من یه دوست داشتم انقد خواستگاری رفته بود،
یه بار وسط خواستگاری تازه فهمیده بود قبلا اینجا اومده
#طنز
@hal_khosh
✍️#داستان
🔸دروغ
صلی الله علیه وآله وسلم
✍️مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده و گفت:
در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛
زنا،
شرابخواری،
سرقت
و دروغ.
هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک میکنم.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دروغ را ترک کن.
مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفتهام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود.
دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود
و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید.
به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: یا رسولالله! تو همه راهها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم.
📚میزان الحکمه، ج۸، ص۳۴۴
💥در چنین موقعیتی حساس است که بینش دینی ما دستور میدهد دروغ شوخی و جدی، هر دو باید ترک شود. و دروغهای کوچک نیز همچنین.
📚مضمون روایت، ج ۸، ص۳۴۵
@hal_khosh
✍️#داستان بسیار خواندنی
🔸#مال_حرام
▪️مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ بهطوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت.
روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟
گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آب لیمو است.
این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت.
چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.
مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی.
عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد.
پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدرجان داد.
#داستان های بیشتر به اضافه یه عالمه #طنز👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار جالب یک هموطن (لطفا ببینید )
@hal_khosh
یه روز داشتم توو خیابون میرفتم یهو یه پراید زد روو ترمز اومد کنار
وایسادم گفتم :مشکلی پیش اومده
گفت :نه یادم رفت دنده چند هستم میخوام از دنده یک شروع كنم
#طنز
@hal_khosh
بچه که بودم خونه مون چسبيده بود به مدرسه !
هيچي ديگه هر وقت از بلند گو صدام ميکردن
هم تو مدرسه کتک ميخوردم هم تو خونه !
#طنز
@hal_khosh
برای ازدواج معیارهای بلند پروازانه نباید داشت
همین که یه زنی پیدا بشه خرج زندگیتو بده کافیه
#طنز
@hal_khosh