فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رجب که به نیمه میرسد
انگار محتشم دوباره زبان میگیرد
انگار زخمهای دلِ #زینب
دوباره سر باز میکند ..
منتقم خونِ خدا ..
قسم به تمام ثانیههایی که
زینب شکست ولی برخاست
زمین خورد اما ایستاد ..
جهانِ ما آمدنت را کم دارد
فقط بخاطر #زینب ظهور کن !!🤲🖤😔
🏴 سالروز #شهادت ام المصائب #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها تسلیت باد🏴
🍃🌼 الّلهُمَّ 🌼🍃
🍃🌸 صلّ 🌸🍃
🍃🌼 علْی 🌼🍃
🍃🌸 محَمَّد 🌸🍃
🍃🌼 وآلَ 🌼🍃
🍃🌸 محَمَّدٍ 🌸🍃
🍃🌼 وعَجِّل 🌼🍃
🍃🌸 فرَجَهُم 🌸🍃
امشب كه كند فخر به شبهاي دگر
آورده فلك اختر زيباي دگر
اين زينب كبري است؟به دامان علي
يا ختم رسل گرفته زهراي دگر
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف
#حضرت_زینب علیها السلام مبارک باد
#میلاد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#روز_پرستار
#توسلنامه 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
🟢#داستان
✅گریه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر مصایب #حضرت_زینب علیهاسلام
🔸وقتی خبر تولد حضرت زینب کبری علیها سلام ، به گوش رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم رسید. براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمد و به دختر خود فاطمه سلام الله علیها فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).
فاطمه سلام الله علیها نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد.
پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد.
فاطمه صلی الله علیه وآله و سلم ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟!
🌸رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).
🔹در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه سلام الله علیها فرمود:
((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند))
📚خطابه زینب کبرى سلام الله علیها پشتوانه انقلاب امام حسین علیه السلام صفحات 55 - 57
@hal_khosh
هدایت شده از ذخیره حال خوش
#ولادتنامه_حضرت_زینب سلام الله علیها
🍃🌼 الّلهُمَّ 🌼🍃
🍃🌸 صلّ 🌸🍃
🍃🌼 علْی 🌼🍃
🍃🌸 محَمَّد 🌸🍃
🍃🌼 وآلَ 🌼🍃
🍃🌸 محَمَّدٍ 🌸🍃
🍃🌼 وعَجِّل 🌼🍃
🍃🌸 فرَجَهُم 🌸🍃
امشب كه كند فخر به شبهاي دگر
آورده فلك اختر زيباي دگر
اين زينب كبري است؟به دامان علي
يا ختم رسل گرفته زهراي دگر
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف
#حضرت_زینب علیها السلام مبارک باد
#میلاد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#روز_پرستار
👈دانستنیها ، اشعار و سرود بمناسبت #ميلاد_حضرت_زينب علیها سلام
همین الآن در👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
🟢#داستان
🔹گریه حضرت على علیه السلام هنگام شنیدن خبر ولادت حضرت زینب علیها سلام
🔸هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب علیه السلام که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.
🌸در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین علیه السلام متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین علیه السلام به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده.
🔹امیرالمؤ منین علیه السلام از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد.
چون حسین علیه السلام این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت .
آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))
على علیه السلام حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.
چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود،
📚ناسخ التواریخ حضرت زینب کبرى سلام الله علیها ، ج 1، ص 45 و 46.
#وفات_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
@tavasolnameh
🌸بمناسبت #ميلاد_حضرت_زينب علیها سلام
#حضرت_زینب علیها السلام دختر حضرت امیر المومنین وحضرت زهرا علیهما السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود،
🔸او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مىنامیدند.
🔹 از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود .
🔸او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود .
🔸نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم» مىگفتند .
🔹با پسر عموى خود «عبد الله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد الله الحسین علیه السلام شربتشهادت نوشیدند
📚ریاحین الشریعه ، ج۳، ص۲۱۰ .
🔸معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مىکنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیها السلام والدین او این کار را به پیامبر اسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند .
🔹پیامبر صلى الله علیه و آله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معناى «زینت پدر» استبراى این دختر انتخاب نمود
📚ریاحین الشریعه ، ج۳، ص۳۹ .
🔵🔻🔵🔻🔵🔻🔵🔻🔵
👈دانستنیها،اشعار و سرود بمناسبت #ميلاد_حضرت_زينب علیها سلام
همین الآن در👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
🔵#داستان
👈برطرف شدن حاجت یک هندى
یکى از علماى بزرگوار مىگوید:
متولى حرم حضرت زینب سلام الله علیها گفت یک روز یک هندى آمد جلوى صحن حضرت زینب؛ دستش را دراز کرد و چیزى گفت.
دیدم یک سکه طلا در دست او گذاشته شد.
رفتم پیشش و گفتم: این سکه را با پول من عوض مى کنى.
مرد هندى با تعجب گفت: براى چه؟
گفتم: براى تبرک.
با تعجب گفت: مگر شما از این سکهها نمى گیرید من بیست سال است که هر روز یک سکه مى گیرم و در شهر شام زندگى مىکنم!
📕دویست داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب.
#شهادت_حضرت_زینب
#وفات_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم.
یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت!
کاظم آقای #ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!
✅تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی.
✅یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.
وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما ...
دیشب خواب #حضرت_زینب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.
صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم.
کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید.
💐کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله شهدا پیوست.
📙برگرفته از کتاب تا شهادت. اثر گروه شهید هادی.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63