💠 امام حسن مجتبی علیه السلام :
عادت های [بد] مغلوب كننده اند.
پس، هر كس در نهان و خلوتهاى خود به چيزى #عادت كند، آن چيز او را در آشكار و ميان جمع رسوا سازد.
تنبيه الخواطر ؛ 2/113
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔵 بمناسبت #شهادت_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
🔹پیشوای دوم شیعیان، در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان، سر آمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود .
🔸هیچ آزرده دلی نزد آن حضرت شرح پریشانی نمی کرد، جز آنکه مرهمی بر دل آزرده او می نهاد
و گاهی پیش از آن که مستمندی اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را بر طرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!
🔹آن حضرت دوبار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد، و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید
📖تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 215
💠#داستان
👈نظیر اینها را کی می توان یافت ؟
روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود، مرد فقیری از او کمک مالی خواست، عثمان پنج درهم به وی داد.
مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری نماید .
عثمان به امام حسن و امام حسین علیهما السلام اشاره کرد،
وی پیش آن ها رفت و درخواست کمک نمود .
امام مجتبی علیه السلام فرمود:
«ان المسالة لا تحل الا فی احدی ثلاث دم مفجع، او دین مقرح، او فقر مدقع
درخواست کردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد:
دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است.
یا بدهی و دینی کمرشکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد.
و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد .
کدامیک از این موارد برای تو پیش آمده است؟
عرض کرد: اتفاقا گرفتاری من یکی از همین سه چیز است .
آنگاه حضرت پنجاه دینار به وی داد
و به پیروی از آن حضرت، حسین بن علی علیهما السلام چهل و نه دینار به او عطا کرد .
▪️فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان گذشت،
عثمان گفت: چه کردی؟
جواب داد: تو کمک کردی ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ اما حسن بن علی در مورد مصرف پول از من سؤال کرد، آنگاه پنجاه دینار عطا فرمود .
عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلتند . نظیر آن ها را کی می توان یافت ؟
📚بحار الانوار، ج 43، ص 333- 332، حدیث 4
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✅ بمناسبت #شهادت_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
🌻داستان
✅پاسخ امام حسن مجتبی علیه السلام به سوال یهودی
امام حسن(علیه السلام) در عین اینكه پارسا و عابد بود
و بیست بار پیاده از مدینه به مكه برای انجام مناسك حج رفت ،
و سه بار همه اموال خود را صدقه داد،
خوشپوش و با وقار و آراسته بود.
روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از منزل بیرون آمد، و با شكوه و نورانیت خاصی در كوچه های مدینه می گذشت و به بیرون شهر می رفت . یك نفر یهودی نزدیك آمد و عرض كرد: سوالی دارم ،
امام فرمود: بپرس .
او گفت : جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: الدنیا سجن المومن و جنه الكافر:
دنیا برای مؤ من ، زندان است و برای كافر بهشت .
ولی اینك می بینم تو از مواهب دنیا بهره مندی ولی من در سختی هستم !
امام حسن (علیه السلام) فرمود: این تصور تو غلط است كه مؤ من باید از همه چیز محروم باشد، و اگر تو مقام ارجمند مؤ من را در بهشت با جایگاه پست جهنم برای كافر را مقایسه كنی ، و با دنیای مؤ من و كافر بسنجی بخوبی درمیابی كه سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دست كه دنیا برای مؤ من زندان است و برای كافر بهشت می باشد.
🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/1482096640C3bd43327fd🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#فیلم
🔹#سخنرانی
🌸 عبادت و معنویت حصرت #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
🔹عباسعلی الماسی
#شهادت_حضرت_پیامبر
#پیامبر_اکرم
🆔@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#فیلم
🔹#سخنرانی
🌸 نرمش قهرمانانه حضرت #امام_حسن مجتبی علیه السلام
🔹عباسعلی الماسی
#شهادت_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
#امام_حسن علیه السلام
🆔@hal_khosh
💠#داستان
🔸الطاف پنهان حق
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد.
وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت.
آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت.
در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد.
وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم.
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشرف پیرمرد قمی با طی الارض به کربلا ...شاهد عینی
♦️شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد :
من بسیار امام حسین علیه السلام را یاد می کنم پس چه ذکری بگویم حضرت فرمودند: بگو
💥"صلی الله علیک یا اباعبدالله" و این ذکر را سه مرتبه بگو چرا که سلام از نزدیک و دور به ایشان میرسد
📚وسائل الشیعه/ج14/ص493
.
♻️ "بنی امیه" هم به بهانه مرگ یک "زن" دنبال فتنه بود!
در جلسهای عمرو بن عاص به عائشه گفت: آرزو داشتم كه تو در جنگ جمل کشته میشدی!
عائشه گفت: اى بى پدر براى چه اینگونه سخن میگویی؟!
ابن عاص گفت: چون تو به خاطر هدف خودت كشته شده و به بهشت میرفتى و من هم مرگ تو را بزرگترين دلیل برای سرزنش عليه علی قرار میدادم!
@passdar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیث شریف کساء جهت تعجیل در امر فرج امام زمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات با حضرت امام زمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری حضرت امام رضا علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم
🍃آن را ذخیره کفن و گور می کنیم
🌺اجر دو ماه گریه بر غربت حسین
🍃تقدیم مادرش از ره دور می کنیم
🌺عزاداری هاتون
🍃قبول درگاه حق
🌺ربیع الاول مبارک باد🌺
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دراولین شب
✨ماه ربیع الاول از
🌸خـدا میخواهم هرآنچه
🌙از خوبیهاست نصیبتان گردد
✨و تقدیرتان جز خوشبختی
🌸چیـز دیگری نباشـد
💫شبتـون زیبـا
و در پنـاه خـدا ✨🌸
🌸🍃
♨️ خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور🏅 در رقابت های جهانی در رشتهی جودو:
موقع اهدای جوایز مسابقات آسیایی کره جنوبی، مسؤولان تشریفات کره جنوبی به من گفتند گرمکن بپوش و روی سکو برو. من همانجا گفتم چادرم را بیاورید؛ من با چادر روی سکو می روم.
گفتند نه باید گرمکن بپوشید 😰که من گفتم اصلا برای من مهم نیست روی سکو بروم یا نروم؛ مهم این است که با چادر روی سکو بروم. 😠
۲۰ دقیقه ای طول کشید و در نهایت چون همه منتظر بودند و نگران که چه اتفاقی افتاده، گفتند که هر چی می خواهد به او بدهید که سریع برود روی سکو. 😒البته در نهایت چادرم را آوردند و من با چادر رفتم روی سکو.☺️
وقتی از سکو پایین آمدم و رفتیم هتل،🏢
متوجه شدم در هتل جلسه ای تشکیل شده و دبیر کمیته ملی المپیک به مسؤولین فدراسیون جودو اعتراض کردند که چرا فلانی با چادر روی سکو رفته است! 😳😔
مگر با چادر مسابقه داده! 😠
برای جمهوری اسلامی خیلی بد شده است! این کار به ضرر ما شده است!😕
بعد در اتاق را زدند و گفتند که این کار شما، برای ما خیلی بد شده است و فدراسیون جودو را زیر سؤال بردید!😔 چرا این کار را کردید؟😠
من آن موقع خیلی ناراحت شدم و فقط به حضرت زینب(سلام الله علیها) گفتم من فقط به خاطر خودت و به عشق خودت با چادر رفتم روی سکو. 😥😭😭
چیزی که آن لحظه در ذهنم آمد همین بود. بعد از آن قرار شد در مراسم اختتامیه شرکت کنم که به من گفتند اگر قرار است با چادر بیایی اصلا شرکت نکن!😳😔😱
بعد از این اتفاق و قبل از برگشت خیلی ناراحت بودم و استرس داشتم.😰
به گونه ای با من برخورد کرده بودند که من فکر می کردم خیلی اشتباه کردم. اما وقتی به ایران برگشتم، پدرم بابت این کار خیلی تشویقم کرد ☺️و من آن لحظه بود که خیالم یک مقدار راحت شد.
⬅️تا اینکه از دفتر حضرت آقا با من تماس گرفتند ☎️و پیغام ایشان را به من رساندند‼️
و من این قدر هیجان زده شدم که از خوشحالی زیر سِرُم رفتم.😅
اصلا باورم نمی شد.😳
بعد از آن به دیدار آقا رفتم و ایشان گفتند:
♨️ خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید.
من سجده شکر به جا آوردم که شما با چادر روی سکو رفتید.
کانال #داستان و #طنز حال خوش
♨️ خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور🏅 در رقابت های جهانی در رشتهی جودو: موقع اهدای جوایز مسابق
برای سلامتی و عاقبت بخیری ای بانوی افتخار آفرین صلوات
🌹ماجرای پناهنده شدن یک شتر به حرم مطهر امام رضا علیه السلام
♦️در منطقه محمد آباد مشهد، کشتارگاهی بود که محل ذبح حیوانات و تأمین گوشت قصاب خانه های مشهد بود. روزی، صاحب کشتارگاه، شتری را خریداری و برای ذبح به کشتارگاه می برد.
♦️ناگهان قبل از ذبح، حیوان افسار خود را کشیده و به سمت حرم مطهر فرار می کند. همه تلاشها برای نگه داشتن آن بی نتیجه می ماند. من آن روز حرم مشرف بودم، ناگهان دیدم از درب شرقی صحن انقلاب (عتیق)، شتری وارد صحن شد و مستقیم به سمت درب غربی رفت، اما قبل از رسیدن به درب غربی برگشت نگاهی به گنبد و بارگاه انداخت و آرام آرام پشت پنجره فولاد رفت و آنجا زانو زد.
♦️کم کم زائران جمع شدند، خدّام و مسئولین حرم هم رسیدند، صاحب شتر نیز خودش را رساند، صحنه جالبی بود، از چشمان حیوان مرتب اشک جاری بود، فرد غریبه ای جلو آمد و خواست بهای شتر را به صاحب آن بپردازد. صاحب شتر گفت: من این حیوان را به مولای مان حضرت رضا علیه السلام می بخشم و امیدوارم حضرت هم مرا به نوکری خود بپذیرند. حیوان را به مزرعه آستان قدس بردند و تا پایان عمر در آنجا آزادانه مشغول چرا و گشت و گذار بود.
📚منبع: کتاب ذره و آفتاب