eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
485 دنبال‌کننده
383 عکس
74 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شعرخوانی سعیدبیابانکی.mp3
711.2K
" جاده مانده است و من و این سر باقی مانده رمقی نیست در این پیکر باقی مانده نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده منم این سردی خاکستر باقی مانده گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است باز شرمنده ام از این سر باقی مانده روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم من و این باغچه ی پرپر باقی مانده شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است در همین اسب و همین خنجر باقی مانده پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین آخرین بیت در این دفتر باقی مانده تا ابد مردترین باش و علمدار بمان با توام ای یل نام آور باقی مانده " @hafez_adabiyat
کیست این زن.mp3
844.8K
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش روبه‌روی صاحبان سبحه و زر ایستاده گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده مثل کوهی باز هم الله‌اکبر، ایستاده گاه بالای سر سرهای بی‌تن گریه کرده گاه بالای سرِ تن‌های بی‌سر ایستاده در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی این‌که در این مسجد بی‌بام و بی‌در ایستاده کیست این زن، این‌که چون سروی میان آتش و دود با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده @hafez_adabiyat
طبع من باز پر درآوردست.mp3
854K
طبع من، باز پر درآورده ست رو به صحرای محشر آورده ست کیست این آفتاب خون آلود کز پس کوه، سر بر آورده ست؟ تا بسازد تغزلی خونین خنجر آورده، حنجر آورده ست تا بیاویزدش به دامن دوست دست‌های برادر آورده ست قصۀ نامکرری از عشق داغ‌های مکرر آورده ست سر به سوی آن عرش می‌سایند نخل‌هایی که بی سر آورده ست تا که دل بر کند ز خرد و کلان اصغر آورده، اکبر آورده ست از کجا این امیر بی لشکر این همه شعر پرپر آورده ست هفت صحرا غزال تازه نفس هفت وادی، کبوتر آورده ست تا بهشتی کند بیابان را یک سبد سیب نوبر آورده ست از برای مسافران بهشت خیمه‌گاهی معطر آورده است ذوالفقار علی ست، یا که خلیل دست از آستین در آورده است؟ حج ماه مرا نظاره کنید چه صفایی به مشعر آورده است تشنه لب رفته ساقی و، بی دست آب از حوض کوثر آورده است @hafez_adabiyat
افتاده دراین راه سپرهای زیادی.mp3
868.6K
، سپرهای زیادی..      افتاده در این راه، سپرهای زیادی         یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی          بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!         بیرون قفس ریخته پرهای زیادی          این کوه که هر گوشه آن پارۀ لعلی است         خورده است بدان خون جگرهای زیادی          درد است که پرپر شده باشند در این باغ         بر شانۀ تو شانه به سرهای زیادی          از یک سفر دور و دراز آمده انگار         این قاصدک آورده خبرهای زیادی          راهی است پر از شور، که می بینم از این دور         نی های فراوانی و سرهای زیادی          هم در به دری دارد و هم خانه خرابی         عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی          بیچاره دل من که در این برزخ تردید         خورده است به اما و اگرهای زیادی          جز عشق بگو کیست که افروخته باشند         در آتش او خیمه و درهای زیادی @hafez_adabiyat