eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
529 دنبال‌کننده
397 عکس
91 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای تو را بر سرو و گل.mp3
2.2M
ای تو را بر سرو و گل در جلوه پنهان رازها سرو را در سایه ی قد تو در سر نازها بس که می خوانند دل ها را به کویت هرنفس بلبلان را در گلستان ها گرفت آوازها جانم از تن می پرد هردم ز شوق روی تو بر سر آتش بود پروانه را پروازها در تماشای مه رویت فغانی را چو شمع بر زبان آتشین شب ها گره شد رازها ای تو را بر سرو و گل در جلوه پنهان رازها سرو را در سایه ی قد تو در سر نازها @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حلقه بر هر در زدم دیدم درميخانه بود.mp3
590.6K
حلقه بر هر در زدم دیدم در میخانه بود در کفم هر سبحه افتاد از گل پیمانه بود جلوه گر از چهره پیر مغان دیدم عیان نقش هر صورت که اندر کعبه و بتخانه بود پرتوی از نقطه دانش در این بیدانشان یک حقیقت دیدم و چندین هزار افسانه بود چون فنای عاشقان را شاه جان پروانه داد سوخت صد پروانه و یک شمع را پروانه بود عقل کل کش ساده دیدم با دو صد نقش و نگار شور سودا و جنون از یک دل دیوانه بود   @hafez_adabiyat
هدایت شده از | حامد طونی |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📘 چند رباعی از آنات در ویژه‌برنامه بفرمایید فروردین ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ 📍@HamedTooni
هدایت شده از | حامد طونی |
. یک بی‌رنگ از آسمان نشانی داری بی‌واژه برای خود زبانی داری حيرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت ای رود! عجب طبع روانی داری دو آن تجربۀ بکر، تکانم می‌داد هر لحظه طراوتی به جانم می‌داد دیدم که درخت با هزاران انگشت این‌سو آن‌سو، تو را نشانم می‌داد سه تا کی دل من! اسیر این تکراری؟ با کوشش کال، در پی دیداری؟ آن شاخه بلندست و تو دستت کوتاه پا بر سر خویشتن مگر بگذاری چهار هر روز به فکر لقمه‌ای نان بودن دلشورۀ قسط و قرض، حیران بودن مستخدم این و آدم آن بودن انسان بودن، دریغ، انسان بودن! پنج يك گوشۀ شهر، بی‌ترنّم شده‌ام زندانی های و هوی مردم شده‌ام گلدستۀ مسجدی غریبم که دریغ چندی‌ست میان برج‌ها گم شده‌ام شش بعد از تو زمان، جنون ادواری بود سرگشتگی ساعت دیواری بود جز خاطره‌ات، خاطره‌ات، خاطره‌ات باقی همه هرچه بود تکراری بود 📍@HamedTooni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی سینه ای ده آتش افروز.mp3
1.35M
الهی سینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست دلم پر شعله گردان، سینه پردود زبانم کن به گفتن آتش آلود کرامت کن درونی درد پرورد دلی در وی درون درد و برون درد به سوزی ده کلامم را روایی کز آن گرمی کند آتش گدایی دلم را داغ عشقی بر جبین نه زبانم را بیانی آتشین ده سخن کز سوز دل تابی ندارد چکد گر آب ازو، آبی ندارد دلی افسرده دارم سخت بی نور چراغی زو به غایت روشنی دور بده گرمی دل افسرده‌ام را فروزان کن چراغ مرده‌ام را ندارد راه فکرم روشنایی ز لطفت پرتویی دارم گدایی اگر لطف تو نبود پرتو انداز کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز ز گنج راز در هر کنج سینه نهاده خازن تو سد دفینه ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج پشیزی کس نیابد ز آن همه گنج چودر هر کنج، سد گنجینه داری نمی‌خواهم که نومیدم گذاری به راه این امید پیچ در پیچ مرا لطف تو می‌باید، دگر هیچ @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم وا کن رنگ اسرار دگر دارد بهار.mp3
1.11M
چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار ساعتی چون بوی‌ گل از قید پیراهن برآ از تو چشم آشنایی آنقدر دارد بهار کهکشان هم پایمال موج توفان گل است سبزه را از خواب غفلت چند بردارد بهار از صلای رنگ عیش انجمن غافل مباش پاره‌هایی چند بر خون جگر دارد بهار چشم تا واکرده‌ای رنگ از نظرها رفته است از نسیم صبح دامن بر کمر دارد بهار بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید صفحهٔ ما گر زنی آتش شرر دارد بهار از خزان آیینه دارد صبح تا گل می‌کند جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار ابر می‌نالد گر اسباب نشاط این چمن هرچه دارد در فشار چشم تر دارد بهار مو به مویم حسرت زخمت تبسم می‌کند هرکه گردد بسملت بر من نظر دارد بهار زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوندا گنهکاریم جمله.mp3
603.6K
خداوندا گنهکاریم جمله ز کار خود در آزاریم جمله نیاید جز خطاکاری ز ما هیچ ز ما صادر نگردد جز خطا هیچ ز ما غیر از گنهکاری نیاید گناه آید ز ما چندانکه باید سیه شد نامه ما تا به حدی که نبود از سفیدی جای مدی رهانی گر نه ما را زین تباهی چه فکر ما بود زین روسیاهی بدین سان رو سیه مگذار ما را بیار آبی به روی کار ما را @hafez_adabiyat
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.mp3
2.49M
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم هرگز نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ما به خدیجه که اسوه ی تقواست.mp3
1.74M
سلام ما به خدیجه که اسوه‏ى تقواست‏ درود ما به خدیجه که مادر زهراست‏ اگر که مریم عذراست مام یک عیسى‏ خدیجه کفو نبى مام یازده عیسى است‏ بزرگ بانوى اسلام و مادر سادات‏ که نسل طاهر هاشم از این ذوالقرباست‏ فراز مأذنه ‏ها نام حق بلند ز اوست‏ به پاى دین مُحمّد از او در این دنیاست‏ وفا و معرفت و صبر واستقامت او به صفحه صفحه ‏ى تاریخ تا ابد گویاست‏ مرا چه زهره که مدح ورا کنم عنوان‏ کسى که مادح او ذات خالق یکتاست‏ من و مدیح خدیجه کجا توانم گفت که مدح او به کتاب اللَّه از الف تا یاست‏ من و مدیح خدیجه حدیث مور و ملخ‏ شعار من به روایت چو قطره و دریاست‏ @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام آنکه جان رافکرت آموخت.mp3
866.3K
به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان برافروخت ز فیضش هر دو عالَم گشت روشن ز فضلش خاک آدم گشت گلشن توانایی که در یک طرفةالعین ز کاف و نون پدید آورد کَونین چو قاف قدرتش دم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد از آن دم گشت پیدا هر دو عالَم وز آن دم شد هویدا جان آدم یکی خط است از اوّل تا به آخر بر او خلق جهان گشته مسافر در این ره انبیا چون ساربانند دلیل و رهنمای کاروانند از ایشان سیّد ما گشته سالار هم او اوّل هم او آخر در این کار مقام دلگشایش جمع جمع است جمال جانفزایش شمع جمع است @hafez_adabiyat
چشم دل باز کن که جان بینی.mp3
1.13M
چشم دل باز کن که جان بینی آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلسِتان بینی آن‌چه بینی، دلت همان خواهد وآن‌چه خواهد دلت، همان بینی آنچه نشنیده گوش آن شنوی وآن چه نادیده چشم ، آن بینی با یکی عشق ورز از دل و جان تا به عین‌الیقین عیان بینی @hafez_adabiyat
امروز امیر در میخانه تویی تو.mp3
1.06M
  امروز امیر در میخانه تویی تو فریادرس نالهٔ مستانه تویی تو مرغ دل ما را که به کس رام نگردد آرام تویی، دام تویی، دانه تویی تو آن مهر درخشان که به هر صبح دهد تاب از روزن این خانه به کاشانه، تویی تو آن ورد که زاهد به همه شام و سحرگاه بشمارد با سبحهٔ صد دانه، تویی تو آن باده که شاهد به خرابات مغان نیز پیموده به جام و خم و میخانه، تویی تو آن غل که ز زنجیر سر زلف نهادند بر پای دل عاقل و دیوانه، تویی تو در کعبه و بتخانه بگشتیم بسی ما دیدیم که در کعبه و بتخانه تویی تو آن راز نهانی که به صد دفتر دانش بسیار از او گفته شد افسانه، تویی تو بسیار بگوییم و چه بسیار بگفتیم کس نیست به غیر از تو در این خانه تویی تو یک همت مردانه در این کاخ ندیدیم آن را که بود همت مردانه، تویی تو @hafez_adabiyat
تو در سفر غریبی و من در وطن غریب.mp3
1.25M
تو در سفر غریبی و من در وطن غریب ما هر دو آشنا تو غریبی و من غریب غربت شود وطن چو عزیزان سفر کنند یارب کسی مباد چو من در وطن غریب یار وطن تو بودی و من بی تو مانده ام در شهر و در ولایت و در انجمن غریب گیرم هزار صورت شیرین برآورد در بیستون چرا نبود کوهکن غریب رفتند بلبلان و گل از بوستان بریخت من مانده ام به باغ چو زاغ و زغن غریب هر یوسفی ز من به دیاری سفر گزید من مانده ام به گوشه بیت الحزن غریب آن دل که بود با همه دل آشنا با هر غم آشنا شد و با خویشتن غریب یاد از برادران غریب از وطن کنم یا آنکه مانده در وطنش جان ز تن غریب ای کاش پیرهن به تن من کفن شدی تا پیکرم ندیدمی اندر کفن غریب در بزم من غریب بود عیش داوری چونان که غم به خدمت میر زمن غریب @hafez_adabiyat
برخیز.mp3
5.02M
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم بی‌مغز بود سر که نهادیم پیش خلق دیگر فروتنی به در کبریا کنیم دارالشفای توبه نبسته است در هنوز تا درد معصیت به تدارک دوا کنیم روی از خدا به هر چه کنی شرک خالصست توحید محض کز همه رو در خدا کنیم پیراهن خلاف به دست مراجعت یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم چند آید این خیال و رود در سرای دل تا کی مقام دوست به دشمن رها کنیم سیم دغل خجالت و بدنامی آورد خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم یارشو ای مونس غمخوارگان چاره کن ای چاره بیچاره‌ گان قافله شد واپسی ما ببین ای کس ما بیکسی ما ببین بر که پناهیم توئی بی‌ نظیر در که گریزیم توئی دستگیر جز در تو قبله نخواهیم ساخت گر ننوازی تو که خواهد نواخت دست چنین پیش که دارد که ما زاری ازین بیش که دارد که ما @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما چنان ازقدح شوق تو سرمستانیم.mp3
863.2K
ما چنان از قدح شوق تو سرمستانیم که همه ملک جهان را به جویی نستانیم جرعه ای از کف ساقی غمت نوشیدیم مست و سرگشته و دیوانه و عاشق زانیم کی توانیم که چشم از تو دمی برگیریم ما که قطعا ز رخت قطع نظر نتوانیم مردمی کن مشو از دیده نهان همچو پری زانکه اسرار تو در پرده دل می دانیم جان ما را به لب آورد خط و خالت لیک همچنان نقش تو بر دفتر دل می خوانیم وقت آنست که خوش خوش به هوایت امروز یک زمان گرد تن از دامن جان بفشانیم مدتی شد که شب و روز چو ابن نصرت در بیابان غم عشق تو سرگردانیم @hafez_adabiyat
شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست.mp3
688.1K
شورش عشق تو درهیچ سری نیست که نیست منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست نبود مرغ دلی کش نفکندی به قفس تیر بیداد تو تا پر به پری نیست که نیست نه همین از غم او سینهٔ ما صد چاک است داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست موسی نیست که دعوی اناالحق شنود ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست چشم ما دیده خفاش بود ورنه تو را پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست گوش اسرار شنو نیست وگرنه اسرار برش از عالم معنی خبری نیست که نیست @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا