💠#معيارهاى_زندگى_مومنانه (90)
🔵پسند خود يا مردم؟
🔹مرد جوانی می خواهد با کم کردن هزینه عروسی، پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی اش کند؛ ولی خانواده همسرش به شدت با این کار مخالفت می کنند.
وقتی از علت مخالفت می پرسد، در پاسخش گفته می شود: مردم چه می گویند؟!
🔸دختر جوانی درباره مهریه اش می خواهد کوتاه بیاید و به جای سال تولدش، چهارده سکه به نیت چهارده معصوم علیهم السلام بگیرد؟ مادرش به شدت در برابرش می ایستد و می گوید: دختر! این چه حرفی است؟! آخر مردم چه می گویند؟!
🔹شاید بارها شما نیز با این گونه استدلال ها مواجه شده باشید و یا حتی خودتان یکی از کسانی هستید که تمام هوش و حواستان را جمع می کنید که کاری بر خلاف سنت ها و آداب انجام ندهید و بیش تر از خود سنت ترس شما متوجه حرف مردم است.
نکند خدای ناکرده کاری بکنیم و مردم پشت سر یا روبرویمان حرفی بزنند.
🔷هر چند انسان از حرف اين و آن تأثير مىپذيرد ولى اين تأثير چيزى الزامى نيست مىتوان در مقابلش ايستاد.
♦️ اگر انسان خودش حرف و منطق داشته باشد و براى چگونه زيستن داراى معيار و ملاك باشد همان را اجرا مىكند نه حرف اين و آن را.
🔸اين كه آدم چهره و لباس و اخلاق و زندگى خويش را بر اساس پسند مردم و يا مد روز تنظيم كند و از معيارها تنها به خاطر حرف مردم چشم بپوشد نشانه ضعف اراده و بىشخصيتى است.
🔹 انسانى كه خود داراى قدرت تشخيص است چرا تابع حرف مردم و پيرو پسند ديگران و در پى درخواست اين و آن باشد مگر براى آنها زندگى مىكند و يا آنها خرج او را مىدهند.
✍️#داستان
🔸#لقمان و پسرو حرفهای مردم
روزی به فرزندش گفت: فرزندم ، هرگز به مدح و ذم مردم اعتنائى مکن؛ زیرا هر اندازه بکوشى نمى توانى رضایت همه مردم را تحصیل نمائى. پس چنان کن که خدایت از تو راضى باشد.
فرزند: پدر، دوست دارم شاهدى بر موعظه خود بیاورى.
لقمان حکیم همراه فرزندش با الاغ خود از خانه بیرون رفتند.
لقمان سوار الاغ شد و فرزندش پیاده مى رفت .
جمعى از مردم گفتند: این پیرمرد چقدر بى رحم است ، خودش سوار شده و طفل خرد سالش باید پیاده برود.
لقمان پیاده ، و پسر سوار شد.
گروهى دیگر گفتند: چه پسر بى ادبى ، او سوار بر الاغ شده ، ولى پدر پیرش پیاده مى آید.
این بار هر دو سوار شدند.
عده اى گفتند: اینها چقدر بى رحم هستند. الان پشت الاغ مى شکند.
ناچار هر دو پیاده شدند و به حرکت خود ادامه دادند.
بعضى گفتند: اینها چه اندازه احمق هستند، الاغ دارند، اما پیاده مى روند.
لقمان : فرزندم ، حالا دانستى هیچ راهى براى کسب رضایت همه مردم نیست !؟
🆔 @hal_khosh
بهترین #غذا، بهترین #بستر و بهترین #خانه ی جهان
#لقمان به پسرش گفت: به تو سه پند می دهم که #کامروا شوی:☺️
اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!😳
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!😳😳
سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!!!😳😳😳
پسر لقمان گفت : ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
تا وقتی کاملا گرسنه نشدی، غذا نخوری، پس در اینحال هر غذایی که می خوری طعم #بهترین_غذای_جهان را می دهد. 👌👏
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی #بهترین_خوابگاه و بستر جهان است👌👌👏👏
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت #بهترین_خانه های جهان مال توست.👌👌👌👏👏👏
✨✨✨
✨✨✨
💠#داستان
👈 #لقمان حکیم
مردى در برابر لقمان ايستاد و به وى گفت : تو لقمانى، تو برده بنى نحاسى؟
لقمان جواب داد: آرى.
او گفت : پس تو همان چوپان سياهى؟
لقمان گفت: سياهى ام كه واضح است، چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟
آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر در خانه تو و قبول كردن گفته هاى تو.
لقمان گفت: برادرزاده، اگر كارهايى كه به تو مى گويم انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى.
گفت: چه كارى؟
لقمان گفت : فرو بستن چشمم،
نگهدارى زبانم،
پاكى خوراكم،
پاکدامنى ام،
وفا كردنم به وعده
و پايبندى ام به پيمان،
مهمان نوازى ام،
پاسداشت همسايه ام
و رها كردن كارهاى نامربوط.
اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى.
البداية و النهاية، جلد ۲، صفحه ۱۲۴
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92