😔نجوای غریبانه امیرالمؤمنین با رسول خدا، پس از رحلت حضرت زهرا
🌿از امام حسین (علیهالسلام) نقل شده است:
🔶«زمانی که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از دنیا رفت، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ایشان را مخفیانه دفن کرد و محل قبر ایشان را پوشانید. آنگاه رو به قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کرد و فرمود:
🔸«سلام بر تو ای رسول خدا! از طرف من، و سلام بر تو از طرف دخترتان و کسی که زائر شماست و کسی که شب را در دل خاک و داخل بُقعه (قطعهزمینِ) شما سپری میکند و کسی که خداوند برای او چنین خواست که سریع به شما ملحق شود.
🔸ای رسول خدا! صبرم در فراق دختر وفادارت، کم شده است و قدرتم از دوری سرور زنان همه عوالم، از بین رفته است، جزاینکه تنها دلداری برای من این است که در فراق تو از سنّتت پیروی کنم.
🔸این من بودم که برای سرت در داخل قبرت بالش درست کردم و جان تو از میان گلو و سینهی من عبور کرد.
🔸بله، در کتاب خدا بهترین دلداری برای من این است که: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»؛ «ما از آنِ خداییم و بهسوی او بازمیگردیم» (بقره:۱۵۶)
🔸آن امانت بازگردانده شد و آن گِرُو گذاشتهشده پس داده شد و زهرا (سلاماللهعلیها) از دستم ربوده شد.
🔸ای رسول خدا! (بدون فاطمه) چهقدر آسمان و زمین زشتاند. غمم همیشگی است و شبهایم به بیخوابی میگذرد.
🔸غمی است که قلبم را ترک نمیکند، مگراینکه خداوند برای من نیز همان سرایی را بخواهد که تو در آن اقامت داری.
🔸اندوهی است که دل را خون میکند و غمی است شورانگیز. چه زود میان ما جدایی افتاد. این شکایت را نزد خدا میبرم.
🔸بهزودی دخترت به تو گزارش خواهد داد که اُمّتت با یکدیگر همدست شدند تا او را پایمال و خوار کنند.
🔸پس، با اصرار از او سؤال کن و از بخواه که از حالش اطلاع دهد.
🔸چهبسیار داغدلهایی که در سینهاش موج میزدند، اما (در دنیا) فرصت بیانشان را نیافت و (به شما) خواهد گفت.
🔸خداوند قضاوت خواهد کرد؛ چراکه «هُوَ خَیرُ الحاکمین»؛ «او بهترین قضاوتکنندگان است.» (أعراف:۸۷)
🔸(سلام من به تو) سلامِ وداعکنندهای است که نه خوابش گرفته و نه خسته شده است.
🔸پس اگر باز گردم، بهخاطر دلزدگی (از بودن کنار شما) نیست، و اگر بمانم، بهخاطر بدگمانی به وعده خداوند به صبرکنندگان نیست. چه نیکوست! صبر، خوشیُمنتر و زیباتر است.
🔸اگر چیرگیِ متجاوزانِ زورگو نبود، مانند کسی که به کاری وادار و ملزم شده است، (کنارتان) اقامت میکردم و مانند مادر فرزندازدستدادهای برای این مصیبت بزرگ بلندبلند گریه میکردم.
🔸دخترت در برابر دیدگان خدا مخفیانه دفن شد، درحالیکه حقش پایمال شد و از ارثش محروم شد، با اینکه از آن عهد (میان تو و مسلمانان) چندی نگذشته بود و یادت هنوز کهنه نشده بود.
🔸ای رسول خدا! من نزد خداوند شکایت خواهم برد. ای رسول خدا! بهترین صبر، صبر بر مصیبت توست.
🔸درود خداوند بر تو باد، و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.»»
📚الكافي، ج۱، ص۴۵۸
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله #امام_علی_علیه_السلام #حضرت_زهرا_علیها_السلام #امام_حسین_علیه_السلام #غربت #غربت_اهل_بیت_علیهم_السلام #فدک #غصب_خلافت #ظلم #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
💠مروری بر ماجرای فدک، از زبان امام کاظم
🌿از علی بن أسباط نقل شده است:
🍃وقتی امام موسی کاظم (علیهالسلام) بر مهدی عباسی1⃣ وارد شدند، دیدند که او در حال بازپس دادنِ اموال بهزورگرفتهشده است.
🔶پس به او فرمودند:
🔸«ای امیر مؤمنان!2⃣ پس چرا مالی که از ما به زور گرفته شده است، به ما برنمیگردد؟
🔷خلیفه گفت:
🔹کدام مال، ای ابوالحسن؟
🔶حضرت فرمودند:
🔸«زمانی که خداوند (تبارکوتعالی)، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را در فدک و مناطق اطرافش بدون لشکرکشی به پیروزی رساند،3⃣ این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود که:
🔅«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؛ «حقِ نزدیکانت را بده» (إسراء:۲۶)
🔸رسول خدا متوجه نشدند که منظور چه کسانی هستند، بههمینخاطر برای دانستن آن، به جبرئیل (علیهالسلام) مراجعه فرمودند. جبرئیل نیز به پروردگارش مراجعه کرد.
🔅خداوند بر ایشان وحی فرمود که «فدک را به فاطمه (سلاماللهعلیهما) بده.»
🔸پس رسول خدا حضرت زهرا را خواستند و به ایشان فرمودند: «خداوند به من دستور داده است که فدک را به تو بدهم.»
🔸حضرت زهرا فرمودند: «ای رسول خدا! (این هدیه را) از خداوند و رسول خدا میپذیرم.»
🔸از آن پس، تا وقتی که رسول خدا زنده بودند، وکلا (نمایندگانِ) حضرت زهرا در فدک حاضر بودند. اما زمانی که ابوبکر حاکم شد، وکلای ایشان را از فدک اخراج کرد.
🔸حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نزد ابوبکر رفتند و از او خواستند که فدک را به ایشان برگرداند.
🔹ابوبکر گفت: یک نفر را – چه سیاه باشد و چه سرخ – بیاور که شهادت دهد که فدک از آنِ توست.
🔸حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و اُمأیمَن4⃣ را آوردند و آندو نفر به نفع ایشان شهادت دادند. ابوبکر نیز دستوری را برای توقّفِ تعرّض به فدک، مکتوب کرد. حضرت زهرا از نزد ابوبکر رفتند، درحالیکه آن نامه همراهشان بود.
🔹عُمر با ایشان روبهرو شد و گفت: ای دختر محمد! چیزی که همراهت است، چیست؟
🔸حضرت زهرا فرمودند: «نامهای است که ابن ابیقُحافه (ابوبکر) برایم نوشته است.»
🔹عمر گفت: آن را به من نشان بده.
🔸حضرت زهرا نامه را به او ندادند. آن را از دستان ایشان ربود و نگاه کرد. سپس آب دهان روی آن انداخت و نوشتههایش را پاک کرد و پارهاش کرد.
🔹آنگاه به ایشان گفت: پدرت فدک را با لشکرکشی نگرفته است که تو بخواهی ریسمان به گردن ما بیاندازی (و ما را محکوم کنی!)»
🔷مهدی عباسی به امام کاظم (علیهالسلام) گفت:
🔹ای ابوالحسن! محدوده فدک را برایم بگو.
🔶امام کاظم (علیهالسلام) فرمودند:
🔸«یک مرزِ آن؛ کوه احد است5⃣، یک مرزش: عَریش مصر6⃣ است، یک مرزش ساحل دریا7⃣ است و یک مرزش نیز دومةالجَندَل8⃣.»
🔷خلیفه به حضرت گفت:
🔹همه این سرزمینها؟!
🔶حضرت فرمودند:
🔸«بله، ای امیر مؤمنان! همهاش. همه اینها از سرزمینهایی است رسول خدا به آنها لشگرکشی نکرده است.»
🔷خلیفه گفت:
🔹این خیلی زیاد است، دربارهاش فکر میکنم.
📚الكافي، ج۱، ص۵۴۳
📚تهذيبالأحكام، ج۴، ص۱۴۹
📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــ
1⃣مهدی عباسی؛ فرزند منصور دوانیقی و پدر هارون الرشید، سومین خلیفه بنیعباس بوده است و بین سالهای ۱۵۸ تا ۱۶۹ حکومت میکرده است.
2⃣همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، این لقب، مختصِ علیبنابیطالب (علیهماالسلام) است، اما اهلبیت (علیهمالسلام) بنا به شرایط تقیه، خطاب به سلاطین زمانهشان از این لقب استفاده میکردند.
3⃣فدک، دهکدهای حاصلخیز در نزدیکیِ خیبر و در ۱۶۰کیلومتری مدینه بوده است که در سال هفتم هجری با مصالحهی یهودیان، به ملکیت پیامبر در آمد.
4⃣اُم أیمَن، کنیزی اهل حبشه آزادشدهی پیامبر بوده است. وی از نخستین زنانی بود که اسلام آورد و بعدها به همسریِ زید بن حارثة که او نیز آزادشدهی پیامبر و فرزندخوانده ایشان بود، در آمد. حاصل ازدواج آندو، اسامة بن زید؛ فرمانده جوان انتخابیِ پیامبر برای مقابله با لشکر روم، بود.
5⃣احد، کوهی است در شمال شهر مدینه.
6⃣عَریش، شهری است در شمال مصر.
7⃣ظاهراً مقصود، ساحلِ دریای سرخ است.
8⃣دومةالجَندَل، شهری است در شمال عربستان.
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــ
👈مرحوم شیخ مفید در کتاب «الإختصاص» جزئیات دردناکتری از این حادثه را نقل کرده است که در مطلب بعدی، إنشاءالله، بخش انتهایی آن نقل خواهد شد.
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله #امام_علی_علیه_السلام #حضرت_زهرا_علیها_السلام #امام_کاظم_علیه_السلام #فدک #غصب_خلافت #ابوبکر #عمر #مهدی_عباسی #بنی_عباس #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
😔ماجرای دردناک پس گرفتن قباله فدک، از زبان امام صادق
♦️در مطلب پیشین خلاصهای از ماجرای فدک از زبان امام کاظم (علیهالسلام) نقل شد. ذکر شد که پس از غصب فدک، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نزد ابوبکر رفتند و بالاخره حکم مکتوبی از او گرفتند تا فدک به ایشان بازگردد.
🔺مرحوم شیخ مفید نقل کاملتری از این ماجرا دارند که در ادامه، بخش انتهایی آن نقل میشود؛ از گفتگوی حضرت زهرا با ابوبکر و مواجههشان با عُمر، تا شهادت و ماجراهای بعدی...
🌿از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
🍃«(...پس از آنکه حضرت زهرا سلاماللهعلیها نزد معاذ بن جَبَل رفتند و برای بازپسگیری فدک از او یاری خواستند و او همراهی نکرد و ایشان از او غضبناک شدند،) به خانه برگشتند.
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به ایشان فرمودند: «نزد ابوبکر برو؛ چراکه او از آندیگری (عُمر) دلنازکتر است. به او بگو: تو ادعای جانشینی پدرم را کردی و خلیفه و جانشینش شدی. اگر فدک برای تو بوده و من آن را به تو هدیه داده بودم، پس واجب است که آن را به من برگردانی.»
🔹وقتی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نزد ابوبکر رفتند و این سخنان را به او گفتند، ابوبکر گفت: درست میگویی.
🔹پس کاغذی خواست و نامهای برای ایشان نوشت تا فدک را به ایشان برگردانند. ایشان از نزد ابوبکر خارج شدند، درحالیکه آن نامه همراهشان بود.
🔹عُمر با ایشان روبهرو شد و گفت: ای دختر محمد! این نامهای که همراهت است، چیست؟
🔸حضرت زهرا فرمودند: «نامهای است که ابوبکر برایم نوشته است، برای بازپسگیری فدک.»
🔹عمر گفت: آن را به من بده. حضرت زهرا نامه را به او ندادند. پس با پایش به سینه ایشان کوبید، درحالیکه ایشان پسری را حامله بودند بهنام «مُحَسِّن». محسن (بلافاصله) سقط شد. سپس به ایشان سیلی زد.
🔸(امام صادق فرمودند:) انگار گوشوارهای را که در گوششان بود را میبینم که شکست.
🔹سپس نامه را از ایشان گرفت و پاره کرد.
🔸گذشت. (مادرمان) هفتاد و پنج روز بر اثر ضربههای عمر بیمار بودند و بعد از دنیا رفتند.
🔸وقتی مرگشان فرا رسید، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را خواستند و فرمودند: «(وصیتی دارم که) یا به من ضمانت بده (که به وصیتم را عمل میکنی) یا به پسر زبیر وصیت میکنم.
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «من به تو ضمانت میدهم که وصیتت را عملی سازم، ای دختر محمد!»
🔸حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فرمودند: «از تو میخواهم که – به حق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) – هرگاه من مُردم، آن دو نفر (ابوبکر و عمر) بر جنازهام حاضر نشوند و بر من نماز نخوانند.»
🔸امیرالمؤمنین فرمودند: «اختیار با توست.»
🔸وقتی که از دنیا رفتند، امیرالمؤمنین ایشان را شبانه در منزلشان دفن کردند.
🔸وقتی صبح شد و اهل مدینه خواستند کنار جنازه ایشان حاضر شوند و ابوبکر و عمر نیز این درخواست را داشتند، امیرالمؤمنین نزد آنها رفت.
🔹آن دو نفر به امیرالمؤمنین گفتند: با دختر محمد چه کردی؟ آیا تجهیزش (غسل و کفن کردنش) را آغاز کردهای، ای ابوالحسن؟
🔸امیرالمؤمنین فرمودند: «به خدا قسم، او را دفن کردهام.»
🔹آندو گفتند: چه چیزی تو را مجبور کرد که او را دفن کنی، بدون اینکه ما را از مرگش باخبر سازی؟
🔸امیرالمؤمنین فرمودند: «خودش به من دستور داده بود.»
🔹عُمر گفت: به خدا قسم، قصد دارم قبرش را بشکافم و بر او نماز خوانم.
🔸امیرالمؤمنین فرمودند: «بدان که به خدا قسم، تا زمانی که قلبم در بدنم است، ذوالفقار در دستم، تو نمیتوانی قبرش را بشکافی. حال خود دانی!»
🔹ابوبکر (به عمر) گفت: برو. او نسبت به همسرش بیش از ما حق دارد.
🔸 آنگاه مردم نیز پراکنده شدند.»
📚الإختصاص، ص۱۸۵
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله #امام_علی_علیه_السلام #حضرت_زهرا_علیها_السلام #امام_صادق_علیه_السلام #فدک #ابوبکر #عمر #بنی_عباس #غصب #ظلم #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
🔰امیرالمؤمنین به خلیفه اول و دوم چه گفت که قصد کشتنش را کردند؟ (بخش اول)
🌿از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
🔶زمانی که ابوبکر فدک را از حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) گرفت و وکیل حضرت را از آنجا اخراج کرد، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به مسجد رفتند، درحالیکه ابوبکر نشسته بود و مهاجرین و انصار نیز اطرافش بودند.
🔸حضرت فرمودند: «ای ابوبکر! چرا فدک را از فاطمه (علیهاالسلام) گرفتی؛ حالآنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فدک را به او داده بودند و وکیل فاطمه از سالها پیش آنجا بوده.
🔺ابوبکر گفت: فدک، غنیمتی بوده که به مسلمانان تعلق دارد، اما اگر شاهدان عادلی بیاورد که فدک را به او پس میدهم و الّا او حقی در این مورد ندارد.
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «ای ابوبکر! در مورد ما، بهخلاف روشی که در مورد سایر مسلمانان حکم میکنی، حکم مینمایی.»
🔺ابوبکر گفت: نه (چنین نیست.)
🔸حضرت فرمودند: «به من بگو! اگر دست مسلمانان مالی باشد و من مدعی شوم برای من است، از چه کسی میخواهی که بَیِّنه (دلیل قانعکنندهای) بیاورد؟»
🔺ابوبکر گفت: معلوم است که از تو میخواهم (دلیلی برای ادعایت بیاوری.)
🔸حضرت فرمودند: «حال اگر در دست من مالی باشد و مسلمانان مدعی شوند که برای آنهاست، باز هم از من میخواهی که بیّنه بیاورم؟!»
🔺ابوبکر سکوت کرد، اما عُمر گفت: فدک، غنیمتی است که برای مسلمانان است و ما در مورد چیزی با تو دشمنیای نداریم.
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به ابوبکر فرمودند: «ای ابوبکر! قرآن را قبول داری؟»
🔺ابوبکر گفت: بله.
🔸حضرت فرمودند: «درباره این سخن خداوند (عزّوجلّ) برایم بگو:
🔅«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؛ «خداوند اراده کرده است که ناپاکیها را فقط از شما اهلبیت دور کند و شما را کاملاً (از هر آلودگیای) پاک نماید.» (احزاب:۳۳)
🔸آیا این آیه درباره ما نازل شده است یا غیر ما؟»
🔺ابوبکر گفت: در مورد شما.
🔸حضرت فرمودند: به من بگو! اگر دو شاهد از مسلمانان شهادت دهند که فاطمه (سلاماللهعلیها) کار زشتی را مرتکب شده، آیا چه میکنی؟
🔺ابوبکر گفت: همانطور که به زنان مسلمانان حد جاری میکنم، بر او نیز حد جاری میکردم.
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «دراینصورت تو نزد خداوند جزء کافران خواهی بود.»
🔺گفت: برای چه؟!
🔸حضرت فرمودند: «زیرا تو شهادت خداوند (به پاکیِ او) را رد کردهای و شهادت غیر خدا را پذیرفتهای؛ چراکه خداوند (عزّوجلّ در این آیه) به پاکی و طهارت او شهادت داده است، اما تو شهادت خداوند را رد کردی و شهادت غیرخدا را پذیرفتی. تو نزد خداوند از کافران هستی.»
🔹مردم (که شاهد این گفتگو بودند) گریه کردند و بعد پراکنده شدند و (از این سخن ابوبکر) خشمگین شدند.
🔺وقتی ابوبکر به منزلش برگشت، (شخصی را) بهدنبال عمر فرستاد و (وقتی عمر نزد او رفت) به او گفت: وای بر تو، ای ابن خطّاب! مگر علی را ندیدی که با ما چه کرد؟ به خدا قسم، اگر یک جلسهی اینچنینِ دیگر (با ما) داشته باشد، به این امر (خلافت ما) آسیب میزند و تا وقتی زنده باشد، هیچ آسودگی نخواهیم داشت.
🔺عمر گفت: کسی غیر از خالد بن ولید برای این کار مناسب نیست.
🔺ابوبکر و عمر (شخصی را) بهدنبال خالدبنولید فرستادند. (وقتی خالد آمد،) ابوبکر به خالد گفت: ما میخواهیم وظیفه سنگینی به عهدهات بگذاریم.
👈ادامه دارد...
📚عللالشرائع، ج۱، ص۱۹۱
#امام_علی_علیه_السلام #حضرت_زهرا_علیها_السلام #امام_صادق_علیه_السلام #فدک #غصب #غصب_خلافت #ابوبکر #عمر #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
🔰امیرالمؤمنین به خلیفه اول و دوم چه گفت که قصد کشتنش را کردند؟ (بخش دوم)
👈ادامه از مطلب پیشین:
🔺ابوبکر گفت: کاری که میخواهم به تو بسپارم، کشتن علی است. پس نزد علی برو و هروقت من (بهعنوان علامت) به تو سلام کردم، گردنش را بزن.
🔹اسماء بنت عُمیس ـ که (در آن زمان همسر ابوبکر) و مادرِ محمد بن ابوبکر بود ـ خادمه خود را فرستاد و به او گفت: نزد فاطمه (سلاماللهعلیها) برو، سلام مرا به او برسان و وقتی از دربِ (خانه) وارد شدی، (این آیه را) بگو:
🔅«إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ»؛ «بزرگان با یکدیگر مشورت کردهاند تا تو را بکشند. پس (از شهر) خارج شو، که من خیرخواه تو هستم.» (قصص:۲۰)
🔹بعد، اگر مقصود (از خواندن این آیه) را متوجه شد، که هیچ و اگر متوجه نشد، دوباره آن را تکرار کن.
🔹آن خادمه آمد و وارد خانه شد و (به حضرت زهرا علیهاالسلام) عرض کرد: بانویم گفت: ای دختر رسول خدا! حالتان چهطور است؟ سپس خادمه آن آیه را قرائت کرد. وقتی خواست از خانه خارج شود هم آن را قرائت کرد.
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به او فرمود: سلام مرا به بانویت برسان و به او بگو: بهراستی که خداوند (عزّوجلّ) میان آنها کاری که قصد انجامش را دارند مانعی ایجاد خواهد کرد، إن شاء الله.
🔺خالد بن ولید (در موقعیتی آمد و) کنار امیرالمؤمنین ایستاد. وقتی ابوبکر (یا عمر) خواست (برای اشاره به قتل حضرت) سلام کند، سلام نکرد (نتوانست سلام کند) و گفت: ای خالد! کاری که به تو دستور داده بودم را انجام نده. السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «آن، چه کاری بود که به تو دستور داده بود انجام دهی و بعد، قبل از اینکه سلام کند، تو را از آن باز داشت؟»
🔺خالد گفت: به من دستور داده بود که گردنت را بزنم و به من دستور داده بود: فقط وقتی سلام کردم، این کار را بکن.
🔸حضرت فرمودند: «و تو میخواستی این کار را انجام دهی؟»
🔺خالد گفت: «بله، به خدا قسم، اگر مرا نهی نمیکرد، انجام میدادم.»
🔸امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برخواستند، گریبان خالد را گرفتند و او را به دیوار کوبیدند. آنگاه به عمر فرمودند: «ای پسر صُهاک! به خدا قسم، اگر پیمانی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از من گرفته بود و تعهدی که خداوند از من اخذ کرده بود، در میان نبود، به تو میفهماندم که کدام گروه از ما، عِده و عُده کمتر و ضعیفتری داشت.»
📚عللالشرائع، ج۱، ص۱۹۱
#امام_علی_علیه_السلام #حضرت_زهرا_علیها_السلام #امام_صادق_علیه_السلام #فدک #غصب #غصب_خلافت #ابوبکر #عمر #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona