eitaa logo
حدیث اشک
9.1هزار دنبال‌کننده
74 عکس
143 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
گودال قتله گاه تو را هر کسی که دید یک یا حسین گفت و دلش رفت کربلا @hadithashk
به دل ما کسی محل نگذاشت جز علمدار با وفای حسین بچه های علی و فاطمه اند گریه کن های بچه های حسین @hadithashk
سوی سابق را ندارد دیده تارم پدر همچو ابرم در نبودت سخت میبارم پدر به گمانم عمه هم از دست من خسته شده بعد تو بر دوش او افتاده هر کارم پدر دست در دست پدر رد شد از اینجا هر کسی با غرور دخترانه گفت که، دارم پدر این که هم بازی ندارم حوصله بر میشود بیشتر سرگرم زخم طاول و خارم پدر تو خودت گفتی که می آیی بیا پس زودتر تا نداده بیشتر این زجر آزارم پدر من که بوده بالشم نرمی دستان عمو حال سر بر سنگ این ویرانه میذارم پدر من که نازم را عمو عباس روزی می‌کشید در طناب سلسله حالا گرفتارم پدر من دگر از تو النگویی نمی‌خواهم بیا بیشتر از هر کجا ترسان ز بازارم پدر من به عشق اینکه یک بار دگر میبینمت از سر شب تا طلوع صبح بیدارم پدر تو فقط یک لحظه از نیزه به آغوشم بیا تا ببینی از لبت لب بر نمی‌دارم پدر @hadithashk
عرشیان زین عزا بپا خیزند عرش را با سیاهی آویزند ناله ها را بهم در آمیزند خاک ماتم ز نو به سر ریزند چون شب جمعه ای دگر آید مادری روضه ی پسر خواند هودج آماده بهر سوگ و عزا پا گذارد به روی آن زهرا سوی کرب وبلا رود ز سما تا عزایی دگر کند بر پا چونکه زهرا به سینه و سر زد همه ارکان عرش میلرزد قتلگاه ست و مادری مضطر قتلگاه ست و پیکری بی‌سر قتلگاه ست و حنجر و خنجر قتلگاه ست و روضه ای دیگر روضه ی قتلگاه و روز دهم وای از ضربه‌ی دوازدهم شمر ملعون چه پُر شتاب شد و جانب پور بوتراب شد و مادری که در اضطراب‌ شد و آهِ زهرا چه بی حساب شد و این گلو را نبری ای خنجر چون بُوَد بوسه گاه پیغمبر مشق خنجر چو با گلو می‌کرد گاه در سینه هم فرو می‌کرد عضو دیگر چو جستجو می کرد با نوک چکمه پشت و رو می‌کرد راس او از قفا جدا کردند پیکرش بی کفن رها کردند روضه خوان گشته مادری محزون مادری غرق ناله و دلخون روضه خواند به پیکر ی گلگون کی رود او ز قتلگه بیرون مادری که به گوشه ی گودال گاه و بیگاه میرود از حال روضه خواند چو از پریشانی گوید ای وای از چه عریانی؟ از چه عریان و بی کفن مانی؟ آب مهر من و تو عطشانی؟ پدر توست صاحب خاک ات روی خاک ست نعش صد چاک ات؟ تا سحرگه به عرش همهمه است صحبت از ناله های فاطمه است پس از آن هم به سوی علقمه است دو دمه را به حال زمزمه است میر و ساقی باوفا عباس کاشف الکرب خیمه ها عباس @hadithashk
امام صادق ع می‌فرماید «خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و انبیاء و اوصیاء به زمین هبوط کرده و او را زیارت می‌کنند». سپس صفوان پرسید: فدایت شوم پس هر شب جمعه قبر آن حضرت را زیارت کرده تا بدین‌وسیله زیارت پروردگار را نیز کرده باشیم؟ حضرت فرمودند: «بلی». کامل الزیارات، ص ۱۱۳ @hadithashk
دنبال تو بودن همه جا می چسبد شیرینیِ ذکر تو به ما می چسبد گویند تمام عاشقان تو حسین آری شب جمعه کربلا می چسبد @hadithashk
دست بر دامن حسین بزن تا خدایی شوی ابوهارون روضه خوانی ، تنت سلامت باد کربلایی شوی ابوهارون بی تکلف شبیه اهل خودت روضه ها را بخوان ، ابوهارون ما کجا و بی امیه کجا ما کجا و سنان ، ابوهارون گذری کن به کربلا و بگو استخوان های پاک جدم را بند بندِ تو از دمی که گسست لذتی نیست عیش آدم را در رثای حسین هر که سرود مصرعی در بهشت همدم ماست هرکسی که گریست بر غم او جنت ارزانیَش که محرم ماست قدردان باش این محبت را هرکسی نیست مستحق حسین(ع) با وفا میرود به کرب و بلا بی وفایی نکن به حق حسین(ع) پس اگر قصد کربلا کردی یاد کن قتلگاه و قائله را گریه کن بر مصیبت جدم لعن کن ابن سعد و حرمله را تا ز نسل حسین می بینم کودکی را ، به گریه می افتم یاد ظلمی که رفته بر جدم یاد دختش رقیه می افتم داغ اکبر به روی جانش ماند جد ما بیقرار جان میداد دست خود را برای عرض وداع به سوی خواهرش تکان میداد @hadithashk
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لا به لای زائرای حرمت اسم جامونده هاتو صدا بزن تویی که به نوکرات سر میزنی یه سری به این بیچاره ها بزن اونا که دورن از این خیرِ کثیر پس کجا برن کجا هوار کنن؟ تویی که فکرِ تمومِ عالمی تو بگو بیچاره ها کجا برن؟ کاش با یه راهی با یه چیزی میشد یه خبر از دلِ بی نوا بدم یه بلندی باز باید پیدا کنم که برم سه بار بهت سلام بدم @hadithashk
⁨ نسیم...خوش خبری کن ، از آن سرا چه خبر....؟؟ به گوشِ خسته دلان گو که کربلا چه خبر.....؟؟ آهای فطرسِ خوش بال و پر تو بعدِ سلام.... بگو به شاه که از حالِ قلب ما چه خبر....؟؟ از آن دلی که ندیده ز ما ربوده بپرس... ز قهرِ لیلی و دوریِ او ز ما....چه خبر....؟؟؟ نگاه کن که شده مرهم ، اشکِ ما به تنش....؟؟ به زیر خاک نظر کن...ز زخم ها چه خبر؟؟؟ کفن نبوده به جسمش دلم به شور افتاد.... ز تار و پودِ پر از خونِ بوریا چه خبر....؟؟؟ به هر غروبِ شب جمعه مادر آمده است.... بُنَیَّ ناله زده ...آه از آن صدا چه خبر.....؟؟؟ به کفر میکشد آخر دلِ من از عشقش.... به زیر قبه برو ٫ گو که از خدا چه خبر....؟؟ «ز حالِ صائب مسکین که خاک ره شده است... ترا که نیست نگاهی به زیر پا ، چه خبر...؟؟» @hadithashk
⁨ دارم هی فکر میکنم که چرا دارم هی فکر میکنم چیشد توو خیابون دارم قدم میزنم تو نخواستی... ، اگر نه که میشد... میشه در لحظه پیش تو باشم برا تو ممکنه همه کارا با دعای تو این نفس هستش با دعای تو هست این دنیا... دیدی وقتی که تشنه ای هرجا جلو چشمت سراب میبینی....؟؟ دیدی وقتی که فک کنی به یه چیز همونو تووی خواب میبینی؟؟؟ خواب دیدم دوباره توو حرمم... توو شلوغی صحن زیباتون.... قطره آبی شدم که گیج و خراب گمه توو موج موج دریاتون.... خواب دیدم مقابلت بودم به...چه تصویر بکر و زیبایی خواب دیدم نشستی اون بالا بغلت ماه رویِ سقایی... گفتی اصلا کی گفته جا موندی...؟؟؟ دلت اینجاست پس تو اینجایی.... توو زیارت مهم دله...نوکر.... اینجایی هر کجای دنیایی.... تووی طومار خیل زوارم... اسم تو هست ... مطمعن باشی... لحظه لحظت زیارت حرمه وقتی که عاشق حسین باشی... با صدای اذون پریدم از یکی از بهترینِ رویاهام... کاش میشد یه عکس بندازم... کپشنش باشه این.... من و آقام......... @hadithashk
هنوز شبیه پرچمت پرچمی خوشرنگ نشده من که دلم تنگه برات دلت برام تنگه نشده کاشکی یه ذره تربتت به این گدا هم برسه کاشکی نسیم حرمت به شهر ما هم برسه کاشکی بشه که خونمون باشه کنار حرمت کاشکی یکی پیدا بشه منو بیاره حرمت کاشکی بسوزم از غمت دم اذون کربلا خاکسترم رو بپاشن توو آسمون کربلا @hadithashk
⁨ چنان غرق عزای توست روز و ماه و سال من که از اندوه تو امروز و فردا را نمی دانم مسیحای من ای از دم گرفتار تو بیماران من از تو زنده ام، باقی دنیا را نمی دانم به تنگ مفلس دنیا دلم راضی ست، آری من منی که دست و دلبازی دریا را نمی دانم نشستم نامه بنویسم برایت خیس شد کاغذ زبان ایل من اشک است ، الفبا را نمی دانم... منم از یوسفم دورم چرا پس چشم من بیناست.... دلیل کوری چشم زلیخا را نمیدانم... دلی از داغ تو پر خون و اشکی از غمت دارم حلالم کن که من قدر همین ها را نمیدانم.... به سویت میپرم با شوق و سمتت می دوام با سر سر تو معنی این پا و آن پا را نمی دانم خبر از کربلایت فطرست ای کاش می آورد... یکی اینجا دلش تنگ است...آنجا را نمی دانم.... @hadithashk