🔵#غم_در_سیره_وگفتار_معصومین_علیهم_السلام (31)
✅غمهاى معصومين عليهم السلام (2)
3️⃣ حزن در اعياد
🔸 #داستان «عبداللّه بن ذبيان» مىگويد: امام باقر عليه السلام فرمود: «اى عبداللّه! عيدى نمىآيد الّا اينكه من محزون مىشوم براى آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم».
عرض كردم: چرا؟
فرمود: «چون مىبينم حقشان در دست ديگران است». (1)
4️⃣ غم از دست دادن ياران
🔹معصومان عليهم السلام براى از دست دادن ياران خود، محزون مىشدند؛
▫️مانند غم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى از دست دادن حضرت ابوطالب، حضرت خديجه
▫️و يا غم از دست دادن حضرت حمزه سيدالشهدا در جنگ احُد.
▫️و حزن حضرت على عليه السلام براى از دست دادن يارانى چون عمار ياسر، مالك اشتر و محمد بن ابى بكر،
▪️هنگامى كه خبر شهادت محمد بن ابابكر به گوش حضرت على عليه السلام رسيد، حضرت فرمود:
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيبا
▫️اندوه ما براى محمد بن ابوبكر به اندازه شادى شاميان است چرا كه آنها دشمنى را از دست دادند و ما دوستى را.(2)
🔸«عمار ياسر» يكى از ياران مخصوص پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت على عليه السلام بود و هرگز در كورانهاى حوادث عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بعد از آن، نلغزيد و چون كوهى استوار در حفظ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت على عليه السلام باقى ماند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم درباره عمار فرمود:
ايمان، سرتا پاى عمار ياسر را فرا گرفته، و با گوشت بدنش آميخته شده است.
🌸روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به عمار ياسر فرمود:
سَتَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْباغِيَةُ
▫️به زودى گروه متجاوز (سپاه معاويه) تو را مىكشند.(3)
او در زمان خلافت امامعلى عليه السلام از سرداران سپاه آنحضرت در جنگ جمل و صفين بود. وى در يكى از روزهاى جنگ صفين، به ميدان شتافت و با دشمن جنگيد، سرانجام بر اثر ضربه نيزه يكى از دشمنان، از پشت اسب به زمين افتاد و به شهادت رسيد.
وقتى كه شب فرا رسيد، امام على عليه السلام در كنار كشتهها مىگشت، چشمش به پيكر به خون طپيده عمّار افتاد، منقلب شد و قطرات اشك از ديدگانش جارى گشت، در كنار پيكرش نشست، سر عمار را به بالين گرفت و با قلبى آكنده از اندوه و چشمى پر از اشك، اشعارى را خواند كه معنايش چنين است:
▫️اى مرگ! چه بسيار موجب جدايى اجبارى مىشوى،
▫️چرا كه براى من هيچ دوستى، باقى نگذاشتى.
▫️اى مرگ! قطعا سراغ من نيز مىآيى، مرا راحت كن كه همه دوستانم را از دستم گرفتى،
▫️تو را نسبت به اين دوستانم تيزبين مىبينم كه گويى چراغ به دست، دنبال آنها مىگردى.
به اين ترتيب، حضرت على عليه السلام نسبت به دوستان مخلص و باوفايش، اظهار محبت مىكرد و صميمانه به آنها درود مىفرستاد. (4)
🔹چنين قضايايى درباره ساير ائمه معصومين عليهم السلام فراوان است. خصوصا درباره امام حسين عليه السلام نسبت به ياران باوفايش، امّا به خاطر پرهيز از اطاله كلام به موارد فوق اكتفا مىشود.
5️⃣غم ائمه عليهم السلام براى شيعيان
🔸 #داستان «ابو سعيد خدرى» از «رميله» نقل مىكند كه در زمان امام على عليه السلام تب شديدى گرفتم و در بستر افتاده بودم تا اينكه روز جمعه، حالم مقدارى بهتر شده بود،
به نظرم رسيد كه بروم در نماز جماعت امام على عليه السلام شركت كنم،
به مسجد رفتم و بعد از نماز جماعت، امام على عليه السلام به منبر رفت،
در اين لحظه باز بيمارى من عود كرد و بعد از منبر كه امام على عليه السلام به خانه خويش رفت، من نيز همراه حضرت وارد خانه حضرت شدم، امام فرمود:
یَا رُمَیْلَةُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ، وَ لَا یَحْزَنُ إِلَّا حَزِنَّا لِحُزْنِهِ، وَ لَا دَعَا إِلَّا أَمَّنَّا عَلَى دُعَائِهِ، وَ لَا شَکَا إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ
▫️«اى رميله! چگونه مىبينم تو را،
▫️اى رميله! مؤمنى نيست كه مريض شود الّا اينكه ما هم بخاطر مريضى او مريض مىشويم
▫️و مؤمنى محزون نمىشود الّا اينكه ما هم به حزن و اندوه او محزون مىشويم
▫️و دعا نمىكند الّا اينكه ما از خدا براى او طلب استجابت دعا مىكنيم.
▫️و ساكت نمىشود الّا اينكه ما براى او دعا مىكنيم».
🔹رميله مىگويد: به حضرت عرض كردم يا اميرالمؤمنين! فدايت شوم! اين توجّهات و عنايات مخصوص آنهايى است كه در خانه شما هستند يا شامل افراد ديگرى كه از پيروان شما هستند و در اقصى نقاط عالم مىباشند نيز مىشود؟
▫️حضرت فرمود: «اىرميله! مؤمنى از نظر ما غايب نيست چه در مشرق و چه در غرب».(5)
**************
⭕️پی نوشت
1 . همان، ج 5، ص 137.
2 . بحارالانوار، ج 33، ص 592.
3 . دررالاخبار، با ترجمه، ص 164.
4 . داستان دوستان، ج 1، ص 183.
5 . إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) / ج2 / 282
@hal_khosh
#سبک_زندگی_اسلامی
❇️ امام علی (علیه السلام):
🔹یابْنَ آدَمَ! اِذا رَاَیْتَ رَبَّکَ سُبْحانَهُ یُتابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ اَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ
◽️ای فرزند آدم، چون ببینی پروردگار سبحان نعمت برایت می فرستد و نافرمانی می کنی، بترس.
📎نهج البلاغه، حکمت ۲۴
✅تربت سیدالشهداء علیه السلام در سیره علما
💐مرحوم آية العظمى سيد محمد كوه كمرى ، معروف به آية اللّه حجّت از مراجع تقليد بود كه در سوم جمادى الاول سال 1372 قمرى در قم از دنيا رفت و قبرش در حجره اى واقع در غرب مسجد مدرسه حجتيه است و اين مدرسه عظيم از آثار اوست .
🌺آية اللّه حجّت در اخلاص و تواضع و ساده زيستى ، كم نظير بود.
🌻روزى كه در آستانه احتضار قرار گرفت ، به حاضران گفت :
👌 ((براى من مقدارى تربت سيدالشهدا بياوريد)).
مقدارى تربت حاضر كردند و با آب قاطى نمودند و ليوان را به ايشان دادند.
🌹آية اللّه حجّت آن ليوان را به دست گرفت و نزديك لب آورد و گفت :
❤️((آخرُ زادى من الدنيا تربة الحسين عليه السلام :
آخرين توشه من از دنيا تربت حسين عليه السلام است )).❤️
🌼آنگاه آب را نوشيد و سپس شهادتين را بر زبان جارى كرد و در حالى كه رو به قبله بود، در همان حال به جوار رحمت حق پيوست .
#داستان
@hal_khosh
ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ :
.
ﺗﺎ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﻧﻔﺲ در کانالها و گروههای ایتا ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...
ﻭﻟﯽ کسی پی ویش نیومد !!!
#طنز
@hal_khosh
ﻟﭗ ﺗﺎﭘﻢ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻡ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﻢ ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ،
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺿﺮﺑﻪ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ؟ !!
ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ ، ﺑﯽ ﻣﺤﻠﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﯾﮑﻢ ، ﺿﺮﺑﻪ ﺭﻭﺣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻩ😐😂
#طنز
@hal_khosh
سوار تاکسی خطی شدم.
دو قدم جلوتر یک مسافر گفت دربست. 😮👋
راننده به من گفت تو لیاقتت خیلی بیشتر از ماشین منه، پیاده شو 🙄😕😂
#طنز
@hal_khosh
ترسناكتر از برجى كه كج ميشه،
برجيه كه حقوقتو نميريزن !!!😱
والا😜😂
#طنز
@hal_khosh
حیف نون میره پنی سیلین بزنه
دکتر میپرسه تا حالا زدی؟
میگه: ها! دیروز زدم😁
دکتره میگه: خب دیگه تست نمیخواد دیروز زده!
پنی سیلینو میزنن! حیف نون تشنج میکنه میخوابه کف زمین دهنش کف میکنه 😐
بعد که حالش خوب میشه دکتر میپرسه مگه نگفتی دیروز زدی 😠
میگه: ها دیروزم که زدم همینجوری شدم😐😳😂😂
#طنز
@hal_khosh
شخصی گفته :
به مامانم گفـتم:
یادش بخیر چقدر بچگیامون منو میزدی😔
شتـررررق!! زد تو گوشـم ✋😫
گفت : دروغگوی ذلیل مرده من کی روتون دست بلند کردم😂
#طنز
@hal_khosh
وارد خونمون شدم دیدم لامپا خاموشه
همه باهم شمع روشن کردن
داییمو دیدم سریع بغلش کردم
گفتم ؛ مرسییی دایی ، این همه راه واسه
تولدم اومدی ، نوکرتم بقرآن..
بعدش رفتم سمت بابام بغلش کردم گفتم ؛وااای پدر جان اصلا باور نمیشهههه
بابام گف : آخه بچه ! این هندی بازیا چیه درمیاری ، برقا رفته
#طنز
@hal_khosh