوندم برا بچش دعا مادر ضعیفم کرده بی خوابی نحیفم کرده غم خورن تنور خولی انداخته من و از اشتها مادر عبایی که به روت بودش تو جنسای حراجی بود ولی دیدم که خونِت هست هنوزم رو عبا مادر به دستام این طنابه که نشه بردارمت از راه اگه یک دفعه اُفتادی به زیر دست و پا مادر به نیزدار گفتم که کمی هم استراحت کن برای عمه گفتم که گرفته درد پا مادر تو رو یک تیر راحت کرد من اما مضطرب موندم تو رو تیر از نفَس انداخت من‌و هم از صدا مادر صدای تارای صوتی‌ت هنوزم توی گوشم هست شنیدم ضربشو از دور سه‌شعبه خورد تا مادر سرت توی بغل بودو تنت اما روی دوشش سه‌شعبه با خودش کرده گلوتو جابجا مادر شراب و خیزان بود و همینکه داشت می‌اُفتاد سرِ باباتو برداشتم من از طشت طلا مادر لباس مندرس داریم هنوزم جای شکرش هست حواسا پرتِ باباته نه پرتِ دخترا مادر به پشت پرده‌ها هستن زنای اهل این مجلس عروس فاطمه اما شده انگش نما مادر  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مظلوم من غیورم به خدا ناله به ذلت نکشیدم پسرم ذبح شد از حرمله منت نکشیدم سر اولاد مرا در بغلم زنده بریدند من ولی رو به خدا دم به شکایت نکشیدم شمر هو کرد ، سنان عربده زد ، حرمله خندید هیچ روزی به خدا اینهمه غربت نکشیدم گلوی اصغر و بازوی مرا تیر به هم دوخت تیر را از گلوی دوخته راحت نکشیدم تیر شرمنده‌ی من شد عمر سعد ولی نه چه بلاها که از این حجم قساوت نکشیدم بروم خیمه ، بمانم ، بروم دشت ، چه سازم من سر اکبر خود این همه حیرت نکشیدم چشم من خورد به چشمان رباب آه کشیدم آه از هیچ کس اینطور خجالت نکشیدم  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غنچه ای لب تشنه از تمام لاله های کاروان غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان غنچه‌ای که برگ او خشکیده بود نسخه‌اش را تشنگی پیچیده بود زخم می‌شد روی او با گریه‌اش شعله می‌زد خیمه‌ها را گریه‌اش دست بر دست همه اهل حرم نغمه لالایی‌اش آوای غم دوش تا وقت سحر از قحط آب دست و پا می‌زد در آغوش رباب لیک امروز از رمق افتاده بود نای دست و پا زدن در او نبود هر طرف بر پیکرش با دست باد چون گل پژمرده راسش می فتاد مثل هاجر هفت نه هفتادبار رفت مادر خیمه خیمه بی قرار قطره آبی ولی پیدا نشد چشمه ای از پای طفلش پا نشد ماند اسماعیل او در انتظار تا به قربانگه شود قربان یار سر به روی شانه بابا گذاشت نای گریه نیز نای او نداشت مثل ماهی لب به هم میزد مدام در تلظی بود بر دست امام تا که بالا رفت بر دستان او سرعقب افتاد و پیدا شد گلو حرمله حلق سپیدش را که دید تیر را در چله تا آخر کشید چشم او بر چشم بابا خیره بود ناگهان شد چشم‌های او کبود از فشار تیر بر طفل رباب گل میان دست بابا شد گلاب دید بیت آرزوی ویران شده برگ گل از شاخه آویزان شده زود بابا بین آغوشش فشرد دست را زیر سرش آرام برد تا نیفتد راس او از پیکرش بای بسم اله بماندمحورش روی دست باغبان پرپرکه شد نوبت تشییع آن بی سر که شد شعله زد این غم به جان عالمین حرمله خندید بر اشک حسین موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا باب الحوائج ماه و خورشید همان چهره ی تابنده ی توست واژه ی قبله ی حاجات برازنده ی توست دو لب خشک تو هرگز طلب آب نکرد بانگ ” هیهات ” در آن گریه ی کوبنده ی توست از دل کعبه ی گهواره برون آمده ای دید دشمن همه جا عطر پراکنده ی توست روی دستان پدر باب حوائج شده ای بعد عباس مقامی ست که زیبنده ی توست قبلا این تیر به چشم قمر علقمه خورد آنکه شرمنده ی یک مادر و شرمنده ی توست متحیّر شدم از لحظه ی پایانی تو – -برلبت خنده ویا زیر گلو خنده ی توست؟ مجید قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جانم یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم تیر را بیرون کشیدم خِس‌خِسِ تو قطع شد ای زبان‌بسته تو را من از صدا انداختم حرمله بعد از شکارت چند تا خلعت گرفت گفت با یک تیر اما هردو را انداختم کاش پشت خیمه‌ها پنهان نمی‌کردم تو را وای بدجوری طمع در نیزه‌ها انداختم آب را وا می‌کنند اما نمی‌نوشد رُباب عمه‌هایت را پس از تو از غذا انداختم آه هر سنگی که بر من خورد بعدش بر تو خورد شرمگینم که تورا در زیر پا انداختم دست بسته می‌دود دنبال تو با خواهرم... مادرت را بین مُشتی بی حیا انداختم  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) عطش سخت و علی طفل و مقابل لشگر خونریز بعید است اینچنین اصغر به خیمه باز برگردد رخش زرد و لبش خشک و سرش بر دست افتاده تمنا میکنم آبی لب این طفل تَر گردد به ابراهیم گویید آید و بیند در این صحرا چگونه بَر روی دست پدر ذبح پسر گردد غمت کافیست تا آتش زند بر جان علی جانم به رویم میزنی لبخند جانم شعله وَر گردد غم فرزند سنگین است مخصوصا به مادرها چگونه این پدر باید به سوی خیمه برگردد گلو مذبوح و لب خونین و تیرِ حرمله پیدا رباب اینگونه گر بیند علی را خون جگر گردد محمد جواد مطیع ها لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امان از دل رباب(س) غصه دارد؛ آسمانِ بی ستاره خوب نیست حالِ هر کس که ندارد راهِ چاره خوب نیست خود به خود از شاخه می افتد گلی که تشنه است سمت گلبرگی که پژمرده؛ اشاره خوب نیست بوسه حتی هست سنگین؛ حنجرِ شش ماهه را تیرِ شیرافکن برای شیرخواره خوب نیست گفت شاید شمر(لع): دلسوزی نکن ای حرمله(لع) کارِ خیر است و بزن!..که استخاره خوب نیست جای آن کودک که در آغوش مادر خواب بود دیدنِ قنداقهٔ خونین و پاره خوب نیست از تکان افتاده؛ خالی از علی-اصغر(ع) شده بد به غارت رفته! حالِ گاهواره خوب نیست حضرتِ زهرا(س) گمانم هست گریانِ رباب(س) حالِ مریم، حالِ هاجر، حالِ ساره خوب نیست مادری که داغ دیده، دستهایش بسته و... قاتلَ فرزند او باشد سواره خوب نیست خوانْد لالایی برای رأس ِ طفلِ بی گناه غصه دارد! آسمانِ بی ستاره خوب نیست! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امشبو یه مادری پریشونه امشبو یه مادری پریشونه زیر لب لالا لالایی میخونه آروم و قرار نداره پسرش انگاری دیگه بنا نیس بمونه صدای گریه همه جا پیچیده تشنگی امون اصغر بریده مگه شیرخواره چقد طاقت داره خدا میدونه فقط چی کشیده توی گریه انگاری میگه بابا هی صدا میزنه پشت هم بیا نکنه که فک کنی تنها شدی علی اصغر تو مونده به خدا زره و خوودشو در آورد حسین غصه ها و بغضشو میخورد حسین با علیش میرف به میدون بلا ولی اروم به خدا میمرد حسین وسط معرکه حرمله رسید زودی اومد و کمونشو کشید تیری که برای مرد جنگیه زد و در جا حنجر علی برید تا که فهمید کمر رباب شکست چونکه باورش نشه چشماشو بست اما پر پر شده غنچه رباب زیر لب زمزمه کرد و می نشست حالو روزمو میبینی حرمله از کدوم فرقه و دینی حرمله حنجر کوچیک سه شعبه نمیخواد الهی که خیر نبینی حرمله جواد قدوسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی اصغر(ع) دُرّ گونه ؛ زیبا و سپید: از گوش تا گوش گلبوسه تنها می دوید از گوش تا گوش هر بار که بابا بغل کرد اصغرش را دست نوازش می کشید از گوش تا گوش در گوش جبرائیل بی شک روضه خوانده وقتی خداوند آفرید از گوش تا گوش
روح الامین” را از شب هفتم بگویید  

باید تصاویری کشید از گوش تا گوش 

فردای محشر 
گردنش” باشد
مدالش” 

دارد نشان طفل شهید از گوش تا گوش 

جای تورق گریه باید کرد زیرا  

می آورد 
شیخ مفید” از گوش تا گوش... با اینکه قد و قامتش در تیررس بود یکباره فرمانی رسید از گوش تا گوش از خستگی خوابیده بود آشفته اش کرد تیری که نازش را کشید از گوش تا گوش تیری که راحت حرمله آن را رها کرد حلقوم اصغر را برید از گوش تا گوش چون برگ پاییزی سرش از نیزه افتاد باد خزان وقتی وزید از گوش تا گوش وقتی رباب از حنجر او یاد می کرد با گریه ناخن می کشید از گوش تا گوش  علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مظلوم بین میدان تا غریبی تو را نظاره کرد چون گریبان آن گلوی نازکش را پاره کرد بس که خون غیرتش از غربتت آمد به جوش همچو فریاد از گلویش خون او فواره کرد مثل شمشیر دو سر شد روی دستت در مصاف چون علی یک بار آمد فتح را یکباره کرد منت خفتن در آغوش پدر را می‌کشید شانه ی از گریه لرزان تو را گهواره کرد دید تا که بی کسی محکم در آغوشت گرفت با تبسم لحظه‌ای این درد را هم چاره کرد اکبرت روی عبا رفت اصغرت زیر عبا عرش را زیر و زبر تشییع دو مهپاره کرد حالتی آمد که دشمن هم به حال تو گریست این چنین داغش اثر بر قلب سنگ خاره کرد دو قدم شرمنده گشتی دو قدم جان دادی بشکند دستی که در میدان تو را آواره کرد دست‌های مادرش وا مانده سویت باز گرد نغمه لالایی او خیمه را بیچاره کرد موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹