eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
127 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد. "عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد! کي مي‌داند آخر کارش به کجا مي‌رسد؟ دنيا دار ابتلاست. با هر امتحاني چهره‌اي از ما آشکار مي‌شود، چهره‌اي که گاهي خودمان را شگفت‌زده مي‌کند. چطور مي‌شود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟ مي‌گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نمي‌شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني. خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و مي‌خواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيري‌ات" را بطلبي حاج محمد اسماعیل دولابی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸حکایت تاجر یزدی که چکی را برای مجلس علیه‌السلام بدون نگاه کردن به مبلغ آن امضاء کرد. 🎙 به روایت حاج غلامرضا سازگار بهترین در کانال حال خوش🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا هرکی ظالمتره سالمتره؟! چرا بعضیا هرچی‌ظلم بیشتر میکنن وضع مالیشون بهتر میشه و بلا و‌ گرفتاری ندارن؟
💠 👈گیرنده: خدا یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می‌کرد متوجه نامه‌ای شد که روی پاکت آن در بخش گیرنده نوشته شده بود: «خدا» با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود: «خدای عزیزم، بیوه زنی هشتاد و سه ساله هستم که زندگی‌ام با حقوق ناچیز بازنشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان، تنها امید من هستی، به من کمک کن...» کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نود و شش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که دوباره در بخش گیرنده نوشته شده بود: گیرنده خدا» همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود: «خدای عزیزم، چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی. البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!» ✅چه داستان آشنایی؟ 🔵 کانال و حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 👈جهنم پولی و بهشت رایگان مردفرزانه ای به یکی از فرزندانش گفت: ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؟ پسر گفت: چگونه پدر؟ پدر جواب داد: جهنم با پول است! کسی که قمار بازی میکند پول میدهد! کسی که شراب میخورد پول میدهد! - کسی که آهنگ و موسیقی گوش میدهد پول میدهد! - و کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول میدهد! و ای پسرم بهشت مجانی است چون: - کسی که نماز میخواند، مجانی میخواند - و کسی که روزه میگیرد، مجانی روزه میگیرد کسی که استغفار میکند ، مجانی آن کار را میکند و کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند حال چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی 🔵 کانال و حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه هامون، همونی میشن که هستیم، نه اونی که می‌خوایم! @aks_mohtavaie
✅جوانی مادرش را پیش دندانپزشک برد، دندان پزشک از او خواست تا رنگ مناسب دندان را انتخاب کند، پسر گفت: هررنگی می‌خواهی بگذار چون این پیرزن است و بزودی میمیرد! بعد از یک هفته جوان خودش مرد. 🌸سبحانک ربی ما اعظمک. ✅ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده می کرد، کردش را تیز کرد و آماده قربانی شد، و اسماعیل می گفت "به آنچه فرمان داده شدی عمل کن" و هردوی آنها نمی‌دانستند که قوچی در بهشت ۵۰۰ سال قبل برای این لحظه مهیا است. 🌸پس به پروردگارت اعتماد کن. ✅هنگامی که نوح دعا کرد " انی مغلوب فانتصر "، گمان نمی‌کرد خداوند متعال بشریت را بخاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق می‌شوند، الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند. 🌸پس به پروردگارت اعتماد کن. ✅موسی گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر را پر کرده بود، و سینه هیچ زنی را نمی گرفت؛ همه این گریه ها بخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود، و لطف و رحمتی از رب العالمین به او و پسرش. 🌸پس به پروردگارت اعتماد کن. ✅ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد وقتی عذر خواهی کرد و صدا زد "لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین" خدای تعالی فرمود : او را استجابت کردیم واز غم و اندوه نجاتش دادیم. 🌸پس به پروردگارت اعتماد کن. ✅پیامبر خدا صل الله و علیه والسلام روی فرش غمگین و ناراحت به پشت خوابیده بود، پروردگارش به جبرئیل دستور داد تا او را به آسمان بالا ببرد تا پیامبران او را آرامش دهند. 🌸پس به پروردگارت اعتماد کن. ✅زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد، صاعقه‌ی نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند، و به دیوار های زندان امر نفرمود تا راه را بسوی یوسف باز کند، بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد. 🌸پس به پروردگارت اعتماد کن. ✅به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و بدان بالای هفت آسمان، پروردگار حکیم و کریم است. 🔸 ماگروهی هستیم که اگر دنیا برایمان سخت و تنگ شد درهای آسمان برایمان گشوده می شود، پس چگونه ناامید میشویم؟!! وقتي كه به پروردگارت اعتماد كردي و با تمام اميد او را بر حق خود قرار دادي؛ هيچ ترس و هراس و نگراني بر خود راه مده كه او برترین و بهترين كارساز بندگانش هست. 🌹حسبنا الله و نعم الوكيل🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅چرا در کربلا، بعضیا تونستن بمونن پای امام، و خیلی‌ها نتونستن؟ ✘ چرا همین الآن، بعضی‌ها رسیدن به همراهی با امام زمان علیه‌السلام و ما هنوز نرسیدیم؟ 🔰
✨﷽✨ از روی نماز نمی شود فهمید... شهید مطهری ✅اما اگر ربا را مي‌‌‌‌‌خوريم، نماز را هم با نافله هايش مي‌‌‌‌‌خوانيم، اگر خيانت به امانت مردم مي‌‌‌‌‌کنيم ولي زيارت عاشورايمان هم ترک نمي‌‌‌‌‌شود، مي‌‌‌‌‌فهميم که اينها عبادت نيست، روي عادت است. ✅از امام روايت شده است: لاتَنْظُروا الي‌‌‌‌‌ طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ‌‌‌‌‌ هيچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنيد؛ يعني رکوعهاي طولاني وسجودهاي طولاني شما را گول نزند، ممکن است اين از روي عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر مي‌‌‌‌‌خواهيد بفهميد اين شخص چگونه آدمي است، در راستيها و امانتها امتحانش کنيد چون امين بودن عادت بردار نيست، راست گفتن عادت بردار نيست مانند نماز خواندن. 📚اسلام و نیاز ها جلد ۱ صفحه ۲۱۱ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌⚫️❤️⚫️
💠 👈حکایتی زیبا درباره حتما بخونید ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ، که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ. ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خوﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ:ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگرﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ⚫️❤️⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکرم همه جا هست ولی پیش خدا نیست🤦‍♂ برای حضور قلب بیشتر تو نماز چیکار کنیم؟؟ تجربه شخصی خودم رو بخواید فکر میکنم اولین نکته دوری از ریختن اطلاعات و عکس و فیلمهای به درد نخور و متنوع تو ذهنه!! اینستاگرام شاید مهمترین منبع این جور اطلاعاته که ذهن رو خیلی مشغول میکنه دومین نکته که در روایت امام صادق علیه السلام هم اومده فهم در معنای نمازه یعنی بفهمی داری چی میخونی! سومین نکته اهمیت دادن به خود نمازه نمازی که میخونی باید بفهمی برای کیه و چه جایگاهی داره و چه کارها که نمیکنه😊 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄ @khandehpak
‼️پند یڪ پدر پیر بہ پسرش: 🔸منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشڪهایت را با دستان خود پاڪ ڪن (همہ رهگذرند) 🔹زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست ڪہ بتواند بہ راحتی قلبی را بشڪند (مراقب حرفهایت باش) 🔸بہ ڪسانی ڪہ پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشتہ باش) 🔹گاهی خداوند برای حفاظت از تو ڪسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار بہ برگشتنش نڪن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد،پس حڪمتش را قبول ڪن) 🔸عمر من 80 سالہ ولی مثل 8 دقیقہ گذشت و دارہ بہ پایان میرسہ (تو این دقیقہ های کم،کسی را از دست خودت ناراحت نکن) 🔹انسان بہ اخلاقش هست نہ بہ مظهرش. اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود 🔸قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشتہ هات را بہ پیش خدا گلایہ ڪنی نظری بہ پایین بینداز و داشتہ هات را شاکر باش. ‼️انسان بزرگ نمیشود جز بہ وسیلہ ی فكرش 🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶 🖤🔴🖤
💠 👈زندگی بازتاب ذهن ماست. 🔸زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند . صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان میکند . زن گفت : ببین ؛ لباسها را خوب نشسته است !!! شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست ! شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ... هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه میگفت ... 🔴یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت: نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ... شوهر پاسخ داد: صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!! *** ✅زندگی ما نیز اینگونه است ؛ آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه میکنیم ... 👈*زندگی ما بازتاب ذهن مان است* موج مثبت.. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌🖤🔴🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
براندازها وقتی میفهمن منابع ارزی آزاد شده ایران ۲۳ میلیارد دلاره نه 7 میلیارد دلار
سوم خرداد ۱۴۰۱، یه نوجوان 18 ساله تو یووالدی تگزاس شروع به تیراندازی به افراد داخل یه مدرسه ابتدایی می کنه. سه دقیقه بعد از ورود مهاجم، پلیس میرسه. اما ماجرا نه سه دقیقه بعد از ورود پلیس که وقتی تمام میشه که یک ارتش سیصد و هفتاد و شش نفره، بله 376 نفره!!! از انواع و اقسام نیروهای پلیس و ارتش و اف بی آی و سی آی ای و او آر اس و هر کوفت دیگه تو آمریکا که فکرشو بکنید اونجا حاضر شده‌اند، همراه با گشت هلی کوپتر و پشتیبانی و مهمات کافی برای فتح یک شهر!! بله عملیات با موفقیت تمام میشه. البته موفقیت برای اون پسرک تیرانداز، که در نهایت آسودگی خاطر در مدت یک ساعت و ربع!!! سر فرصت به سی و هشت نفر با موفقیت شلیک می کنه که نوزده تا بچه کلاس چهارمی و دوتا معلم کشته می شن و هفده نفر هم زخمی.(عکس و فیلم مطلب قبل) حالا بعد پنج ماه و نیم صدای تماس تلفنی بچه های گیر افتاده تو مدرسه منتشر شده بدون هیچ توضیحی. فیلم لباس پلیس ها نشون میده اون ارتش مجهز به جلیقه ضد گلوله، سپر ضدگلوله، انواع مهمات، ماسک و... میدونند ضارب اونجاست! اما وجودمواجهه با یه نوجوون مسلح غیر حرفه ای رو ندارند. یکی از بچه ها زنگ زده میگه لطفا کمک کنیدمن نمیخوام بمیرم معلممون تیر خورده ولی هنوز زنده است. سی ان‌ان نوشته صدای گریه و ناله مجروحین و بچه ها در تلفن مشهوده! سه دقیقه پس از ورود فرد مسلح "سالوادور راموس" افسران و نیروی آتش کافی برای متوقف کردن او مستقر شده بودند. این یک شکست آشکار است آنها (ارتش مذکور) دقایق زیادی را صرف جستجوی کلید کلاسی کردند، که اگر دستگیره را امتحان می‌کردند، قفل آن را باز می‌یافتند. نهایتا هفتاد و سه دقیقه بعد با توسل به روح پرفتوح جرج واشنگتن و فیلم های ابرقهرمانی شون، پلیس ها وارد کلاس می شند و ضارب رو که در کمد قایم شده بوده، از پشت در کمد می کشند!! دقت کنید! ۷۳دقیقه!! خدا می دونه چندتا بچه از شدت خون ریزی مردن که اگه زودتر رسیده بودن بیمارستان الان زنده بودند. نمی دونم اگه آمریکایی ها بفهمند تو ایران تروریست انتحاری آموزش دیده ی د-ا-ع-ش که از اسمشم خیلی ها خودشونو خیس میکنند اومده و کمتر از سه دقیقه بعد یک نیروی لباس شخصی بدون جلیقه و تنها با یک کلت کمری زپرتی باهاش درگیر شده و متوقفش کرده چه احساسی نسبت به آمریکا بزرگترین نیروی نظامی و ابر قدرت جهان بهشون دست میده! ای کاش احمق های هالیوود زده‌ی ایرانی هم می فهمیدند ابر قدرت بودن به مهمات جنگی نیست، مهمات اصلی چیز دیگه است، که تمدنا بعضیا ندارند. این پست زمان حمله سال گذشته داعش نوشته شده، اما حالا که بعضی لال‌ها بلبل زبون شدن، مرورش خالی از لطف نیست. یک شهید و چند زخمی و طبق شنیده‌ها تا کنون شلیک تنها یازده گلوله از هشت خشاب سی تایی و زنده گیری ضارب از حمله پارسال هم از نظر امنیتی دفاعی، کارنامه درخشان تری است. اون هم در کشوری که سال‌هاست تمام همسایه های اطرافش درگیر جنگ اند و هزاران کیلومتر مرز مشترک زمینی باهاشون داریم، یعنی جاهایی که سلاح به وفور یافت میشه بگذار به ما بگویند ماله کش ... محسن آقایی http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
📸 یادتان هست این انسان کم حافظه سال پیش مامانش نماز را گذاشته بود کنار؟ امروز توییت زده مادرم سه سالگی مرده همین ها می‌گویند پلیس مهسا امینی را کشته
💠 👈تو آدم نمی‌شوی 🔻تو آدم نمی‌شوی ▪️روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید که: ای وزیر من زمانی که جوان بودم پدرم همیشه به من می گفت "تو آدم نمیشی". ‌خیلی دوست داشتم تا بتوانم نظرش را عوض کنم. ▫️وزیر می گوید: قربان شما هم اکنون یک پادشاه هستید. به نظرم شرایطی فراهم آورید که پدرتان شما را ببیند، آنگاه نظرش تغییر خواهد کرد. بنابر حرف وزیر، پادشاه دستور می دهد که شرایط سفر را به روستایی که پادشاه در آنجا بدنیا آمده بود فراهم کنند تا پدرش که هنوز در خانه ی قدیمی خودش در آن روستا زندگی می کرد او را ببیند. پادشاه با تمام عظمت خود به همراه وزیران و سربازان و همراهان سوار بر اسب زیبا و با وقار خود به روستا می روند. سپس دستور می دهد تا سربازان پدرش را از خانه اش گرفته و به میدان روستا بیاورند. همه ی اهالی روستا در حال تکریم و تعظیم به پادشاه بودند اما زمانی که پدر پادشاه به میدان می آید خیلی آرام و ساده در مقابل پادشاه که بر اسب سوار بود می ایستد. ▪️پادشاه می گوید که: ای پدر ببین من پسرت هستم. همان کسی که می گفتی آدم نمی شود. ببین که من هم اکنون پادشاه این مملکت هستم و همه از من فرمان می برند. حال چه می گویی؟ ▫️پیرمرد نگاهی به روی پسرش می اندازد و می گوید: من هنوز سر حرف هستم. تو آدم نمیشی. من هرگز نگفتم تو پادشاه نمیشی، گفتم : تو آدم نمیشی. 🔴تو اگر آدم بودی به جای اینکه سرباز بفرستی دنبال من خودت می آمدی در خانه را می زدی و من در را برایت باز می کردم. 🔴اگر تو آدم بودی حال که من آمده ام به احترام من که پدرت هستم از اسب پیاده میشدی. نه، من از نظرم بر نمی گردم. تو آدم نمیشی.
💠 : 👈مخارج عزاداری حضرت علیه السلام استاد شیخ عبدالحسین تهرانی نقل می کرد: وقتی میرزاخان – که یکی از نزدیکان محمد شاه قاجار بود- وفات کرد (او در حیاتش به فسق و فجور در ظاهر معروف بود)، شبی در خواب دیدم که گویا در باغ ها و عمارتهای بهشتی گردش میکنم و کسی نیز همراه من است که منازل و قصرها را می شناسد، پس به جایی رسیدیم، آن شخص گفت: اینجا منزل نبی خان است و اگر میخواهی خودش را ببینی آنجا نشسته، سپس به جایی اشاره کرد. من متوجه آنجا شدم، دیدم میرزا نبی خان در تالاری نشسته است. وقتی او مرا دید اشاره کرد که بیا بالا. نزد او رفتم، برخاست و سلام کرد و مرا در صدر مجلس نشانید و خودش به همان عادتی که در دنیا داشت نشست. او به من نگاه کرد و گفت: ای شیخ! گویا از مقام من تعجب می کنی؛ زیرا اعمال من در دنیا خوب نبود و نتیجه ای جز عذاب دردناک نداشتم؛ البته این طور هم بود، اما من در طالقان، معدن نمکی داشتم و هر سال در آمد آن را به نجف اشرف می فرستادم تا صرف برگزاری مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام شود. خداوند این مکان و باغ را در عوض آن به من عطا کرد. شیخ عبدالحسین تهرانی می گوید: من از خواب بیدار شدم، در حالتی که متعب بودم. فردای آن روز این رویا را در مجلسی بازگو کردم. یکی از فرزندان ملا مطیع طالقانی گفت: این رویای صادقه است. او در طالقان معدن نمکی داشت و هر سال درآمد آن را که نزدیک به صد تومان بود به نجف می فرستاد و پدر من نیز مسئول خرج آن پول در راه عزاداری امام حسین علیه السلام بود. شیخ تهران فرمود: من تا آن وقت نمی دانستم که او در طالقان، ملک دارد و هر سال در نجف، مراسم عزاداری بر پا میکند. بهترین در کانال حال خوش🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 : 👈من روضه خوان حضرت علیه السلام هستم دو نفر از بزرگان اهل منبر یزد با یکدیگر عهد می کنند که هر کدام از آنها زودتر از دنیا رفت به خواب دیگری بیاد ووضع خود را خبر دهد. یکی از آنها می میرد و دو شب بعد از فوتش به خواب دیگران می آید و در باغ مصفایی قدم زنان دوست خود را ملاقات میکند، آن گاه از او می پرسد: با تو چه کردند؟ گفت: وقتی مرا دفن کردند آن دو ملک برای سوال و جواب وارد قبر شدند و هر چه از من سوال کردند زبانم بند آمده بود و نمی توانستم جواب بدهم، فقط یک کلمه بر زبانم آمد وگفتم: «من روضه خوان آقا حسینم»، آنها تا این حرف را شنیدند ساکت شدند و چیزی نگفتند و مرا به حال خودم به این حال که می بینید رها کردند و رفتند. بهترین در کانال حال خوش🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92