💠#داستان
👈جلوگیری از شایعات
مي گويند حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي مي ساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام مي دادند.
پيرزني از آنجا رد مي شد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه!
کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت : چوب بياوريد! کارگر بياوريد! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششااااررر...!!!
و مدام از پيرزن مي پرسيد: مادر، درست شد؟!!
مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...
کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسيدند؟!
معمار گفت : اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت مي کرد و #شايعه پا مي گرفت، اين مناره تا ابد کج مي ماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين #شايعه را پاک کنيم. اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم!
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
👈 کلید بدبختی و شرارت ها
🔸روزی حضرت ابو جعفر، امام محمد باقر علیه السلام جهت زیارت خانه خدا وارد مسجدالحرام گردید،
در هنگام زیارت و طواف حرم الهی، عده ای از قریش ( که در گوشه ای نشسته بودند ) چون نگاهشان به حضرت افتاد، به یکدیگر گفتند: این کیست که با این کیفیت عبادت می نماید؟
شخصی به آن ها گفت: او محمد بن علی علیهماالسلام امام و پیشوای مردم عراق است.
یکی از آنان گفت: یک نفر را به نزد او بفرستیم تا از او مسئله ای پرسش نماید.
🔸پس جوانی از آن میان داوطلب شد، و همین که نزد حضرت رسید، خطاب به ایشان گفت: بزرگ ترین گناه کدام است؟
امام علیه السلام فرمود: نوشیدن شراب (خمر).
جوان بازگشت، و جواب حضرت را برای دوستان خود بیان کرد.
دوستان به او گفتند: نزد او باز گرد، و همین سؤ ال را دو مرتبه مطرح نما.
بنابر این، جوان به خدمت امام علیه السلام رسید، و همان سؤ ال را تکرار کرد، که بزرگ ترین گناه چیست؟
حضرت فرمود: مگر نگفتم نوشیدن خمر و شراب بزرگ ترین گناه است؛
و سپس افزود: شراب عقل اراده انسان را ضعیف و بلکه نابود می کند؛
و پس از آن که عقل زایل گشت، شخص مرتکب اعمالی چون زنا، دزدی، آدم کشی، شرک به خدا و... می شود.
و خلاصه آن که نوشیدن شراب، کلید تمام بدبختی ها و شرارت ها است؛ و مفاسد آن از هر گناهی بالاتر می باشد،
همانطور که درخت انگور سعی می کند از هر درختی بلندتر باشد و بالاتر رود.
📚بحارالانوار: ج 46، ص 358، ح 12
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💕روزگار به من آموخت که چیزی را، بدست نخواهم آورد مگر اینکه چیز دیگری را از دست بدهم .
گاهی برای بدست آوردن باید بهای گزافی بپردازیم.
هیچگاه نمی شود همه چیز را با هم داشت.
دنیا معامله گر سرسختی است تا نگیرد نمی دهد."
گاهی باید گذشت از برخی گرفتن ها چون ممکن است به بهای از دست دادن قیمتی ترین ها بینجامد.
پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی میکنه😳😳
محکم زد تو گوشش و گفت: تو اینجایی؟😡😡
مامان ۲ دفه منو برده حموم😂🤣
@hal_khosh
💠#داستان
🔸شرط شفاعت شهدا
یکی از آشنایان خواب شهید سید احمد پلارک را میبیند.
او از شهید تقاضاے شفاعت میکند.
که شهید پلـارک به او میگوید:
«من نمیتوانم شما را شفاعت کنـم.
تنها وقتے مے توانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه وعنایت داشته باشید.
همچنین زبانهایتان را نگه دارید. در غیر اینصورت هیچ کارے از دست من برنمیآید».
هر چی قیمت سکه میره بالاتر احترام من به زنم، مادرزنم، پدرزنم، خواهرزنم بیشتر میشه.
@hal_khosh
مرد:باز هم که پارچه خریدی؟
زن:می خوام برات دستمال بدوزم.
مرد:ولی این که چهار متر پارچه است؟!
زن:با بقیه اش هم برای خودم یه پیراهن می دوزم!!!
@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو فقط کنکوریا میفهمن:
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
🌸#قال_الله تبارک و تعالی 🌸
🌺 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
🔸 یقیناً کسانی که ایمان آورده، و آنان که هجرت کرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا امید دارند؛
🔹و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
👈آیه 218 سوره مبارکه بقره
🌴✨👈 حکمت دوم #نهج_البلاغه👉✨ 🌴
🌺 قال امیر المومنین علیه السلام 🌺
🔴أزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ
♦️ورَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ
♦️وهَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ
🌺حضرت علی عليه السلام فرمود:
▪️ هر كس طمع را پيشه كند خود را حقير ساخته است
▪️ كسى كه سفره دل خويش را (نزد اين و آن بدون هيچ فايده) باز كند (و مشكلات خود را فاش سازد رضايت به ذلت خود داده است
▪️كسى كه زبانش را بر خود امير سازد شخصيت او تحقير مىشود»
💠#داستان
👈خدایا ما یاغی نیستیم
🔸روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند، که شخصی باعجله آمدوضوگرفت وبه داخل اتاق رفت وبه نماز ایستاد،
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود،
به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد ایشان پرسیدند: چه کار می کردی؟
گفت: هیچ
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی؟
گفت: نه!
می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند،
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی،
گفت: نه آقا اشتباه دیدی،
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین،
این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت، تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود: من یاغی نیستم خدایا ما یاغی نیستیم.... بنده ایم
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده
لطفا همین جمله را از ما قبول کن
الهی و ربی من لی غیرک . . .
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
👈حفظ آبروی دیگران.
زماني در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .
اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم!
بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت،
بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه.
بعد از نهار كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند.
دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!
با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی،
بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!
غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم،
نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود،
پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!
پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد،
همه منتظر عكس العمل پدر بودن،
بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون
بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچه است اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت!
من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!
كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه
هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی...
علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!
شب علی اصغر اومد سرشو انداخته بود پايين و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!
كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود...
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
👈خریدن بهشت
در قرون وسطا و دوران اوج قدرت کلیسا ها ، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند... کشیش ها بهشت را به مردم می فروختند!!
مردم نادان هم در ازای پرداخت کیسه های طلا ، دست نوشته ای به نام سند دریافت میکردند!!
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد ، نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد...
به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است ؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم...!
کشیش بدون هیچ فکری گفت: 3 سکه
مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم به من بدهید!
کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد : ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است.
دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔶من همونی ام
ک تو گرما،گرمارو فحش میدم
تو سرما،سرمارو فحش میدم
زمستون ها دلم تابستون میخواد
تابستون ها دلم زمستون میخواد
وقتی بیرونم دلم میخواد برم خونه
وقتی خونم دلم میخواد برم بیرون
وقتی خستم خوابم نمیبره
وقتی کار دارم خوابم میاد
و....
چرا مسئولین ب مشکل من رسیدگی نمیکنن؟😐
#خندیدنی
👉 @hal_khosh
واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:
همانقدر که مسخره میکنیم احترام نمیگذاریم
همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم
همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمی کنیم
همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نميبخشیم
همانقدر که حرف میزنیم عمل نمی کنیم
همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم
همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم
همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمی بخشیم
همانقدر که دور میشویم نزدیک نمی کنیم
همانقدر که آلوده میکنیم پاک نمیکنیم
همیشه دیگران مقصرند ما گناه نمیکنیم
همانقدر که کینه به دل میگیریم محبت نمیکنیم
#خواندنی
زنه ﺯﻧﮓ ﺯﺩه ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮش میگه:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺭﻭﺯﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ !
شوهره ﻣﯿﮕﻪ:ﻣﮕﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ؟
زنه میگه:ﺭﻭﺯ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ
شوهره ﻣﯿﮕﻪ :ﺧﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ؟
زنش میگه:ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻣﯿﺪﯼ ﮐﺎﻓﯿﻪ
#خندیدنی
👉 @hal_khosh
🌷خوشبختی ۵چیزاست که درذکرویاد خداست
🌷1.لذت
یامن ذکره حلو...جوشن کبیر
ای خدایی که ذکرت لذیذاست
🌷2.آرامش
الابذکرالله تطمئن القلوب
ذکرخدا،دل را آرام میکند
🌷3.سلامتی
یامن اسمه دوا وذکره شفا.کمیل
ای خدایی که ذکرت شفاست
🌷4.عزت
یامن ذکره شرف للذاکرین.جوشن کبیر
ای خدایی که ذکرت باعث عزت است
🌷5.صبر وشرح صدر
ذکرخداوسجده وعبادت باعث شرح صدرمیشود.۹۷تا۹۹حجر
💕💚💕
#خواندنی
ضرب المثل داییم وقتی داره مهمون دعوت میکنه:
در خانه ما رونق اگر نیست
وای فای هست !! :) حتما بیاین !!
#خندیدنی
👉 @hal_khosh
🌼 آیتالله بهجت:
راه خلاص شدن از گرفتاریها منحصر است به دعا در خلوت برای فرج ولیعصر «ع» نه دعای همیشگی و لقلقه زبان، بلکه دعای با خلوص و صدق نیت و همراه با توبه.
📗 درمحضربهجت ج۲ ص۳۴۷
#خواندنی