eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام 🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
رفقا ؛ به مدد شهدا در این کانال تصاویر و کلیپ‌های کمتر دیده شده از غیورمردانِ لشکر خط‌شکن ۲۵ کربلا و دیدار خانواده‌هایشان را خواهید دید، و از مظلومیت هفت تپه و بچه‌های هفت‌تپه خواهیم نوشت...🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 . ▪️پاسداری از مریوان اومد جنوب.معرفیش کردن گردان امام محمد باقر. سابقه ای زیر برگه اش نوشته بودند نشان می داد قبلاً در غرب فرمانده ی بود. پرسنلی هم تأکید کرد از این رزمنده در جای مناسبی استفاده شود.بلباسی او را خواست. سر صحبت باز شد، بلباسی پرسید:ـشما قبلاً کجا بودید؟گفت: در غرب فرمانده ی محور بودم.بلباسی هم از غرب شناخت داشت. می دانست که فرمانده ی محور بودن در غرب یعنی فرمانده ی دو پاسگاه یا چند ارتفاع و قله که کاملاً با فرماندهی محور در جنوب فرق می کرد. . ▪️پرسید: توی چند تا عملیات بودی؟ ـدو عملیات. چه نوع عملیاتی؟ پاک سازی.- درگیری تان چه جوری بود؟بیش تر با ضد انقلاب ها. پاکسازی روستاها را هم انجام می دادیم.- نه. به من بگو خودت هم توی درگیری ها حضور داشتی؟ تیر از کنار گوش ات رد شد؟ گفت : نه. چون من فرمانده ی محور بودم، خودم تُوی صحنه نبودم.بلباسی سری تکان داد و گفت:ـ شما را خبر می کنم.من می دانستم اگر کسی می خواست توی گردان محمدباقر(ع) فرمانده ی دسته شود می بایست از هفت خوان رستم رد می شد، چه برسد به فرماندهی در رده های بالاتر. . ▪️آقای بلباسی به پرسنلی اطلاع داد که این بنده خدا را فرمانده ی دسته می کند. آن پاسدار که از قضیه مطلع شد، با عجله آمد پیش شهید بلباسی و گله کرد:- آقای بلباسی! من کردستان فرمانده محور بودم. حالا فرمانده دسته؟ دیگران به آدم می خندند.بلباسی هم خیلی رک و راست گفت:- آقای محترم! شما برای کار آمدید یا برای پست گرفتن؟ ( راوی : برادر ابکایی) . 💠 @hafttapeh
🎙 . ▪️مدرسه که بود، زمزمه اذان را که می شنید خودش به سکوی مدرسه می رفت و اذان می گفت .مدیر مدرسه می گفت: این اذان را چه کسی می گوید؟ گفتند سید حسین موسوی نژاد.مدیر از صدای او خوشش آمد و بهش گفت : سید فقط خودت اذان بگو..او هم در مدرسه با صدای بلند موقع ظهر اذان می گفت و دانش آموزان نماز خود را اقامه می کردن. . 🌷 سیدحسین موسوی نژاد ( ) : ۱۸ ۱۳۶۴_#عملیات هشت_سن ۱۷ ( شادی روحش صلوات🇮🇷) . 💠 @hafttapeh
📩 از نامه محمداسماعیل سالخورده ( ) ویژه ۲۵ #شهادت ۱۱ ۱۳۶۵ : . ▪️من می روم ولی شما ای برادران و خواهرانم و پدر و مادرم! عموماً تاکید می کنم اگر که می خواهید رستگار باشی فقط در راه خط ولایت فقیه قدم بردارید. . 💠 @hafttapeh
تو که‌ جایِ‌ شهید‌ نیست اون‌ قلب‌ نیست قبره..‌. ! . 💠 @hafttapeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💢 جلسات بچه های جبهه ▪️کت و شلوار پوش نداشتند!!! ▫️لباس ها همه یکدست و یکرنگ بود ▪️ میز و صندلی و اتاق جلسات نداشتند!!! ▫️زیر چادرهای خاکی برگزار میشد ▪️ بالا و پایین نشستن نداشتند!!! ▫️همه کنار هم می‌نشستند ▪️صرفا جهت وقت گذرانی نبود!!! ▫️هدفمند بود و مفید ▪️شعار و وعده و وعید نمیدادند ▫️ختم به عمل و نتیجه میشد ▪️نگاه هایشان به لنز و دوربین نبود ▫️دوربین بود که معطوف بزرگیشان بود (📝 احمدی اتویی) . 📷 جلسه ی لشکر ویژه ۲۵ _قبل از هشت ۱۳۶۴🇮🇷 . 💠 @hafttapeh
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جدیدا رسم شده که به اسم وفاق، اونایی که مورد دارن رو وارد کار بکنند... **** بسیار زشت است که عده‌ای از امام دم می‌زنند و با فتنه‌گران همکاری می‌کنند! 💢کانال شهدایی @hafttapeh
🛫 ؟ 🇮🇷 ؟ . ▪️متولد ۱۳۳۳ روستای طاهرآباد آمل.پدرش کشاورز بود و وضع مالی خوبی نداشت.سال ۱۳۵۳ در آزمون ورودی هوانیروز ارتش شرکت کرد و با نمره‌ی عالی قبول شد.پس از طی دوره‌های تخصصی زبان انگلیسی و پرواز توانست با درجه ستوان یار سومی و اخذ پایه تخصصی در پرواز بالگرد به پایگاه پشتیبانی هوانیروز ارتش در اصفهان منتقل شود و در ادامه استاد دروس زمینی خلبانی نائل گردید. . ▪️با شروع جنگ تحمیلی حسین دیگر آرام و قرار نداشت تا اینکه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۶۱ بود که عازم ماموریت بود تا دشمن بعثی را نابود کند که به ناگاه بالگرد او به هنگام نبرد با دشمن مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد.حسین را به زندان مخوف دوله تو بردند و او مدت‌ها در آن جا سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کرد. دژخیمان بعثی او را مدام شکنجه می‌کردند و به او می‌گفتند باید علاوه بر توهین به انقلاب و امام خمینی (ره)، از خواندن نماز در زندان نیز خودداری کند. اما او که عاشقانه امام و انقلاب را دوست می‌داشت و عاشق نماز بود هیچ گاه نمازش ترک نمی‌شد، از انجام این کار سر باز می‌زد. . ▪️۶ ماه از اسارتش نگذشته بود که دستور اعدام او را صادر کردند و بعثی ها شهید حسین قاسمی را در تاریخ دوم خردادماه سال ۱۳۶۲ او را تیرباران کردند.مزار امیر خلبان شهید حسین قاسمی که به شهید نماز هوانیروز ارتش معروف است در گلزار شهدای شهرستان آمل قرار دارد. از شهید قاسمی دو فرزند به نام‌های فرزاد و مه زیار به یادگار مانده است. . 💠 @hafttapeh
💢 محمد عبدالله پور آهنگر کلایی ( قائم شهر) ۱۹ _ : ۲۶ ۱۳۶۳ . ▪️ // برادر شهید : یادم می آید که برادر شهیدم محمد چند جفت کبوتر در منزل نگهداری می کرد و خیلی به آن ها می رسید . بعد از این که ایشان برای آخرین بار به جبهه رفتند مادرم یک هفته قبل از خبر شهادت ایشان، آن ها را آزاد نمود و به هوا انداخت . در روز تشییع جنازه دور میدان طالقانی من دو تا از آن کبوتران را دیدم که در بالای جنازه شهید فرود آمدند و تا مزار او همراهی کردند و تا هنگام دفن تا ساعت ها در بالای قبر او به پرواز در آمدند و رفتند . این دو کبوتر تا مراسم هفتم شهید در بالای منزل ما بودند و سپس رفتند . . 💠 @hafttapeh
💢 از نامه رحیم حسین نژاد ( اهل خندق ) : ۲۶ ۱۳۶۶ : . 📩 به خدا قسم تا توان در بدن دارم به اسلام و قرآن و دين خودم خدمت مي كنم و هيچ گونه ناراحت نيستم برادران حزب الله آگاه باشيد و بدانيد وقتي كه شب فرا مي رسد اسلحه نگهباني بر دوش مي گيرم و پشت خاكريز آهسته ولي سنگين قدم بر مي دارم به طرف آسمان پهناور مينگرم كه شايد چهره مهربان و روح زيباي حضرت مهدي(عج) را ببينم و اين قلب مظلومم را تسلي بخشم . . 💠 @hafttapeh
💢 . ▪️ مادر شهید عبدالحمید عاشقان ( ساری) : حمید برای اولین بار که به ستاد اعزام نیرو رفته بود ناامید به خانه برگشت و گفت: مادر من شانس ندارم گفتم: چرا؟ گفت: مرا قبول نکردند و اجازه ندادند به جبهه بروم. دست از تلاش بر نداشت. شناسنامه برادرش مجید را گرفت و ثبت نام کرد. بعد از آن از من رضایت نامه خواست. گفتم: مادر من طاقت ندارم شهادت نامه تو را امضاء کنم. خیلی اصرار کرد قانع نشدم، آخر با یک جمله مرا راضی کرد این که چه طور می خواهی فردای قیامت جواب حضرت زهرا (س) را بدهی! یکدفعه با این حرفش تغییر عقیده دادم و رضایت نامه را امضاء کردم. . 💠 @hafttapeh