eitaa logo
حُجره ے‌من!
528 دنبال‌کننده
844 عکس
202 ویدیو
29 فایل
قرار نیست عمرمون هدر بره پای گوشی . . . ! عالِم دهر نیستم؛ در حد علمی که دارم، در خدمتم. به قول شاعر: برای از تو شنیدن هنوز حوصله دارم‌✨ کانال اصلی 👇🏻 https://eitaa.com/sarbaz_khane لینک ناشناس 👇🏻 https://daigo.ir/secret/913059123
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای مداح نگو الان حضرت زهرا سلام الله علیها در مجلسه ، این بی احترامی به اهل بیت ، اینا میشه دکان داری / استاد فاطمی‌نیا
هدایت شده از _نوارکاسِت
12-Fadaeian_Haftegi_981005_5 (1).mp3
18M
تا ابد همین مداحی.
این دهه نودیا چ موجوداتی شدن رو زمین دیدم این کاغذ را مال همشیرمه🤦‍♂
مثلا این دهه نودی نذریشو خودش نخورد داد داداشش بخوره ...
هدایت شده از خبر فوری
تنش‌ها در عراق بالا گرفت 🔹به‌گزارش منابع آگاه عراقی، درپی توقف کاروان بنی‌هاشم در نزدیکی کربلا، عبیدالله‌بن‌زیاد نامه‌ای به حُرّ نوشته و در آن دستور داده حسین‌بن‌علی و خاندانش را در بیابانی بی‌آب‌وعلف مستقر کند. 🔹حر بلافاصله این دستور را به اطلاع حسین‌بن‌علی رسانده است. گفته می‌شود یکی از یاران حسین‌ به نام زهیربن‌قین پیشنهاد کرده با سپاه حر بجنگند تا بتوانند از آن‌جا خارج شوند؛ اما امام‌شان گفته که او آغازگر هیچ جنگی نخواهد بود. 🔹سپاه حر کاروان بنی‌هاشم را به مسیری دور از کوفه هدایت کرد تا اینکه به کربلا رسیدند. حسین‌بن‌علی وقتی از نام آن‌جا باخبر شده دستور داده کاروان در همان‌جا مستقر شود. شاهدان عینی می‌گویند او تمام زمین‌های آن منطقه را نیز از صاحبانش خریداری کرد. 🔹پس از این ماجرا عبیدالله در نامه‌ای مستقیم به خود حسین‌بن‌علی اعلان جنگ کرده و گفته اگر با یزید بیعت نکند او را خواهد کشت. 🔹ساعاتی پس از این خبر، عمربن‌سعد که با حکم خلافت ری راهی این منطقه بوده، با دستور عبیدالله برگشت تا مقابل حسین صف‌آرایی کند. برخی منابع گفته‌اند پسر سعد ۴ هزار نظامی به‌همراه خود دارد. @AkhbareFori
ن ببینید اولا که من برا رفتن به حوزه ، حتی بابام هم باهام نبود یه جوون ۱۶ ساله بودم که خودم تنهای تنها هم اهواز رفتم هم تهران هم قم برای مصاحبه. اما خب انصافا از دوازده سالگی من عربی تخصصی خونده بودم و قسمت اعظمی از احکام و معارف دین را بلد بودم بخاطر این تو دل اساتید جا باز کرده بودم‌. لذا اساتید با اون سطح اطلاعی که از علم و روح بنده داشتند ، اجازه ی تلبس به بنده دادند. یکی از این اساتید هم آقای سید حسین آقامیری بود که احتمالا معرف حضورتان باشد
این یه لذت خاصی داره نمیدونم چرا ....
اینجور
هدایت شده از پیام های حبیبانه
📪 پیام جدید 💬حضرت آقا اولین بار خودشون شعار فرزند کمتر زندگی بهتر دادن بعد گفتن اشتباه گفتم؟؟ ی جا بودیم یهو یه بنده خدایی گفتن حضرت آقا تصمیمات اشتباه هم گرفتن مثل این منم گفتم اطلاعی راجع ب این حرف ندارم میگم بعدا بهتون
هدایت شده از محتواهای جمعیتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 کاهش جمعیت و توبه 🔸 تا کی کوتاهی کردن؟ تا کی انفعال؟تا کی عدم تبعیت از فرامین رهبری... ✅ با استقرار دولت انقلابی،پایان انفعال در حوزه جمعیت.. ان شاالله 👇 برای دریافت ۱۱۰ برنامه محتوای با موضوع و افزایش در کانال نسل ۱۱۰ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3788177457C1c24ab6741 🔸نجم (نهضت مردمی جمعیت)
هدایت شده از خبر فوری
گزینه‌های جنگ روی میز آمد 🔹گزارش‌های تازه از عراق حاکی از آن است که پس از ورود لشکر عمربن‌سعد به کربلا، نامه‌ای بین او و حسین‌بن‌علی ردوبدل شد. حسین در این نامه و در پاسخ به پسر سعد گفته من با درخواست مردم کوفه آمده‌ام و اگر نظرشان عوض شده، برمی‌گردم. گفته می‌شود پس از انتقال این پیام به عبیدالله، او به عمربن‌سعد گفته تنها درصورت بیعت با یزید می‌گذارد حسین برگردد. 🔹از آن‌جا که حسین‌بن‌علی حاضر به بیعت نیست، خودِ عبیدالله هم لشکری فراهم کرده و راهی کربلا شده. او همچنین خروجی‌های شهر را قرق کرده تا کسی به یاری حسین نرود. او طی فراخوان‌هایی هزاران نظامی خود را از مناطق مختلف به جنگ فراخوانده است. 🔹در این بین حسین‌بن‌علی طی نامه‌ای محرمانه از حبیب بن مظاهر دعوت کرد تا به او ملحق شود. گفته می‌شود حبیب پس از دریافت نامه به‌دلیل جو امنیتی کوفه، به‌همراه مسلم‌بن‌عوسجه، مخفیانه و در پوشش لباس سپاهیان یزید به سمت کربلا روانه شد. 🔹منابع حاضر در کربلا نوشته‌اند حبیب پس از ملحق‌شدن به سپاه بنی‌هاشم، به سمت قبیلۀ بنی‌اسد رفته تا مردم را به یاری حسین‌بن‌علی بیاورد. مردم این قبیله به همراه حبیب در راه کربلا بودند که با سپاه عمربن‌سعد مواجه شده و مجبور به بازگشت می‌شوند و حبیب تنهایی به لشکر حسین برمی‌گردد. 🔹کارشناسان می‌گویند اوضاع در عراق هرلحظه بحرانی‌تر می‌شود و یزید با هدف افزایش هژمونی خود در منطقه، بنا دارد از گزینه‌های جنگی استفاده کند. @AkhbareFori
آیا داشتن مقدار متوسطی پول ، برای زندگی کردن نیاز هست یا ن؟
حُجره ے‌من!
آیا داشتن مقدار متوسطی پول ، برای زندگی کردن نیاز هست یا ن؟
از آن جهت که دیر پاسخ میدید مجبورم خودم پاسخ بدم: ۱ اولا که شهریه ی ماهانه طلاب به اندازه ی دو سه روز نهایتا یه هفته ی یه کارگره! از حقوق یه کار گر ساده هم خیلی کمتره. ۲ خرج طلبه ها از لحاظ کتب و اینجور چیزا یکم بیشتر از بقیه است ، ولی قناعت می‌کنند ... . ۳ طلبه ای که برای تبلیغ فلان مبلغ را شرط کند ، ما جمعیت طلبه ها کارش را شایسته نمی‌بینیم و در حوزه به ما یاد داده اند برای پول تبلیغ نکنید! ۴ وظیفه ی هر نهاد یا صاحب روضه ای هست که به هر حال از اون مُبلغ یه تشکر مادی کنه ، به هر مقداری که در توانش هست. ۵ طلبه ها ایام خاصی از سال یک همچین مبالغی گیرشون میاد و همیشگی نیست ، مثل ماه محرم و صفر و ایام فاطمیه و رمضان. ۶ باز هم این مبالغ نسبت به هزینه های یک خونواده ی معمولی خیلی کمه ، اما خدا برکت می‌ذاره توش ، مثلا رفیق بنده برای تبلیغ رفته بود سیستان، همین ماه رمضان ده روز که اونجا بود ۷۵۰ هزار تومن بهش داده بودن . یه کارگر انصافا بیشتر میگیره . ۷ خیلی از طلبه ها همین مقدار اندک رو هم قبول نمیکنن و هدیه میدن به همون هیئت یا به یه فقیر و ...
هدایت شده از پیام های حبیبانه
📪 پیام جدید 💬کارتان را برای خدا نکنید.. برای خدا کار کنید! تفاوتش این است که حسین در کربلا شهید شود و تو برای رضای خدا درس بخوانی..! من فرق دو جمله اول رو نفهمیدم
حُجره ے‌من!
📪 پیام جدید 💬کارتان را برای خدا نکنید.. برای خدا کار کنید! تفاوتش این است که حسین در کربلا شهید
شما علاقمندید که فوتبالیست شوید، ولی سعی میکنید که این "فوتبالیست شدنِ" شما الهی و خدایی شود؛ مثلاً تلاش میکنید به وسیله ی شهرتی که کسب میکنید به تبلیغ خدا و خدایی شدن بپردازید، و در همین راه قدم بردارید. در این صورت شما به «کار را برای خدا کردن» عمل کرده اید. . شهید می فرمایند که اینگونه نباشید... . تفاوت در این است که در این حالت؛ شما «کار» را بر «خدا» مقدّم می کنید، ولی در حالتِ دوم «خدا» را بر «کار»!! . در «برای خدا کار کردن» چیزی که خدا می خواهد محقق می شود؛ ولی در «کار را برای خدا کردن» چیزی که نفس می خواهد محقق می شود اما به صِبغه ی خدایی
قشنگ تر از این هم دارد ...
جدی جدی حالم دارد از مشهد نرفتن بد می‌شود نزدیک ۵۱۵ روز است که از مشهد دور بوده ام ...
__
حُجره ے‌من!
__
دیشب صدایم در نمی آمد معلوم بود که نمیشود فردا خواند ... اما اندکی دستم را به نیت شفا به مهر تربت سید الشهدا کشیدم و گلویم را نوازش کردم. سه سلام به سید الشهدا علیه السلام دادم.
حُجره ے‌من!
دیشب صدایم در نمی آمد معلوم بود که نمیشود فردا خواند ... اما اندکی دستم را به نیت شفا به مهر تربت س
نتیجه اش شد صدایی واقعا رسا و بلند و صاف ! با اینکه دقایقی قبل از آن ، صدایم لرزان و گرفته بود و به زور سخن میگفتم. این را هم بگذاریم به پای معجزه ی سید الشهدا ؟...
حُجره ے‌من!
نتیجه اش شد صدایی واقعا رسا و بلند و صاف ! با اینکه دقایقی قبل از آن ، صدایم لرزان و گرفته بود و به
اون حضراتی که صوت سخنرانی دیشب بنده رو گوش دادند ، سرفه های بلند و گوش خراش را که یادشان هست ...؟ امروز خبری نبود از آن سرفه ها