Hadadian.wma
3.47M
🔸السلام علیک، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔹زدست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم.
🔹شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی.
🎤حاج سعید حدادیان
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی
#ماه_رجب
🔵کانال #حال_خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
Karimi1.mp3
3.18M
🔸السلام علیک، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔹 اگر به سامره ام اوفتد گذر سروجان را
🔹 کنم نثار به گنبد نمای حضرت هادی
🎤 حاج محمود کریمی
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی
#ماه_رجب
🔵کانال #حال_خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
Karimi2.mp3
3.52M
🔸السلام علیک، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔹 سامرا عزا گرفته
🔹 بوی کربلا گرفته
🎤 حاج محمود کریمی
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی
#ماه_رجب
🔵کانال #حال_خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#حضرت_امام_هادی علیه السلام فرمودند:
الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.
♦️دنيا همانند بازارى است كه
🔸عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند
🔹و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
📚تحف العقول، ص ٦٥
**************
▪️مردم سیه بر تن کنید
شال عزا گردن کنید
▪️دلها به غم آغشته شد
#امام_هادی کشته شد
************
✅دانستنی ها
✅داستان ها
☑️اشعار مدح و مرثیه
☑️روضه ها
☑️نوحه ها
👈بمناسبت سوم #ماه_رجب سالروز شهادت مظلومانه حضرت امام هادی علیه السلام
همین الان در 🔻
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
#شهادت_امام_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ شما گر نماینده مردمید، چرا مات و مبهوت و سردرگمید؟!
🔰 حمید رسایی: خدا رحمت کند مرحوم آقاسی شاعر دلسوخته و انقلابی را چقدر جای خالیاش حس میشود. از این شاعر دلسوخته بالغ بر سه هزار بیت شعر در موضوعات مذهبی، اجتماعی، سیاسی و... بر جای مانده است. آقاسی را بیشتر به واسطه مثنویهای شورانگیز او میشناسند. قالب شعری که در میان سایر گونههای شاعرانگی به دلیل قدرت و توانایی منحصر به فرد بیان خود بسیار قابل توجه است. این شاعر آیینی در قطعه ۲۵ بهشت زهرا در کنار شهدا آرام گرفت.
eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
🔴اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ
ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ [ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﭘﺮ ﻧﻌﻤﺖ] ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺯﻗّﻮم ؟(٦٢)
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ
ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻣﺎﻳﻪ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ .(٦٣)
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ
🔸آیات شریفه ۶۲تا ۶۴ از سوره مبارکه صافات
✅پیام ها و نکته ها:
🔸آیات به تشبيه و چگونگی پاداش دهندگان و مجازات شوندگان اشاره دارد .
🔹قرآن برای تبیین بهشت و جهنم از مثل استفاده کرده و برای جاودان ماندن انسان به نوشیدنی و خوراک اهل بهشت و جهنم و به مقایسه آن دو پرداخته است .نوشیدنی و خوراکی که برای اهل بهشت همچون هوا در دنيا دائما جاری و ساری است .
کلمه «نزل» به پذيرايى از مهمان، هنگام نزول و ورود گفته مىشود.
♦️کلمه «زقوم» گياه زهردارى است كه در باديهها مىرويد و اگر برگش كنده شود از جاى آن شيرهاى بيرون مىآيد كه به هر جاى بدن برسد ورم مىكند.
در سورهى دخان آيهى ۴۳ مىفرمايد: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ»
▪️زقوم، خوراك گناهكاران است كه مثل فلز گداخته در درون آنان جوشان است، همچون جوشيدن آب داغ.
1️⃣نمونههاى لطف يا قهر الهى را با يكديگر مقايسه كنيم تا بهتر عمل كنيم.
2️⃣انسان فطرتاً طالب خير و دنبال بهترينهاست.
3️⃣ اهل بهشت مهمان خدا هستند. «نُزُلًا»
4️⃣ستمگرانى كه در دنيا دلها را مىسوزانند، در قيامت با طعامى سوزان پذيرايى خواهند شد. «فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ»
5️⃣با ارادهى الهى، در قعر آتش درخت مىرويد. «شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ»
💠#داستان بسیارخواندنی
👈عشر امثالها‼️
📝#خاطرۀ_شیرین دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند.
از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند.
🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و میخواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فلهای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم.
دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت!
حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟
گفتم نه!
گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد.
پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد!
او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت.
من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟
گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟
گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام.
چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم.
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجرهای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟»
گفتم: بله.
گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»!
رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!»
بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ...
نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بیحساب میدهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه میدهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا همه غیر مسلمانان به جهنم میروند؟
ماجرای خانم دکتری که حواس استاد ازغدی را در نماز پرت کرد 😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زغال یا ذغال؟
اگه شما هم در املای کلمات مشابه زغال دچار اشتباه میشید این قانون رو در نظر بگیرید تا دیگه اشتباه نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون شخصی که وقتی نهی ازمنکرش میکنی
میگه " بتوچه فضول " 🤷♂
اینجوری میگه چون فکرمیکنه فضولی🙁:|
چون چند صدنفر از کنار گناهش
رد شدن و سکوت کردن!
حالا که یکی میخواد واجبشو انجام بده برا گناهکار عجیبه ..🙄
•💌•
ﺍﮔﺮﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯽﻫﺮگز ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺷﻮﯼ ، تنها ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧــﺪﺍ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻦ ...🌹
بعضی ها ﻗﺪﺭﻧﺎﺷﻨﺎﺳﻨﺪﻭ ﮔﺎﻫـﺎً ﻧﯿﺰﺟﻮﺍﺏ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺪﯼ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ❗️
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧـﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖﺗﻨﻬـﺎ ﺑـﺮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ،دیگرﻗﺪﺭﻧـﺎﺷﻨﺎﺳﯽ،ﻭ حتی ﺑﺪﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺯ ﮐﺴـﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﺶ ﺧــﻮﺑﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯼ ، ﺑـﺮﺍﯾﺖ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧـﺪﺍﺭﺩ ...❣️💯
چون میدانی خدا به جای همه برایت جبران خواهد کرد
پس بیاییم بخاطر خدا به بندگان خدا خوبی کنیم ...
🌹🍃
#داستان
زن و شوهری نشسته بودند و یک لحظه شوهر به همسرش گفت : میخوام بعد از چندین ماه پدر و مادرم و برادرانم و بچه هایشان فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم .
زن با کراهیت گفت : ان شاءالله خیره
مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم .
روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا نه؟
زن گفت : نه خسته بودم حوصله نداشتم شام درست کنم آخه خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم .
مرد گفت : خدا تو رو ببخشه دیروز به من ميگفتی كه نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چيکار کنم ....
زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند .
مرد با ناراحتی از منزل خارج شد . و بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند.
پدرش از او پرسید پس شوهرت
کجا رفته ؟
زن گفت : تازه از خانه خارج شد .
پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟
و زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید می پخت برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟
و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟
مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی ندارند .
زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن.
مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم خانواده تو هستند فرقی نمیکنه یه چیزی حاضری درست کن بهشون بده همانطور که خواستی حاضری به خانواده ام بدی ..
و این درسی برای تو باشه که به خانواده ام احترام بگذاری .
🎈 پس با دیگران همانطوری رفتار کن
که دوست داری دیگران باتورفتارکنند🎈
🌹🍃🌹
🔴اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ
[ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ]ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ،(٦٩)
فَهُمْ عَلَىٰ آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ
ﻭ [ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮔﻤﺮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻭ ﺗﺄﻣﻞ ]ﻋﺠﻮﻟﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﭘﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺭﻓﺘﻨﺪ !(٧٠)
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ
ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻧﺪ ،(٧١)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ
ﻭ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻧﻲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ .(٧٢)
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻨﮕﺮ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺑﻴﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ؟(٧٣)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ
[ﻫﻤﻪ ﻫﻠﺎﻙ ﺷﺪﻧﺪ]ﺟﺰ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺎﻟﺺ ﺷﺪﻩ ﺧﺪﺍ ،(٧٤)
ایات شریفه ۶۹ تا ۷۴ از سوره مبارکه صافات
🟢پیام ها و نکته ها:
آیات به عواقب تعصب و پیروی کورکورانه از نیاکان اشاره دارد.
در شرایطی که قرآن همگان را به تأمل و اندیشه در آیات و آفرینش خود دعوت می کند و اصول الدین بر پایه تحقیق و بررسی نهاده شده است،تهی مغزان کورکورانه و با تعصب همان رفتار و گفتار پيشينيان خود را دنبال می کنند .
يكى از ويژگىهاى دوزخيان، تقليد كوركورانه از پدران و اجداد است؛ در حالى كه تقليد در اعتقادات جايز نيست و عقائد انسان بايد بر استدلال و عقل پايهريزى شود
«يُهْرَعُونَ» به معناى بردن با شتاب است. در اين آيه خداوند از كسانى كه بىتأمّل و با سرعت به سراغ افكار نياكان مىروند، انتقاد كرده است.
اول :تقليد كوركورانه و پيروى از نياكان در افكار و رفتار نادرست، تحت هر عنوان كه باشد، پذيرفتنى نيست. أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ ... عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ
دوم :بدترين نوع تقليد آن است كه با علم و آگاهى از انحراف، از منحرفان تقليد كنيم. «أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ»
سوم :عقائد باطل نياكان بر نسل آينده اثرگذار است. «آباءَهُمْ ضالِّينَ»
چهارم :ميراث فرهنگى نياكان، همه جا و هميشه قابل ستايش نيست. «عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ»
پنجم: در فضاى انحراف، مهمترين وظيفه هشدار است. خداوند در ميان امتهاى گمراه، هشدار دهندگانى فرستاده است. ضَلَّ قَبْلَهُمْ ... أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ
ششم : خداوند اتمام حجّت مىكند. «أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ»
هفتم :اكثريّت فاسد جامعه، دليل بر رها كردن افراد مستعد هدايت نيست. ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ ... أَرْسَلْنا فِيهِمْ
هشتم :با وجود اكثريّت فاسد، مىتوان بنده خدا بود و در جامعهى فاسد هضم نشد. «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ»
نهم : عبادت خدا سبب دريافت الطاف ويژه است. «عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»
دهم :اخلاص در عبادت، مايهى نجات از بدعاقبتى است. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»
یازدهم: تنها بندگان خالص الهى هشدارهاى انبيا را جدّى مىگيرند. «فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»
🔵#داستان صافی
✍️شخصی نزد #همسایهاش رفت و گفت:
گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم.
⚠️دوستی به تازگی در مورد تو میگفت؛ همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟
آن شخص گفت: “کدام سه صافی؟”
⚠️از میان #صافی_واقعیت؛
#یعنی آیا مطمئنی چیزی که تعریف میخواهی تعریف کنی، واقعیت دارد؟
گفت: "نه"
من فقط آن را شنیدهام، شخصی آن را برایم تعریف کرده است.
سری تکان داد و گفت:
⚠️آیا آن را از میان صافی دوم
یعنی خوشحالی، گذراندهای؟
#یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت داشته باشد، باعث خوشحالی من می شود؟
گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند،
⚠️آیا از صافی سوم یعنی فایده، رد شده است؟
#یعنی چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟
گفت: نه، به هیچ وجه!
✍️همسایه گفت: پس اگر این حرفی که میخواهی بگوئی نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود #فراموشش کنی....
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید واقعا عجیب و جالبه
این تصاویر ....
#دیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب آدمهایی پیدا میشن !!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خفه نشی شیکمو🤣🤣
#دیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من قبل از ورود به جلسه امتحان 😂 :
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
💠 #داستان کوتاه و پندآموز
👈جواب ابلهان
✍️روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد .
روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند.
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت.
ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود.
روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد.
قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود.
قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند.
قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی ست.
📚 امثال و حکم علی اکبر دهخدا
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕