eitaa logo
🇮🇷 محمد علی فتحی
633 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
578 ویدیو
43 فایل
#حاج_فتحی #رسانه_حاج_فتحی ▪️استاد حوزه و دانشگاه #اینجا: تبیین اندیشه های راهبردی و گفتمانی #رزومه: http://hajfathi.ir 📮دفتر: کرج، آزادگان، مسجد مهدویه 👌ارتباط مستقیم: @hajfathi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠احسان بجای کتک جواب داد مدتی بود که شخصی دایم نزد علیه السلام می‌آمد و فحش و ناسزا می‌گفت. بعضی از نزدیکان حضرت که قضیه را چنین دیدند، به ایشان عرض کردند: - اجازه بدهید ما این را بکشیم! حضرت اجازه ندادند و از مکان و او پرسیدند و سپس سوار بر مرکبی به مزرعه وی رفتند. آن مرد صدا زد: - از میان من نیایید! حاصل مرا پایمال می‌کنید! حضرت آمدند نزدیک ایشان پیاده شدند. با لبخندی در کنارش نشستند و سپس فرمودند: - چقدر برای زراعت خرج کرده ای؟ گفت: - صد . فرمود: - چقدر امید دخل داری؟ گفت: - دویست دینار. فرمود: - این سیصد دینار را بگیر و مزرعه هم مال خودت باشد. خداوند آنچه را که امید داری به تو مرحمت می‌کند. مرد پول را گرفت و پیشانی حضرت را بوسید. حضرت کرده، برگشت. فردا که امام علیه السلام آمدند، آن مرد نشسته بود. وقتی که حضرت را دید گفت: - الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] اصحاب پرسیدند دیروز چه می‌گفت، امروز چه می‌گوید، دیروز فحش و ناسزا می‌گفت، امروز و می‌کند؟ حضرت به اصحاب فرمودند: - شما گفتید اجازه بده ما این مرد را بکشیم و لکن من با مبلغی او را کردم! [۲] یکی از راه‌های اصلاح حال مردم و است. ---------- 📚منابع: [۱]: خداوند داناتر است به اینکه رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد. [۲]: بحار، ج ۲۸، ص ۱۰۳ 🆔 @hajfathi_ir
💠احسان بجای کتک جواب داد مدتی بود که شخصی دایم نزد علیه السلام می‌آمد و فحش و ناسزا می‌گفت. بعضی از نزدیکان حضرت که قضیه را چنین دیدند، به ایشان عرض کردند: - اجازه بدهید ما این را بکشیم! حضرت اجازه ندادند و از مکان و او پرسیدند و سپس سوار بر مرکبی به مزرعه وی رفتند. آن مرد صدا زد: - از میان من نیایید! حاصل مرا پایمال می‌کنید! حضرت آمدند نزدیک ایشان پیاده شدند. با لبخندی در کنارش نشستند و سپس فرمودند: - چقدر برای زراعت خرج کرده ای؟ گفت: - صد . فرمود: - چقدر امید دخل داری؟ گفت: - دویست دینار. فرمود: - این سیصد دینار را بگیر و مزرعه هم مال خودت باشد. خداوند آنچه را که امید داری به تو مرحمت می‌کند. مرد پول را گرفت و پیشانی حضرت را بوسید. حضرت کرده، برگشت. فردا که امام علیه السلام آمدند، آن مرد نشسته بود. وقتی که حضرت را دید گفت: - الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] اصحاب پرسیدند دیروز چه می‌گفت، امروز چه می‌گوید، دیروز فحش و ناسزا می‌گفت، امروز و می‌کند؟ حضرت به اصحاب فرمودند: - شما گفتید اجازه بده ما این مرد را بکشیم و لکن من با مبلغی او را کردم! [۲] یکی از راه‌های اصلاح حال مردم و است. ---------- 📚منابع: [۱]: خداوند داناتر است به اینکه رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد. [۲]: بحار، ج ۲۸، ص ۱۰۳ 🆔 @hajfathi_ir
💠احسان بجای کتک جواب داد مدتی بود که شخصی دایم نزد علیه السلام می‌آمد و فحش و ناسزا می‌گفت. بعضی از نزدیکان حضرت که قضیه را چنین دیدند، به ایشان عرض کردند: - اجازه بدهید ما این را بکشیم! حضرت اجازه ندادند و از مکان و او پرسیدند و سپس سوار بر مرکبی به مزرعه وی رفتند. آن مرد صدا زد: - از میان من نیایید! حاصل مرا پایمال می‌کنید! حضرت آمدند نزدیک ایشان پیاده شدند. با لبخندی در کنارش نشستند و سپس فرمودند: - چقدر برای زراعت خرج کرده ای؟ گفت: - صد . فرمود: - چقدر امید دخل داری؟ گفت: - دویست دینار. فرمود: - این سیصد دینار را بگیر و مزرعه هم مال خودت باشد. خداوند آنچه را که امید داری به تو مرحمت می‌کند. مرد پول را گرفت و پیشانی حضرت را بوسید. حضرت کرده، برگشت. فردا که امام علیه السلام آمدند، آن مرد نشسته بود. وقتی که حضرت را دید گفت: - الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] اصحاب پرسیدند دیروز چه می‌گفت، امروز چه می‌گوید، دیروز فحش و ناسزا می‌گفت، امروز و می‌کند؟ حضرت به اصحاب فرمودند: - شما گفتید اجازه بده ما این مرد را بکشیم و لکن من با مبلغی او را کردم! [۲] یکی از راه‌های اصلاح حال مردم و است. ---------- 📚منابع: [۱]: خداوند داناتر است به اینکه رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد. [۲]: بحار، ج ۲۸، ص ۱۰۳ 👇 🆔 @hajfathi_ir