eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
106 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌸مدح حضرت آقا امیرالمومنین علیه السلام 🌺قرآن بجز از مدح علی آیه ندارد 🔹حجت الاسلام الماسی 🆔 @hal_khosh
21.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️حتماً تاآخر ببینید❗️ 🔸 و شما هم اگر میتوانید حدس بزنید😉 این شناسنامه کیه؟؟؟ 🆔 @hal_khosh
شخصی از ترس سنگ اندازی کودکان گریخت تا به خانه خواجه ای رسید و چون در باز بود، به درون رفت و در را بست. کودکان بیرون خانه، سنگ به دست به انتظار او نشستند. صاحب خانه چون او را سر و پا برهنه و مجروح دید، دلش به حال او سوخت و به غلامان خود گفت تا مقداری غذا برایش آوردند. او که آن غذای لذیذ را دید این آیه را خواند: «لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ»؛ «آن دیوار (حصار بین مؤمنان و منافقان) دری دارد که باطن و درون آن رحمت است و از جانب ظاهر، عذاب خواهد بود.» با این آیه هم به لطف صاحب خانه اشاره کرد و هم به عذابی که بیرون خانه در انتظارش بود. خواجه از این اقتباس او خوشش آمد و گفت تا اطفال را از آنجا راندند و به او هدایایی داد. 🆔 @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت بعضی از کاندیداهای ریاست جمهوری وقتی می‌بینند با اینکه حرفهای هنجارشکنانه می زنند و رقیب خود را ناجوانمردانه مورد تخریب قرار می دهند ولی چیزی به سبد رایشون اضافه نمی شه ! 🆔 @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهمترین معیارش برای ، نزدیکی طرز فکر و منش نامزدها با مواضع امام و رهبری بود. بین صحبت‌هایش دنبال همین می‌گشت، پیروی عملی از رهبری ، کسی که این را داشت انتخاب اول و آخرش بود. "شهید حاج حسن طهرانی مقدم"
🔵 😀حمالة الحطب روزی عقیل بن ابی طالب، در دمشق پیش معاویه نشسته بود. وقتی که معاویه حاکم شام بود و همه اعیان و بزرگان شام و حجاز و عراق حاضر بودند. معاویه خواست زرنگی کند، پرسید: ای اهل شام و حجاز و عراق آیا به شما رسیده است این آیه «تبت یدا ابی لهب و تب»؟ گفتند: آری. گفت: این ابی لهب، عموی عقیل است. عقیل که از نزدیک این صحنه را دید، بی درنگ گفت: ای اهل مجلس، آیا به شما رسیده است این آیه «وامراته حمالة الحطب»؟ گفتند: آری. گفت: این حمالة الحطب، عمه معاویه است. معاویه از ظرافت خود پشیمان گشت و از آن جواب خجل شد.» @hal_khosh
روزی فردی داخل مجلس امیری گردید، و در حضور امیر یک طبق شیرینی بود. امیر به خدمتکارش گفت:یک عدد شیرینی به او بدهید. آن فرد چون شیرینی را خورد گفت:ای امیر، پروردگار متعال در سوره یس فرمود: «فارسلنا الیهم اثنین » امیر دستور داد یک عدد دیگر به او دادند. چون خورد گفت:ای امیر خدا می‌فرماید : «فعزّزنا بثالث» امیر گفت: یکی دیگر به او بدهند. چون خورد گفت:ای امیر خدا می‌فرماید: «فخذا اربعة منّ الطّیر». امیر گفت یکی دیگر به او دادند. چون خورد گفت:ای امیر خدا می‌فرماید: «فخذوا اربعة منّ الطّیر»، امیر گفت: یکی دیگر به او دادند. گفت خدا می‌فرماید: «خمسة سادسهم کلبهم». یکی دیگر به او دادند. گفت: خدا می‌فرماید: «انّا خلقنا السّموات و الارض فی ستّة ایّام». یکی دیگر به او دادند گفت:خدا می‌فرماید:«سبع سموات طباقاً» یکی دیگر به او دادند. گفت: خدا می‌فرماید:«ثمانیة ازواج».یکی دیگر به او دادند. گفت: خدا می‌فرماید :«تسعة رهطٍ».یکی دیگر به او دادند. گفت: خدا می‌فرماید:«تلک عشرة کاملة».باز یکی به او دادند گفت: خدا می فرماید:«احد عشر کوکباً».باز یکی دیگر به او دادند گفت: خدا می فرماید:«انّ عدّة الشّهور عندالله اثنی عشر شهراً» یکی میز به او دادند گفت: خدا می فرماید:«ان یکن منکم عشرون صابرون»،هست عدد دیگر نیز به او دادند. گفت:خدا بعد از آن می‌فرماید:«یغلبرا مأتین».پس امیر دستور داد شیرینی را با طبقش پیش او گذاشتند. گفت:ای امیر اگر چنین دستور نمی‌دادی هر آینه آن آیه شریفه را می‌خواندم که خدا می‌فرماید:«فارسلنا الی مأة الف او یزیدون» امیر گفت:مرحبا به هوش و ذکاوت تو، چه بسیار خوشدل شدم از کلمات تو که از قرآن کریم بیان داشتید. @hal_khosh
😁یه راننده تاکسی چند تا مسافر میزنه بعد از مدتی یکی از مسافر ها به راننده میگه : داری خیلی تند رانندگی میکنی بهش میگه : تو تاحالا پژو داشتی ؟ مسافر میگه: نه میگه : پس حرف نزن دوباره مسافر بعدی بهش میگه : اقا داری خیلی تند رانندگی میکنی ! راننده بهش میگه : تو پژو داشتی ؟ میگه : نه راننده بهش میگه : حرف نزن نفر سوم بهش میگه : اقا داری خیلی خیلی تند رانندگی میکنی ! راننده بهش میگه : تا حالا پژو داشتی؟ مسافر میگه : اره داشتم . راننده میگه : پس جون مادرت بگو ترمز کدومه؟😃😃 @hal_khosh