eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ کنار سقاخانه💚 سوز سردے بر صورتم می خورد.🌬 درستــ همان جا ایستادم؛ ڪنار سقاخانه حرم.😍 آن روز جمعه مهدے هم کنارم ایستاده بود. هر دو برای به حرم امام رضا (ع) آمده بودیم.❤️ نزدیکے های ظهر بود که بعد از زیارتــ خواستیم برگردیم خانه. مهدی گفت: «صبر کنیم، نماز جمعه را که خواندیم، برمی گردیم ...»🙂 لرزیدم و گفتم: «آخه با این هوا؟ سرما می خوریم ...»😥 ڪتش را از تن درآورد و روی زمین پهن کرد: «بشین روی لباسم تا سرما نخوری ...»💞 خودش هم همان طور با لباس نازڪے که بر تن داشتــ، کنارم روے زمین نشستــ. آن روز نماز جمعه را با هم خواندیم؛ درستــ همان جا کنار سقاخانه حرم ... ❣ همسرشهید @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
 🌹 . 📖مهریــہ‌ام یک جلـــد  بود و سہ تا !! . 💍عقدمان خیلے ســاده بود، یک ماه بعد هم  کردیم. . دو سه روز رفتیم مشھـــد پابوس  علیه السلام... . بار اولے که رفتیم  ،حسین نگاهی به من کرد و گفت: "خانـــوم، یه دعایی بکنم شما  بگین️. خندیدم! . گفتم: تا چـہ دعایـے باشہ؟ گفت: حالا تو کارت نباشہ. خب هر چـے شما بگید. ✋دست‌هایش را گرفـت سمـت ! رو به گنبــد طلاےامام رضا علیـہ السلام! ‌ و گفت: "اللـہم الرزقنا توفیق شـہـاده فـے سبیلک" 💚 🌺 🌷شادی روح شهید علیپور صلوات @Shahadat_dahe_haftad
#عاشقانه_شہدا 🌹 اولین بار براے صحبت کردن زمان #خواستگارے💐 وآخرین بار هـم براے صحبت کردن قبل از اعزام به #سوریه به #گلزار_شهدای قصر فیروزه تهران محل رفتیم.😍 محل دلداگے ما همین امامزاده بود💚 #شهید_عباس_دانشگر 🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
#عاشقانه_شہدا 🌹 اولین بار براے صحبت کردن زمان #خواستگارے💐 وآخرین بار هـم براے صحبت کردن قبل از اعزا
🌷 🌹 🌿 من خیلے مخالف رفتن عباس به بودم☹️ و اصلا اجازه ندادم که بره! ولے با حرف هاش منو کرد...😔 🌿روزی که مےخواست به سوریه بره من بودم و از روزهای قبل هم داشتم نتونستیم زیاد باهم صحبت کنیم و فقط برام یه نوشته بود💌 🌿وقتی اونو خوندم خیلے شدم😰 چون نوشته هاش طوری بود که مشخص می شد آخرین نوشته هاشه خیلی نوشته بود💞😭 🌿نوشته بود رفتم تا نشوم😓 چون مےترسید به دنیویش زیاد وابسته بشه! و نتونه دل بکنه💔 و فراموش کنه که در اون طرف مرزها چہ اتفاقاتی دارد میافته!💚 🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤️🍃 روز اول زندگے مشترڪ ... پاشدم غذا درست کنم ، از هر انگشتم یه اعتماد به نفس میبارید😌 . به به...بوے غذا تو ڪل خونه پیچیده بود😋 علے از مسجد اومد😍 سلام خانم چه ڪردی؟چه بویی راه انداختے😋 . . منم یه ژستــ هنرمندانه گرفتم😌 گفتم الآن سفره رو میارم😎 . . سر دیگ و برداشتم یه قاشق تستــ ڪنم😥 وااای نفسم بند اومد😰 😱 . . خدایااااا اینکه نمکش اندازه بود😫 😲 . . داشت گریه م میگرفت😢 . خاااک تو سرتــ هانیه خاڪ😤 . چه قدر مامان گفتــ آشپزی یاد بگیر😞 . قیافم تابلو شده بود😵 علے گفتــ چیزی شده😕 . منم که بغض تو گلوم گیر کرده بود گفتم نه😒 😢 علی گفت مطمئنی😕 منم با بغض گفتم آره😓 . علی قاشق و برداشت یه تست کرد😐 . منم یهو بغضم ترکید زدم زیر گریه😭 گفت به خاطر این گریه میکنی😂 بلند بلند خندید😂 😂 😂 😂 منم مست خنده هاش شدم😐 گفتم یعنی ناراحت نشدی😕 😒 گفت فدا سررررتــ😍 مامان میگفت املت هم بلد نیستے درست کنیا😂 بعدش غذا رو یه جوری خورد که دهنم آب افتاد😋 منم شروع کردم به خوردن اماااا...😫 😵 😣 گفتم داری از این میخوری به این شوووری😩 گفتــ خیییلیم خوشمزه ستــ😋 واسه بار اول عالیہ دستتم درد نکنه😍 . . 😍 @Shahadat_dahe_haftad
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
جلسه اول که با هم صحبت کردیم #پلاک_سپاهش را آورده بود و قبل از اینکه صحبت کند پلاکش را نشانم داد و
❤️🍃 💠حضرت زهـرا(س)فرمودند:👇 ✓بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد🙂 و✓ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با مهــــربان و بخشنده اند.❤️ 🔰و از با ارزشمندترین زمان خود بود چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمی داد🚫 و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــــق به دست و دلباز بود. 🔰تا جایی که وقتی برای به بازار و یا به گردش و مسافرت می رفتیم اجازه نمی داد⭕️ هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم ... چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد😊 🔰می گفت: برای من خیلی زشت است که در کنار باشم و همسـرم حتی یک پاکت🛍 را همراه بیاورد 🔰برای جایگاه اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشــ❤️ــق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار یا اصرار من انجام می داد✔️ 🔰می گفت: خانمم شما فقط موا‌ظب و باش .حتی هم علی اکبرمان را بغل می کرد و هم وسایل را می برد.. 🔰جزئیات علیرضا به حدی به من و زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود .⚡️اما همین رفتارهای زیبای باعث می شد در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن عشــــق و علاقه💞 ذره ای کم نشود. 🔰 که هنــــوز با روزگار را سپری می کنم ...💗 🌷 @Shahadat_dahe_haftad
🍃🌸 ازدواجم ۱۰۰۰ تومن قیمتش بود...! بهم گفت: "من حلقه طلا و پلاتین نمیخوام اگه صلاح بدونین فقط یه انگشتر عقیق برمیدارم..."🤔 یه انگشتر عقیق برداشت به قیمت ۱۵۰ تومن...! بابام مخالف این کار بود و گفت: "زشته واسه ما که دومادمون حلقه ۱۵۰ تومنی برداره 🙁 تو آبرومونو بردی دختر 😒 گفتم :"چی شده مگه...؟" گفت: "آخه کی تا حالا واسه دومادش حلقه ۱۵۰ تومنی گرفته...؟😕 زشته بابا، میخندن به آدم..." ابراهیم که زنگ زد موضوعو باهاش درمیون گذاشتم با بابام صحبت کرد و بهش گفت: "این حلقه از سرمَم زیاده، دعا کنید بتونم تو زندگی،حق همین انگشترو درست ادا کنم باقیش دیگه دست خدا و مصلحتشه..." پا حرفشم موند... ☺️ همیشه تو هر شرایطی حلقه ش دستش بود و خیلی بهش توجه داشت... تو یکی از عملیاتا حلقه ش شکست رفت عین همون رکابو خرید و دستش کرد...❤️ با خنده ازش پرسیدم "حالا چه اصراریه که حتما همین حلقه باشه و اینقده بهش مقیدی...؟" گفت: "️این حلقه تو زندگی سایه ی یه مرد یا یه زنه ، دلم میخواد همیشه سایه ت همرام باشه...😌 این حلقه همیشه تو اوج تنهایی، تو رو بیادم میاره...❤️" همسر شهید ❤️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤️ 🌷 💠هرروز عاشق‌ تر از دیروز 🔸میگفت: زهرا، باید کمتر کنیم💕 انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم: این که خیلی خوبه😍 ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون💍 میگذره. این همه به هم وابسته‌ایم💞 و روز به روز هم بیشتر میشیم. 🔹گفت: آره،خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه...! گفتم. آهاااان؛ اگه واسه خودت میترسی⁉️ گفت: نه زبونتو گاز بگیر. اصلاً‌ منظورم این نبود🚫 🔸حساسیت بالایی بهش داشتم. بعد یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید"😔 پرسیدم: چرا⁉️گفت: با چند تا از رفقا👥 میکردیم. یکی از بچه‌ها آب پاشید رو . 🔹امین هم چای☕️ دستش بود. ریخت روش زدم تو صورت امین😔 چون ناخنم بلند بود، زخمی شد💔 امین گفت: حالا جواب چی بدم❓گفتیم:یعنی تو اینقده 🔸گفته بود: نه❌…ولی همسرم💞 خیلی روم . مجبورم بهش بگم شاخه درخت🌲 خورده تو صورتم. وگرنه پدرتونو در میاره😅 🔹از بر‌گشته بود. از شوق دیدنش میخندیدم😍 با دیدن خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش. میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد🚫 با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستتتم😉 🔸گفتم: میدونم خسته‌ای، خسته نباشی. تقصیر خودته که خودت نبودی. بااااید بریم بخریم. هر شب🌙 خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا ⁉️😔 راوےهمسر شهید @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💠 #عاشقانه_شهدا ❤️ ⚜دوران #نامزدی باید برای حضور در یک دوره سه ماهه پزشک یاری به مشهد می رفت. ⚜فردای روزی که حرکت کرده بود هنوز از روی سجاده نمازم بلند نشده بودم که تماس گرفت، گفت: اینجا یه بوته #گل_یاس توی محوطه اردوگاه آموزشی هست، اومدم کنار اون زنگ زدم، این گل #بوی_سجاده تو رو ميده. ⚜گل یاس داخل سجاده ام را برداشتم، بو کردم و گفتم: خوبه پس #قرارمون توی این سه ماه هر شب کنار همون بوته یاس! #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...اما تشکر فقط #زبانی نباشه گاهی به پا
🌷 ✍همسرشهید: 🔰داشتم با صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم🤒نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم ⚡️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم_نگران نشو_نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع⌚️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم . 🔰گفتم چیزخاصی نیست نگران نشو⭕️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست❌ اما بهتره خانوم باشن 🔰از کنار تخت من 🛌تکون نمیخورد خوابم برد که نیمه شب🌒 با صدای گریه حمید😭 بیدار شدم. رو گرفته بود و اشک میریخت😢گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات 🔰تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی جدایی💕 اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا نمیارم😔. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و و میخوند.. @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❣✨❣✨❣ ؛ میخواسـت براۍ عروسیـش کارتـ دعوت بنویسه اوّل رفته بود سراغ اهل بیتــ💚 یک کارتـ نوشته بود برای امام رضا،مشهد❗️ یک کارتـ برای امام زمان، مسجد جمڪران❗️ یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه😍 ❤️قبل از عروسے بی بی اومده بود به خوابش❗️فرموده بود : "چرا دعوت شما را رد کنیم ⁉️ چرا به عروسے شما نیایم ⁉️ کی بهتر از شما ⁉️ ببین همه آمدیم ،شما عزیز ما هستی"❤️ 💌🎈🎀 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#عاشقانه_شهدا❤️ شب ڪہ پلڪ هام رفت روی هم، حلقہ ام رو در آورد...💍 براے نماز ڪہ بیدار شدم، خندیـد و گفت: خانوم اینجورے وضو نگیریا😁، حلقت رو در بیار و دستت رو بشور ... دور انگشتم (زیر حلقہ) نوشتہ بود : دوستت دارم .☺️😍❤️ گفتم : واے سعید من اینو چطورے پاڪ ڪنم ؟ شهید سعیــد سامانلـو 🌻 شهیــد مدافـع حـرم🌻 @shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣