☘أين التُّراب و ربّ الأرباب☘
▪️«وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً»؛ كمال اهل البيت (ع) با کمال آنهایی که نعمت ها از طریق اهل البیت (ع) به سویشان جاری شده مساوی نیست. فهم این نکته دریچه ی مهمی از معارف را در قلب ها میگشاید که ما جایگاه خود را بشناسیم و بدانیم جهت رسیدن به کمال انسانی به کجا باید چشم بدوزیم.
▪️حضرت آیت الله بروجردی (رحمة الله علیه در زمان خودشان دارای هیبت و عظمتی چشم گیر بودند و جهان تشیع در اقصی نقاط دنیا به ایشان نظر داشتند مثل امروز نبود که چند مرجع تقلید در یک زمان با هم باشند. تمام جهان تشیع به ایشان نظر داشتند از هند و پاکستان بگیر تا شمال و جنوب آفریقا و اروپا و آمریکا
▪️ایشان هم معتقد بودند احترامی که به ایشان میگذارند احترام به شخص ایشان نیست به مرجعیت است لذا بر خود واجب میدانستند آن هیبت و عظمت را حفظ کنند تا آن جایی که وقتی شاه به ملاقاتشان رفته بود و عصایشان افتاد ایستادند تا شاه عصا را بردارد و به ایشان بدهد و شاه هم همین کار را کرد عصا را برداشت و بوسید و به ایشان داد چون معتقد بودند حفظ این مقام حفظ شخص نیست
▪️با این توصیف یک روزی که جمع کثیری از مردم در صحن خانه ی ایشان جهت دیدار جمع بودند یک بنده ی خدایی با صدای بلند میگوید برای سلامتی آیت الله بروجردی و امام زمان صلوات یک مرتبه آقا طوری عصبانی میشوند و عکس العمل نشان میدهند که همه ی جمعیت متوجه میشوند چون آقا متوجه اند کسی حق ندارد نام کسی را در کنار نام مقدس حضرت ولی عصر (عج) بیاورد. این است آن شعوری که انسان را جلو میبرد
#حکایت_علما
#آیت_الله_بروجردی
#اهل_بیت_علیهمالسلام
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علماء☘
▪️از جمله حکایات اتفاقیه خواب حضرت آیة الله آقای آقا میرزا محمد حسین نائینی است که خودم از حضرت معظم له روزی که به جهت من تشریف آوردند شنیدم که فرمودند در موقعی که روسها تا خانقین آمدند؛ من خیلی پریشان بودم. رفتم در حرم مطهر و ملتجی به حضرت امیر صلوات الله علیه وآله شدم.
▪️شب خواب دیدم که خدمت آن حضرت مشرف شدم عرض کردم یا امیرالمومنین (ع) زمانی که افغان ایران را گرفت علما حضور مبارک ملتجی شده نادر را فرستادید و افغان را از ایران از لوث وجود آنها پاک کرد. حالا حضرات روسی آمدند و سرتاسر ایران را تا قصر شیرین و خانقین را گرفته اند.
▪️بعد از آن که این عرض را کردم حضرت امیر ارواح العالمین فداه فرمودند که آن علمایی که متوسل به ما شدند؛ غیر از شما بودند. همین که این فرمایش را فرمودند من مأیوس شده یک مأیوسی از برایم دست داد.
▪️حضرت خندیدند و فرمودند غم مخور حالا هم یک کاری خواهم کرد من در سفرنامه تاریخ و روز و سال این خواب حضرت آیة الله را نوشته ام که در چه ماه و در چه سال بود این خواب بعد از مراجعت از عتبات و ورود به کرمانشاه تقریباً یک سال نشد که امپراتور روس را با جمع بستگان و اولاد و احفاد او لنین روسی کشت و دیاری از طایفه او را باقی نگذارد و بحمد لله تعالی نسل ناپاک او از دنیا، پاک شد.
نکته: آیت الله بهجت میفرمودند من دو نفر در عمرم دیدم که نمازهای فوق العاده ای میخواندند. یکی از آن دو بزرگوار آقای نائینی بود که وقتی در نماز پشت سر ایشان بودم دیدم در نماز در ملکوت سیر میکند.
#حکایت_علما
#آیت_الله_بهجت
#آیت_الله_نائینی
📚 خاطرات نواب وکیل ، سید محمد رضوی ، نماینده دوره سوم در مجلس شورای ملی ، ص ۴۹۴
🆔 @hadithedoost
22.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘خدا کجاست☘
▪️سوال بچه سه ساله از حاجاقا رضی شیرازی رحمة الله عليه
#آیت_الله_رضی_شیرازی
#حکایت_علما
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علماء☘
▪️در شرح احوال استادالفقهاء وحید بهبهانی (رضوان الله علیه) مینویسند که روزی یکی از عروسهای خود را مشاهده کرد که پیراهنی الوان از نوع پارچههایی که معمولاً زنان اعیان و اشراف آن عصر میپوشیدند به تن کرده است؛ فرزندشان (مرحوم آقا محمد اسماعیل، شوهر آن خانم) را مورد ملامت قرار دادند.
▪️او در جواب پدر این آیه قرآن را خواند:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتی اخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ
بگو چه کسی زینتهایی که خدا برای بندگانش آفریده و همچنین روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است؟
▪️ایشان جواب دادند: من نمیگویم خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمتهای الهی استفاده کردن حرام است؛ خیر، در اسلام چنین ممنوعیتهایی وجود ندارد ولی یک مطلب دیگر هست و آن اینکه ما و خانواده ما به اعتبار اینکه پیشوای دینی مردم هستیم وظیفه خاصی داریم.
▪️خانوادههای فقیر وقتی که اغنیا را میبینند که از همه چیز برخوردارند طبعاً ناراحت میشوند؛ یگانه مایه تسکین آلامشان این است که خانواده «آقا» در تیپ خودشان هستند.
▪️اگر ما هم در زندگی به شکل تیپ اغنیا درآییم، این یگانه مایه تسکین آلام هم از میان میرود. ما که قادر نیستیم عملاً وضع موجود را تغییر دهیم، لااقل از این مقدار همدردی مضایقه نکنیم.
#حکایت_علما
#آیت_الله_وحید_بهبهانی
#همدردی_با_دیگران
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علما☘
🖋 شهید مطهری:
▪️تا آنجا که من از تحوّلات روحی خودم به یاد دارم از سنّ سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حسّاسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسشها- البتّه متناسب با سطح فکری آن دوره- یکی پس از دیگری بر اندیشهام هجوم میآورد.
▪️در سالهای اوّل مهاجرت به قم که هنوز از مقدّمات عربی فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشهها غرق بودم که شدیداً میل به «تنهایی» در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمیکردم و حجره فوقانی عالی را به نیم حجرهای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشههای خودم بسر برم. در آن وقت نمیخواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم، و در واقع، اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد، بیهوده و اتلاف وقت میشمردم.
▪️مقدّمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت میآموختم که تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم.
▪️به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدّمات عربی میخواندم، فیلسوفان و عارفان و متکلّمان- هر چند با اندیشههایشان آشنا نبودم- از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیمتر و فخیمتر مینمودند تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشهها میدانستم...
▪️...پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصیتی دیگر (امام خمینی رحمة الله عليه) یافتم. همواره مرحوم آقا میرزا مهدی (شهیدی رضوی مدرس فلسفه الهی در مشهد متوفای ۱۳۵۵ ه ق) را بعلاوه برخی مزایای دیگر در این شخصیت میدیدم؛ فکر میکردم که روح تشنهام از سرچشمه زلال این شخصیت سیراب خواهد شد.
▪️اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقی که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته میشد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست میکرد.
▪️بدون هیچ اغراق و مبالغهای این درس مرا آنچنان به وجد میآورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن مییافتم.
بخش مهمّی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس- و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم- انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم. راستی که او «روح قدسی الهی» بود.
▪️تحصیل رسمی علوم عقلی را از سال 23 شمسی آغاز کردم. این میل را همیشه در خود احساس میکردم که با منطق و اندیشه مادّیین از نزدیک آشنا گردم و آراء و عقاید آنها را در کتب خودشان بخوانم. دقیقاً یادم نیست، شاید در سال 25 بود که با
برخی کتب مادّیین که از طرف حزب توده ایران به زبان فارسی منتشر میشد و یا به زبان عربی در مصر- مثلًا- منتشر شده بود آشنا شدم.
▪️کتابهای دکتر... را هر چه مییافتم به دقّت میخواندم و چون در آن وقت به علّت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفی جدید فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مکرّر میخواندم و یادداشت برمیداشتم و به کتب مختلف مراجعه میکردم.
▪️بعضی از کتابهای ... را آنقدر مکرّر خوانده بودم که جملهها در ذهنم نقش بسته بود. در سال 29 یا 30 بود که کتاب اصول مقدّماتی فلسفه ژرژ پولیتسر استاد دانشکده کارگری پاریس به دستم رسید.
▪️برای اینکه مطالب کتاب در حافظهام بماند، همه مطالب را خلاصه کردم و نوشتم. هم اکنون یادداشتها و خلاصههایی را که از آن کتاب و کتاب ماتریالیسم دیالکتیک ارانی برداشتهام، دارم.
▪️در سال 29 در محضر درس حضرت استاد، علّامه کبیر آقای طباطبایی روحی فداه که چند سالی بود به قم آمده بودند و چندان شناخته نبودند، شرکت کردم و فلسفه بوعلی را از معظّم له آموختم و در یک حوزه درس خصوصی که ایشان برای بررسی فلسفه مادّی تشکیل داده بودند نیز حضور یافتم.
▪️کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم- که در بیست ساله اخیر نقش تعیین کنندهای در ارائه بیپایگی فلسفه مادّی برای ایرانیان داشته است- در آن مجمع پربرکت پایه گذاری شد.
▪️برای من که با شور و شوق و علاقه زائد الوصفی فلسفه الهی و فلسفه مادّی را تعقیب و مطالعه و بررسی میکردم، در همان سالها که هنوز در قم بودم مسلّم و قطعی شد که فلسفه مادّی واقعاً فلسفه نیست و هر فردی که عمیقاً فلسفه الهی را درک کند و بفهمد، تمام تفکرات و اندیشههای مادّی را نقش بر آب میبیند و تا امروز که بیست و شش سال از آن تاریخ میگذرد و در همه این مدّت از مطالعه این دو فلسفه فارغ نبودهام، روز به روز آن عقیدهام تأیید شده که فلسفه مادی فلسفه کسی است که فلسفه نمیداند.
📚 علل گرایش به مادیگری شهید مطهری، ص ۱۱_۹
#حکایت_علما
#شهید_آیت_الله_مطهری
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علما☘
▪️یک مرد بسیار بسیار بزرگ از نظر معنویت که من سال گذشته هم در ماه مبارک رمضان از این استاد بزرگ خودم یاد کردم، مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی اصفهانی رضوان الله علیه است که یکی از بزرگترین اهل معنایی است که من در عمر خودم دیدهام.
▪️یک شب ایشان در قم مهمان ما بودند و ما هم به تبع به منزل یکی از فضلای قم دعوت شدیم. بعضی از اهل ذوق و ادب و شعر نیز در آنجا بودند. در آن شب فهمیدم که این مرد چقدر اهل شعر و ادب است و چقدر بهترین شعرها را در عربی و فارسی میشناسد!
▪️دیگران شعرهایی میخواندند البته شعرهای خیلی عادی؛ شعرهای سعدی، حافظ و... ایشان هم میخواند و میگفت این شعر از آن شعر بهتر است، این مضمون را این بهتر گفته است، کی چنین گفته و... شعر خواندن آنهم اینجور شعرها که گناه نیست، امّا در شب شعر خواندن مکروه است.
▪️خدا میداند وقتی آمدیم بیرون، این آدم به شدّت داشت میلرزید. گفت من اینقدر تصمیم میگیرم که شب شعر نخوانم آخرش جلوی خودم را نمیتوانم بگیرم. مرتب اسْتَغْفِرُاللهَ رَبِّی وَ اتوبُ الَیه میگفت، مثل کسی که معصیت بسیار بزرگی مرتکب شده است. العیاذبالله اگر ما شراب خورده بودیم، اینقدر مضطرب نمیشدیم که این مرد به واسطه یک عمل مکروه مضطرب شده بود.
▪️اینجور اشخاص چون محبوب خدا هستند از ناحیه خدا یک نوع مجازاتهایی دارند که ما و شما ارزش و لیاقت آن جور مجازاتها را نداریم. هر شب این مرد اقلًا از دو ساعت به طلوع صبح بیدار بود و من معنی شب زندهداری را آنجا فهمیدم، معنی «شب مردان خدا روز جهان افروز است» را آنجا فهمیدم، معنی عبادت و خداشناسی را آنجا فهمیدم، معنی استغفار را آنجا فهمیدم، معنی حال و مجذوب شدن به خدا را آنجا فهمیدم.
▪️آن شب این مرد وقتی بیدار شد که اذان صبح بود. خدا مجازاتش کرد.
تا بیدار شد ما را بیدار کرد، گفت: فلانی! اثر شعرهای دیشب بود! روحی که چنین ایمان مستحکمی دارد، یک چنین ضربه کوچکی هم که بر آن وارد میشود یعنی یک چنین حمله کوچکی هم که از مقامات دانی آن بر مقامات عالیاش وارد میشود، آن مقامات عالی عکس العمل نشان میدهند،
▪️ناراحتی نشان میدهند، حتی مجازات نشان میدهند که ببین! بی مجازات نمیماند! آدمی که در شب مرتب شعر بخواند، دو ساعت وقت خودش را صرف شعرخواندن کند، لایق دو ساعت مناجات کردن با خدای متعال نیست.
#حکایت_علما
#میرزا_علی_شیرازی
📚 آزادی معنوی، ص۱۲۱_۱۲۰
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علماء☘
🔹فرار از دادن فتوا
▪️خداوند رحمت کند مرحوم استاد ما حضرت آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری را که در بین مدرسین و آیات عظام آن روز به استثنای مرحوم آیت الله اراکی که میگویند از ایشان کمتر نبوده اند کسی به پایه تحقیق و تعمق و تدقيق ایشان نمی رسید.
▪️با این وجود، ایشان زمانی که در درس خارج فقه یک فرع فقهی را مطرح می کردند و وارد بحث می شدند بعد از طرح اقوال و بيان أدله و تأييد يا نقد آنها در نهایت وقتی به نظری میرسیدند با کمال تواضع می فرمودند:
▪️ما فقط بحث علمی میکنیم و ادله از جهت علمی بر این قول دلالت دارند، ولی این فتوای من نیست و هیچوقت فتوا ندادند و حاضر نبودند با جزم و یقین بگویند که حکم این است و این به جهت زهد و تقوای ایشان بود.
▪️روزها از مسجد عشق علی که محل تدریس ایشان بود، همراه ایشان به طرف منزلشان می رفتیم و سؤالات خود را از خدمتشان می پرسیدیم. با آن مقام علمی اگر کسی در راه از ایشان مسأله ای اختلافی از مسائل شرعی می پرسید، از پاسخ دادن استنکاف می فرمودند و به آیة الله گلپایگانی که منزلشان قریب منزل ایشان بود - ارجاع می دادند.
#حکایت_علما
#شیخمرتضیحائری
🆔 @hadithedoost
▪️تقریباً دو سه روز از موضوع نقل ما داستان خود را برای حضرت استاد گذشته بود که روزی در مشهد به یکی از دوستان سابق خود به نام آقای شیخ حسن منفرد شاه عبدالعظیمی برخورد کردم و ایشان گفتند:
▪️دیروز در منزل آیة الله میلانی رفتم و علامه طباطبائی داستانی را از یکی علمای طهران که در مسجد گوهرشاد هنگام خروج و بوسیدن در کفشداری مسجد اتفاق افتاده بود، مفصلاً بیان می کردند. و از اول قضیه تا آخر داستان همین طور اشک می ریختند، و سپس با بشاشت و خرسندی اظهار نمودند
▪️که الحمد لله فعلاً در میان روحانیون افرادی هستند که این طور علاقه مند به شعائر دینی و عرض ادب به ساحت قدس ائمه اطهار باشند؛ و اسمی از آن روحانی نیاوردند ولیکن از قرائن من این طور استنباط کردم که شما بوده باشید؛ آیا این طور نیست؟!
▪️من گفتم بلی این قضیه راجع به من است؛ و آنگاه دانستم که سکوت و تفکر علامه علامت رضا و امضای کردار من بوده است، که شرح جریان را تواماً با گریه بیان می فرموده اند؛ رحمة الله عليه رحمة واسعة
#حکایت_علما
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علما☘
▪️علامه طهرانی:
▪️حضرت مستطاب آقای شیخ آقا بزرگ طهرانی - دامت برکاته - نقل فرمودند از مرحوم عمویشان آقای آقا سید حسن که ایشان بیان کردند که :
▪️من معمولاً پیاده از نجف برای مسجد کوفه می رفتم و در راه به مقام میثم تمار که میرسیدم یک آیه الکرسی برای میثم می خواندم.
▪️یک شب از غروب گذشته بود و من برای آنکه راه مخوف بود برای آية الكرسى معطل نشدم و به سرعت به راه افتادم و به مسجد کوفه رسیدم.
▪️شب که در مسجد بیتوته نمودم خواب دیدم که پیرمردی پیش آمد و رو به من نموده گفت چرا امشب هدیه ما را نفرستادی؟
▪️من از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که پیرمرد مزبور میثم بوده و گله از عدم قرائت آیة الکرسی نموده است.
#حکایت_علما
#آقا_بزرگ_تهرانی
🆔 @hadithedoost
☘حکایت علما☘
▪️حضرت استاد یزدان پناه به نقل از آیت الله حسن زاده که ایشان سر درس میفرمود:
▪️از مرحوم فاضل تونی نقل شده است: «آنگاه که در مدرسه صدر اصفهان مشغول تحصیل بودیم هر سال چند کارگر برای تخلیه چاه فاضلاب مدرسه به آنجا می آمدند یکی از سال ها در حالی که مشغول درس و بحث در حیاط مدرسه بودیم میان متولی مدرسه و کارگران بر سر دستمزد اختلاف پیش آمده بود و نزدیک بود متولی با آنان به توافق نرسد و کار را به گروهی دیگر واگذار کند اما کارگران با ذکر دلیلی متولی مدرسه را قانع کردند.
▪️آنان گفتند: حدود چهل سال است که ما در این کار سابقه داریم. چگونه این کار را به دیگران می سپاری؟ متولی با این استدلال تسلیم شد و کارگران مشغول کار شدند. هنگام شروع کار مسئول گروه که دیده بود طلبه ها مشغول مباحثه و جر و بحث اند به بقیه گفت این طلبه ها چه کار میکنند اینها دارند وقت خودشان را تلف میکنند آدم باید کار کند و نان در بیاورد!
▪️مرحوم فاضل تونی سپس فرمود: «کسی که چهل سال سابقه تخلیه چاه دارد و به این کار انس گرفته است به جایی میرسد که کار خود را تقدیس میکند و تحصیل معارف الهی را بیهوده می پندارد!
#حکایت_علما
#فاضل_تونی
#آیت_الله_حسنزاده
🆔 @hadithedoost