🌸#قال_الله تبارک و تعالی 🌸
🌺كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
مردم (در آغاز) امّتى يگانه و يكدست بودند (و در ميان آنها تضاد و درگيرى نبود. سپس در ميان آنها اختلافات بوجود آمد،)
پس خداوند پيامبران را بشارت آور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان كتاب آسمانى را به حقّ نازل نمود تا ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند حكم كند.
ودر آن (كتاب) اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان داده شده بود، (آن هم) پس از آنكه دلائل روشن برايشان آمد، (و بخاطر) حسادتى كه ميانشان بود.
پس خداوند آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به خواست خود هدايت نمود.
(امّا افراد بىايمان، همچنان در گمراهى و اختلاف باقى ماندند.)
وخداوند هركس را بخواهد به راه راست هدايت مىكند
👈آیه 213 سوره مبارکه بقره
▪️ در شب و روز تاسوعا، این ذکر را ۱۳۳ مرتبه به نیّت تعجیل فرج بگوییم:
📖 " یٰا کٰاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ،
اِکْشِفْ کَرْبَ مُولٰانَا الْمَهْدِیِّ،
بِحَقِّ اَخیٖکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام "
@Andishypak8
❤️ جای خـدا نباشیم!
✍روزی در نماز جمـــاعت مــوبایل یه نفر زنگ خورد. زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود. بعد از نـماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر آنجا به نـماز نرفت. همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد ڪافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد.
🔺حکایت ماست:
▫️جای خــدا مجازات میکنیم،
▫️جای خـدا میبخشیم،
🔻جای خــدا...
💥اون خــدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه. شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره. چقدر خوبه که اگه کسی اشتباهی میکنه با خوشرویی باهاش برخورد ڪنیم نه این که با خشم تحقیرش کنیم و باعث ترک اعمال خوب بشیم...
❤️ همانا برترین کارها،کار برای امام زمان است
💠#داستان :
👈عنایت حضرت #امام_حسین علیه السلام به آیت الله مرعشی نجفی قسمت اول
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل می کنند:
در سال 1339 هجری قمری (یک سال پس از در گذشت پدرشان) در مدرسه قوام نجف اشرف طلبه بودم.
درآن هنگام کتاب حاشیه ملا عبدالله یزدی را تدریس می کردم. زندگی ام به سختی و مشقت اداره می شد و هیچ راه فراری از دست فقر و تنگدستی نداشتم.
هجوم ناراحتی ها و رنج ها بر قلبم سنگینی می کرد؛ از جمله: اخلاق ناپسد برخی از روحانیان و کم شدن بینایی چشم هایم.
احساس نوعی بیماری روحی دایمی می کردم؛ از طرفی از خداوند می خواستم که دوستی دنیا را از قلب و جان من دور سازد،
همچنین امید داشتم که خداوند سفر بیت الله الحرام را نصیبم کند، به شرط آن که در مکه یا مدینه بمیرم و در یکی از آن دو شهر دفن شوم و نیز از خداوند؛ توفیق علم و عمل صالح را با همه گستره اش درخواست می کردم.
این مشکلات و آرزو ها لحظه ای مرا آرام نمی گذاشت؛ از این رو به فکر توسل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام افتادم و به کربلا رفتم، در حالی که فقط یک روپیه بیشتر نداشتم که آن را هم بابت خرید دو قرص نان و کوزه ای آب خرج کردم و بعد از غسل کردن به حرم مشرف شدم.
پس از زیارت و دعا، نزدیک غروب بود که به غرفه خادم حرم سید عبدالحسین که از دوستان پدرم بود رفتم،؛ از او اجازه خواستم که یک شب در حجره او بمانم در حالی که ممنوع بود؛ اما ایشان موافقت کرد و من آن شب را در حرم ماندم.
پس از تجدید وضو به حرم مشرف شدم و فکر کردم که در کدام قسمت از حرم شریف بنشینم.
معمول بود که مردم در طرف بالای سر می نشستند؛ ولی من فکر کردم که امام در حیات ظاهری خود متوجه فرزند خود علی اکبر علیه السلام بوده است و به طور قطع پس از شهادت نیز به سوی فرزند خود نظر دارد؛
از این رو در قسمت پایین پای آن حضرت در کنار قبر علی اکبر علیه السلام نشستم.
اندکی نگذشته بود که صدای حزین قرائت قرآن را از پشت روضه مقدسه شنیدم، به آن طرف متوجه شدم، در آن هنگام پدرم را دیدم که نشسته بود و سیزده رحل قرآن نیز کنار وی بود.
در جلوی او نیز رحلی بود که قرآنی روی آن بود و قرائت می کرد.
نزد وی رفتم و دست ایشان را بوسیدم.
پرسیدم: در اینجا چه می کنید؟
جواب داد: ما چهارده نفر هستیم که در اینجا قرآن مجید تلاوت می کنیم.
پرسیدم: آنها کجا هستند؟
فرمود: به خارح حرم رفته اند، سپس با اشاره به رحل ها، آن سیزده نفر را معرفی کرد که عبارت بودند از:
علامه میرزا محمد تقی شیرازی، علامه زین العابدین مرندی، علامه زین العابدین مازندرانی و اسامی دیگر را گفت که به خاطرم نمانده است .
سپس پدرم از من پرسید: در حالی که ایام درس است برای چه کاری به اینجا آمده ای؟
علت آمدنم را برایش شرح دادم، پس به من امر کرد که بروم و حاجتم را با امام خویش در میان بگذارم. پرسیدم: امام کجا است؟
گفت: بالای ضریح است تعجیل کن؛ زیرا قصد عیادت زائری را دارد که بین راه بیمار شده است.
بلند شدم و به طرف ضریح رفتم و آن حضرت را دیدم؛ اما برایم ممکن نبود که به صورت ایشان نگاه کنم؛ زیرا چهره مبارک آن حضرت در هاله ای از نور پنهان شده بود.
به حضرت سلام کردم، جوابم را داد و فرمود: بیا بالای ضریح؛ عرض کردم: من شایستگی ندارم که نزد شما بیایم. بار دیگر امر کرد؛ اما بار دیگر شرم و حیا مانع شد که نزد آن حضرت بروم. پس به من اجازه فرمود در مکانی که ایستاده بودم بمانم.
ادامه درپست بعد 👇
عنایت حضرت #امام_حسین علیه السلام به آیت الله مرعشی نجفی قسمت دوم
بار دیگر به آن حضرت نگاه کردم، در این هنگام تبسم زیبایی بر لبهای ایشان نقش بست و از من پرسید: چه می خواهی؟ من این شعر فارسی را خواندم:
آن را که عیان است / چه حاجت به بیان است
آن حضرت قطعه ای نبات به من عنایت کرد و فرمود: تو مهمان مایی، سپس فرمود: چه چیز از بندگان خدا دیده ای که به آنها سوء ظن پیدا کرده ای؟
با این سؤال یک دگرگونی در من پیدا شد؛ احساس کردم به کسی سوءظن ندارم و با همه مردم ارتباط و نزدیکی دارم.
صبح موقع نماز به مرد ظاهر الصلاحی که نماز می خواند اقتدا کردم و هیچ ناراحتی و بد گمانی در من نبود.
حضرت فرمود: به درس خود بپرداز؛ زیرا آن که مانع تو می شد دیگر نمی تواند کاری کند.
وقتی به نجف اشرف بازگشتم همان شخصی که از نزدیکانم بود و مانع درس من می شد خودش به دیدنم آمد و گفت: من فکر کردم که تو جز تدریس راه دیگری نداری،
همچنین حضرت مرا شفا داد و بینایی ام قوی تر شد؛ سپس قلمی به من بخشید و فرمود: این قلم را بگیر و با سرعت بنویس. پس از آن نارحتی قلبم بر طرف شد و برایم دعا کرد که در عقیده ام ثابت قدم بمانم. دیگر حاجتم نیز بر آوده شد ، غیر از مسئله حج که اصلا معترض آن نشد.
با آن حضرت وداع کردم و نزد پدرم بازگشتم. از پدرم پرسیدم: آیا با من امری داری یا خیر؟ گفت: برای تحصیل علوم اجداد خود بیشتر کوشش کن و نسبت به برادر و خواهرانت مهربان باش و دین اندکی را که به عبدالرضا بقال بهبانی دارم پرداخت کن. پس از آن به نجف بازگشتم، در حالی که همه آن ناراحتی ها و سوء ظن ها از بین رفته بود.
#محرم
#امام_حسین
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠بندگان محبوب خدا
✅نوجوان مومن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠بندگان محبوب خدا
✅افراد باتقوی و فرمانبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠ارزش شادکردن دیگران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠اهمیت انجام واجبات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠احکام شرعی در باره بدهکاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠ارزش قرآن خواندن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠توجه به سه نعت مهم در کلام امام هادی علیه السلام
🔴پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): إنَّ لِقَتل الحُسَین حَرارَة فی قُلُوب المُومِنینَ لا تَبرُدُ اَبَدا
🔴همانا شهادت حسین حرارتی در دلها ایجاد میکند که هرگز خاموش نخواهد شد.
📚مستدرک ج۱٠ص۳۱۸
☑️ آیا همه کسانی که امام حسین علیه السلام را دوست دارند، شیعه اند؟
🌹 مردى به امام حسين علیه السلام گفت: اى فرزند رسول خدا! من از شيعيان شما هستم.
امام فرمود: تقوا پبشه کن و چيزى را ادّعا نكن كه خدا بگويد دروغ گفتى و ادّعاى گزافى كردى. شيعيان ما كسانى اند كه دلهايشان از هر نوع خیانت و کینه و دغلكارى پاك باشد. پس بگو: من از دوستان و علاقه مندان شما هستم.
📖 قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلىٍّ عليه السلام: يا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ أَنَا مِنْ شيعَتِكُمْ، قالَ: اتَّـقِ اللّه َ وَ لا تَدّْعِيَنَّ شَيْئاً يَقُولُ اللّه ُ لَكَ كَذِبْتَ وَفَجَرْتَ فِى دَعْواكَ، إِنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ، وَلكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوالِيكُمْ وَمُحِبّيكُمْ.
📚 بحارالانوار، ج 68، ص 156
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠چندخصلت خوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠مداومت برکارخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام الماسی
💠مناجات با حضرت امام زمان علیه السلام
🔆 آیت الله حائری شیرازی: امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر.
◼️شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
🔆روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
◼️شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
◼️شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
♦️آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت
♦️سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت
♦️آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید
♦️سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت
♦️ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد
♦️همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت
♦️خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست
♦️بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت
♦️از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند
♦️گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت
♦️نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد
♦️یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت
بی قرار بی قرار آمد، قرارش را نداشت
سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود
بر رکاب اما سوار کهنهکارش را نداشت
بر رکاب خود نگینِ سرخِ خاتم را ندید
بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت
خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد
دشت تاب گامهای استوارش را نداشت
لحظههایی را که بی او از سفر برگشته بود
لحظههایی را که اصلاً انتظارش را نداشت
یالهایش گیسوانی غوطهور در خاک و خون
چشمهایش چشمهای که اختیارش را نداشت
اسب بی صاحب، شبیه کشتی بی ناخداست
صاحبش را، هستیاش را، اعتبارش را نداشت
پیکر خود را به خونِ آسمان آغشته کرد
طاقت دل کندن از دار و ندارش را نداشت
اسبها در قتلهگاه، آسیمه سر میتاختند
کاش شرم دیدن ایل و تبارش را نداشت
پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود
که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت
کاش دُلدُل بود و دِل دِل کردنش را میشنید
لحظهای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت
بالهایش را همان جا باز کرد و جان سپرد
آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
🌸#قال_الله تبارک و تعالی 🌸
🌺 أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ
🔸آيا گمان كرديد داخل بهشت مىشويد وحال آنكه هنوز مانند آنچه بر پپشينيان شما گذشت به شما نرسيده است؟!
♦️آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زير و زبر شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده و همراه او بودند، گفتند: يارى خدا چه وقت خواهد بود؟
🔹آگاه باشيد كه يارى خداوند نزديك است.
👈آیه 214 سوره مبارکه بقره