هدایت شده از بنیاد بین المللی غدیر
الزيارة الافتراضية - بانوراما العتبة العلوية المقدسة
https://www.imamali.net/vtour/
✅زیارت مجازی امیرالمؤمنین علیه السلام👆
💠احیای سنت حسنه
آیت الله مرعشی نجفی میگوید:
▫️ «وقتی در #قم ساکن شدم، کسی در حرم مطهر حضرت #معصومه (س) نماز صبح را اقامه نمی کرد.
من تنها کسی بودم که از شصت سال پیش، یک ساعت قبل از طلوع فجر به حرم میرفتم و حتی در زمستان و شبهای برفی این کار را ترک نکردم. در شبهایی که کوچهها پر از برف بود، همراه خودم پارویی میبردم و راه را باز میکردم و پشت در حرم مینشستم تا خادم، در را باز کند.
▫️ درآغاز امر، فقط من خودم تنها #نماز میخواندم تا اینکه کم کم یک نفر به من اقتدا کرد. سپس اندک اندک تعدادی آمدند و جماعت آغاز شد. » به این ترتیب، این نماز جماعت تا آخرین روزهای حیات ایشان ادامه داشت.
----------
📚 قصهها و خاطره ها، ص ۱۲۶، (قصص و خواطر، ص ۲۱۸).
هدایت شده از بنیاد بین المللی غدیر
سلام. #عیدتون_مبارک
♨️ امروز #عید ساعت۱۸ یه #جشن داریم تو پارک نهج البلاغه.
یا علی
📮آدرس: کرج، بلوار امام زاده حسن(ع)، خیابان شهید نصرتی، روبروی حوزه علمیه، انتهای پارک نهج البلاغه
تشریف بیارید
💠صفا و صمیمیت عالمان دینی
▫️نقل است روزی دو عالم بزرگ؛ یعنی #شیخ_بهایی و #میرداماد همراه شاه عباس صفوی برای یک سفر تفریحی و شکار از شهر خارج شدند.
میرداماد چاق بود و اسب او با کندی حرکت میکرد، ولی شیخ بهایی لاغر بود و اسب او با سرعت و چابک راه میرفت.
شاه عباس تصمیم گرفت ارادت قلبی این دو عالم را به یکدیگر بسنجد.
ازاین رو، نزد میرداماد رفت و گفت:
▫️اسب شیخ را نگاه کن! این درست نیست که شیخ اسب خود را چنین این طرف و آن طرف براند. عالم باید سنگین و باوقار باشد.
میرداماد در پاسخ گفت:
▫️حرف شما صحیح است، ولی اسب شیخ چون میداند چه کسی بر آن سوار شده است، از شدت خوشحالی در پوستش نمی گنجد و این طرف و آن طرف میرود.
پس از چند لحظه، شاه عباس خود را به شیخ بهایی رساند و گفت:
▫️ این درست نیست که عالم دینی این قدر چاق باشد که اسب نتواند او را جا به جا کند.
شیخ گفت: بله چاقی خوب نیست، ولی به دلیل سنگینی #دانش میرداماد است که این اسب نمی تواند او را حمل کند.
▫️شاه با شنیدن این سخن از اسب پایین آمد و از اینکه دو دانشمند عصر او این چنین با یکدیگر صفا و برادری دارند، سجده شکر به جا آورد.
---------------------------
📚قصهها و خاطره ها، ص ۴۳.
هدایت شده از بنیاد بین المللی غدیر
♨️گزارش تصویری جشن غدیر تون رو برا ما بفرستید تا تو سایتمون منعکس کنیم.
👌بفرست به این آیدی👇:
🆔 @hajfathi
♨️ #خائن از جنس مرد
👌آنکه دنبال زنان می افتد و چشم به آنان دوخته و دلش را به هوای نفس پر می کند، خائن است و نمی توان به او اعتماد کرد.
توجه بفرمایید👇:
▫️امام كاظم عليه السلام: في قَولِ اللّه ِ عز و جل «يَأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِينُ»: قالَ لَها شُعَيب: يا بُنَيَّةُ هذا قَوِيٌّ قَد عَرَفتِهِ بِدَفعِ الصَّخرَةِ، الأَمينَ مِن أينَ عَرَفتِهِ؟ قالَت: يا أبَتِ، إنّي مَشَيتُ قُدّامَهُ، فَقالَ: اِمشي مِن خَلفي فَإِن ضَلَلتُ فَأَرشِديني إلَى الطَّريقِ، فَإِنّا قَومٌ لا نَنظُرُ في أدبارِ النِّساءِ.
▫️امام كاظم عليه السلام: درباره اين سخن خداوند عز و جل به نقل از دختر شعيب، خطاب به پدر كه: «اى پدر! او (موسى) را استخدام كن؛ چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى كنى: هم نيرومند [و هم] امانتدار است»: شعيب عليه السلام به دخترش گفت: «دخترم! نيرومندى اين مرد را با برداشتن سنگ، دانستى، امانتدارى اش را از كجا دانستى؟ ». دختر گفت: پدرم! من، پيشاپيش او راه مى رفتم. به من گفت: پشتِ سرم حركت كن و اگر اشتباه رفتم، راه را به من نشان بده. زيرا ما مردمانى هستيم كه به پشتِ سر زنان، نگاه نمى كنيم.
📚كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۱۹ ح ۴۹۷۴.
🆔 @hajfathi_ir
💐میلاد امام کاظم علیه السلام مبارک💐
امام كاظم عليه السلام:
▫️إنّي لأَعمَلُ في بَعضِ ضِياعي حَتّى أعرَقَ و إنَّ لي مَن يَكفيني لِيَعَلَمَ اللّه ُ أنّي أطلُبُ الرِّزقَ الحَلالَ ؛
امام كاظم عليه السلام:
▫️من در برخى از زمين هاى كشاورزىام كار مى كنم تا آن كه عرق از بدنم سرازير مى شود، در حالى كه هستند كسانى كه به جاى من كار كنند و مرا از كار كردن بى نياز كنند، ولى من كار مى كنم تا خداوند ببيند كه در جست و جوى روزى حلالم.
📚الكافى، ج ۵، ص ۷۷.
🆔️ @hajfathi_ir
💠داستان عبرت آموز صفوان جمال💠
رجال الكشّى به نقل از حسن بن على بن فَضّال، از صَفْوان بن مِهران جَمّال:
نزد امام موسى كاظم عليه السلامرفتم. ايشان به من فرمود: «اى صفوان! همه رفتارت خوب است، جز يك چيز».
گفتم: فدايت شوم! چه چيز؟
فرمود: «كرايه دادن شترهايت به اين مرد، يعنى هارون».
گفتم: به خدا سوگند، شترهايم را براى سرمستى و بدمستى يا شكار و لهو، به او كرايه نمى دهم ؛ بلكه آنها را براى پيمودن اين راه (راه مكّه) كرايه مى دهم و خودم نيز همراه او نمى روم و غلامانم را براى اين كار، راهى مى كنم.
حضرت به من فرمود: «اى صفوان! آيا كرايه تو را بايد بپردازند؟ ».
گفتم: فدايت شوم، آرى!
فرمود: «آيا دوست دارى تا زمانى كه كرايه ات را دريافت مى كنى، زنده بمانند؟ ».
گفتم: آرى.
فرمود: «هركس خواستار بقاى آنان باشد، از آنان است و
هركس از آنان باشد، به دوزخ مى رود».
[صفوان مى گويد: ]من نيز رفتم و همه شترهايم را فروختم.
خبر اين ماجرا به هارون رسيد و او مرا خواند و به من گفت: اى صفوان! شنيدهام كه شترهايت را فروخته اى؟
گفتم: آرى.
گفت: چرا؟
گفتم: من پيرمردى فرتوت هستم و غلامانم نيز كارها را درست انجام نمى دهند.
هارون گفت: هيهات! اين طور نيست. من مى دانم چه كسى تو را به اين كار وا داشته است ؛ موسى بن جعفر.
گفتم: مرا چه به موسى بن جعفر!
گفت: دست بردار! به خدا سوگند، اگر به جهت خوش معاشرتى ات نبود، تو را مى كشتم.
📚رجال الكشّي: ۲ / ۷۴۰ / ۸۲۸.
@hajfathi_ir
♨️به زنان نگاه نکردن نشان امین بودن
امام كاظم عليه السلام:
▫️في قَولِ اللّه ِ عز و جل «يَأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِينُ»:
قالَ لَها شُعَيب:
يا بُنَيَّةُ هذا قَوِيٌّ قَد عَرَفتِهِ بِدَفعِ الصَّخرَةِ، الأَمينَ مِن أينَ عَرَفتِهِ؟
قالَت: يا أبَتِ، إنّي مَشَيتُ قُدّامَهُ، فَقالَ:
اِمشي مِن خَلفي فَإِن ضَلَلتُ فَأَرشِديني إلَى الطَّريقِ، فَإِنّا قَومٌ لا نَنظُرُ في أدبارِ النِّساءِ.
امام كاظم عليه السلام:
▫️درباره اين سخن خداوند عز و جل به نقل از دختر شعيب، خطاب به پدر كه: «اى پدر! او (موسى) را استخدام كن؛ چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى كنى: هم نيرومند [و هم] امانتدار است»: شعيب عليه السلام به دخترش گفت: «دخترم! نيرومندى اين مرد را با برداشتن سنگ، دانستى، امانتدارى اش را از كجا دانستى؟ ».
دختر گفت:
پدرم! من، پيشاپيش او راه مى رفتم. به من گفت:
پشتِ سرم حركت كن و اگر اشتباه رفتم، راه را به من نشان بده. زيرا ما مردمانى هستيم كه به پشتِ سر زنان، نگاه نمى كنيم.
📚 كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۱۹ ح ۴۹۷۴.
👌نکته: آنکه چشم چرانی دارد و دنبال ناموس دیگران می افتد از مسیر انبیاء به دور است و بر پیشانیش مهر خائن زده می شود.
چنین شخصی قابل اعتماد نیست و لذا تزویج ناموس به چنین فردی خود خیانتی دیگر است.
#به_کانال_قرآن_و_حدیث_بپیوندید 👇
🆔 @hajfathi_ir
♨️اگه کسی داری که جات کار کنه و یا توان مالی داری بازم دست از کار بر ندار.
👌بیکاری جز بستر سازی برای نفوذ شیطان و نفس اماره در درونت چیز دیگری عایدت نمیکند.
امام كاظم عليه السلام:
▫️إنّي لأَعمَلُ في بَعضِ ضِياعي حَتّى أعرَقَ و إنَّ لي مَن يَكفيني لِيَعَلَمَ اللّه ُ أنّي أطلُبُ الرِّزقَ الحَلالَ ؛
امام كاظم عليه السلام:
▫️من در برخى از زمين هاى كشاورزىام كار مى كنم تا آن كه عرق از بدنم سرازير مى شود، در حالى كه هستند كسانى كه به جاى من كار كنند و مرا از كار كردن بى نياز كنند، ولى من كار مى كنم تا خداوند ببيند كه در جست و جوى روزى حلالم.
📚 الكافى، ج ۵، ص ۷۷.
#به_کانال_قرآن_و_حدیث_بپیوندید 👇
🆔 @hajfathi_ir
غذا روی نان نذار، نان احترام داره
✅ فضل بن یونس میگوید:
روزی مهمان امام کاظم (ع) بودم، ظرف غذایی آورد و نان را زیر آن ظرف گذاشته بودند.
حضرت با مشاهده این وضع، فرمود: نان را گرامی بدارید و آن را زیر ظرف قرار ندهید! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زیر ظرف خارج کند.
📚 دانشنامه امام کاظم علیه السلام
#به_کانال_قرآن_و_حدیث_بپیوندید 👇
🆔 @hajfathi_ir
💠 #صاحب_جواهر پول را نخواست
یکی از تاجران بغداد به حضور شیخ محمدحسن، صاحب جواهر آمد و مبلغ زیادی پول را به عنوان #خمس به محضر ایشان آورد.
شیخ از پذیرش این پول خودداری کرد و فرمود:
«مگر در بغداد عالمی مثل #شیخ_آل_یاسین نیست که شما پول را از آنجا به #نجف_اشرف آورده اید؟! »
این سخن و رفتار شیخ محمدحسن موجب شد مؤمنان بغداد به شیخ آل یاسین توجه کنند و پروانه وار بر گرد شمع وجودش جمع شوند و این کار درحالی بود که صاحب جواهر، آن روز به چنین پولِ فراوانی بسیار نیاز داشت.
----------
📚قصهها و خاطره ها، ص ۱۴۰، (قصص و خواطر)، ص ۱۱۵.
💠اعظم اذکار💠
#ذکر_اعظم روز جمعه #صلوات بر محمد و آل محمد است!
❗️از غافلان نباشیم!
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
✅ حد اقل صد مرتبه در روز جمعه
💠پیش دستی در #سلام کردن
حجت الاسلام رحیمیان میگوید:
▫️ یک روز در #نجف، از کوچه ای که میان مسجد مرحوم انصاری و خانه حضرت امام بود، عبور میکردم. سرم پایین بود و راه میرفتم که ناگهان احساس کردم کسی به من سلام کرد. وقتی سرم را بالا گرفتم، چشمم به سیمای مبارک حضرت #امام افتاد.
در یک لحظه سنگینی و فشار بسیاری در خود احساس کردم، انگار زبانم بند آمده بود؛ زیرا او #مرجع_تقلید، محبوب و مراد همه بود و من ناچیز، بچه طلبه ای هفده ساله بودم.
به هرصورت، کار از کار گذشته بود و چاره ای جز جواب سلام واجب نبود. [۱]
حجت الاسلام رحیمیان در جایی دیگر نقل میکند:
▫️اگر حضرت امام رحمه الله به مکانی وارد میشدند، خیلی مشکل بود بتوان به ایشان سلام کرد.
بارها اتفاق میافتاد که ما زودتر به اتاق کار ایشان میرفتیم و چشم به در، منتظر ورود امام و برای سلام کردن به ایشان آماده بودیم، ولی باز هم غافل گیر میشدیم؛ زیرا یا ایشان نخست وارد اتاق میشدند و سپس سلام میکردند یا آنکه نخست سلام میکردند و سپس وارد میشدند. [۲]
----------
📚 منابع:
[۱]: گلهای باغ خاطره، ص ۵۹ ؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ج ۵، صص ۷۲ و ۷۳.
[۲]: سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله، ۱۳۶۴، چ ۴، ج ۵، ص ۷۲.