شش صد هزار تومن به داییم بدهکارم ، زنگ زده میگه میخوام خونه بخرم شش صد هزار تومن کم دارم،
میتونی از یکی برام بگیری...😐
#طنز
@hal_khosh
طرف زنگ زده بهم میگه :
شما برنده یک سکه بهار آزادی، یک دستگاه تلویزیون LED و یک عدد سشوار برقی شدید، چهل هزار تومن واریز کنید تا براتون ارسالش کنیم😊💰
بهش میگم آقا از اون جایزه ها به جا چهل تومن ، سشوار رو وردار بقیشو برام بفرست 😕
نمیدونم چرا قطع کرد؟! فک کنم خیلی خوشحال شد رفت به رئیسش بگه🤔😂
#طنز
@hal_khosh
رفتم الکتریکی محلمون گفتم: زنگ درمون خرابه🙂🙂
یاروگفت: برو میام درست میکنم😒
هرچی منتظر شدم نیومد😕
رفتم مغازش میگم چرا نیومدی؟😏
میگه اومدم هر چی زنگ زدم هیچکس درو باز نکرد :|😑😑
#طنز
@hal_khosh
گیاهخوارا واقعاً انسان های شریف و با کمالاتی هستن
خیلی دوسشون دارم
باعث میشن گوشت بیشتری به ما برسه 😋
#طنز
@hal_khosh
❌ فراخوان تشکیل تیپ اصلاحیونِ مدافع #پنجشیر
@hatefna https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔵#غم_در_سیره_وگفتار_معصومین_علیهم_السلام (26)
✅غمهاى پسنديده (5)
3️⃣1️⃣غمهايى كه بخاطر هم سنخ بودن به انسان مىرسد
🔸گاهى غم و اندوه، به طور مبهم به انسان دست مىدهد،
مثلًا انسان مىگويد دلم گرفته، مىخواهم گريه كنم، نمىدانم چرا شاد نيستم و ...
🔹 شايد يكى از علل اين نوع از غمها، مسأله سنخيت افراد است كه حزن و غمشان يكى مىشود، مانند مادرى كه با خنده فرزندى، مىخندد و با گريه او محزون مىشود وگاهى با فاصله مكانى، چنين حزنى براى انسان ايجاد مىشود.
🔸شخصى به امام رضا عليه السلام عرض كرد: گاهى بر انسان غمى عارض مىشود و نمىداند سبب آن چيست.
🌸حضرت فرمود:
اگر چنين حزنى بر انسان عارض شود، بايد بداند كه برادر دينى اش غمگين است و متقابلًا آنجايى كه شادى بى علت بر انسان عارض مى شود، نشانه شادى اوست.(1)
🔸«جابر جعفى» نيز مىگويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم كه ناگهان حالت گرفتگى و حزن پيدا كردم.
به حضرت عرض كردم: قربانت گردم! چه بسا بدون دليل محزون مىشوم به طورى كه خانواده و دوستانم از چهرهام مىفهمند كه غمگين هستم.
🌸حضرت فرمود:
بله اى جابر! خداوند مؤمنين را از طينت بهشتى آفريده و با هم سنخيت دارند؛
اگر يكى از آنها محزون شود، ديگرى هم محزون مىشود.(2)
🔸 «ابوبصير» مىگويد: به حضور امام صادق عليه السلام رسيدم و عرض كردم: فدايت گردم! يابن رسول اللّه! گاهى محزون مىشوم بدون آنكه علت آن را بدانم. امام فرمود:
اين حزن و شادى از ناحيه ما به شما مىرسد. آنگاه كه حزن و شادى به ما رخ مىدهد، به شما هم سرايت مىكند.(3)
4️⃣1️⃣محزون بودن در حزن ائمه عليه السلام
🔹يكى از غمهاى شايسته، محزون بودن در حزن ائمه معصومين عليهم السلام مىباشد.
🌸 امام صادق عليه السلام فرمود:
نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبيحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبَادَةٌ
▫️نفس محزون به جهت ظلمى كه به ما اهل بيت شده، تسبيح و غصهاش براى ما عبادت محسوب مىشود. (4)
🌸امام رضا عليه السلام به «ريّان بن شبيب» فرمود:
انْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنا فِى الدَّرَجاتِ الْعُلى فَاحْزَنْ لِحُزْنِنا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنا
اگر دوست دارى در درجات عاليه بهشت با ما باشى، محزون باش به حزن ما و شاد باش به شادى ما.(5)
🔹«سيد بن طاووس» در مقدمه «لهوف» مىگويد:
اگر نبود امتثال امر و دستور ائمه عليهم السلام كه در عزاى امام حسين عليه السلام، لباس سياه بر تن و عزادارى كنيم،
جاى داشت در مقابل فيض بزرگ شهادت و وصال به حق، لباس شادمانى و سرور بر تن كنيم.(6)
**************
⭕️پی نوشت
1-میزان الحکمه ، ج 74 ، ص227
2-بحارالانوار، ج 74 ، ص265
3-بحارالانوار، ج5 ، ص10
4-وسایل الشیعه ،ج 5، ص 393
5-وسایل الشیعه ، ج 5 ، ص286
6-لهوف ، ترجمه عقیقی بخشایشی ، ص 19
@hal_khosh
🟢#داستان_حجاب
🍃از زن بی #حجاب و زن چادری
🔸 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها !
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
🔹من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
🔸 من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم.
🔹 چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
🔸 زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.
@hal_khosh
🏴در خرابه ی شام چه گذشت؟ 🌴چگونگی شهادت سه سالۀ حضرت سیدالشهدا، حضرت رقیه(علیها سلام ) -
از مصائب سختی که در شهر شام به اهل بیت رسید و در کتاب های مقاتل ذکر شده، خرابه نشینی اهل بیت و از دنیا رفتن دختر سه سالۀ حضرت سیدالشهداست.
امام صادق(ع) می فرمایند: اهل بیت را در خانه مخروبه ای نزدیک مسجد جامع دمشق با فاصلۀ کمی از محل حکومت یزید جا دادند. و چون آن خانه قابل سکونت نبود، در نوشته جات از آن تعبیر به خرابه شده.
وقتی اهل بیت را با آن عظمت و کرامت و شخصیتی که داشتند، در آن محل مخروبه جا دادند، به هم گفتند: (إنَّما جُعِلنا فی هذا البیت لِیَقَعَ عَلَینا فَیَقتُلُهُم)
قطعاً ما را آورده اند در این خانۀ خرابه که سقف هایش بریزد روی ما و ما را بکشند و نابود کند.
شیخ صدوق در کتاب امالی، سید ابن طاووس در لهوف نوشته اند، خانۀ خرابه ای که در آن اهل بیت را جا داده بودند، اهل بیت از گرمای روز و سرمای شب، در آن جا در امان نبودند، تا جایی که س از مدتی صورت دختران و زنان و کودکان پوست انداخت.
امام چهارم می فرماید: اهل بیت در آن خانه ی خراب روزها را گرسنه به سر می بردند، شب ها را به عبادت و گریۀ بر ابی عبدالله به صبح می رساندند و شهادت و کشته شدن ابی عبدالله و یاران و اهل بیتش را تا جایی که ممکن بود، از اطفال و کودکان پنهان می کردند. ولی یکی از آن ها که دختری سه ساله بود و نامش را کتاب های مهمی چون لهوف سید ابن طاووس ( صفحۀ 141) معال السطین ( جلد 2 صفحۀ 161) ، منتخب طریحی ودعوة الحسنیۀ آیت الله آقا شیخ محمد باقر بهاری و ریاحین الشریعۀ محلاتی جلد سه صفحۀ سیصد و نه و منتخب التواریخ ملا هاشم خراسانی صفحۀ دویست و نود و هشت، رقیه، ذکر کرده اند
و این مجموعه نوشته اند: این دختر به شدت عاشق حضرت حسین بود. امام هم به شدت به او علاقه داشت.
شب و روز در آن خانۀ خرابی که اهل بیت را جا داده بودند، گریه می کرد، بهانۀ پدر را می گرفت. هر چه به او می گفتند پدر به سفر رفته و منظورشان سفر آخرت بود، آرام نمی شد.
تا یک شب خواب پدر را دید. وقتی بیدار شد خیلی بی تابی کرد.
هر چه خواستند او را ساکت کنند، نشد. بلکه بی تابی اش بیشتر شد.
زنان و دختران دیگر اختیار از دستشان رفت، از گریه و حال او به گریه افتادند.
منتخب طریحی می گوید: زنان و دیگر دختران با گریۀ او لطمه به صورت می زدند، خاک خرابه را به سر می ریختند و مو پریشان می کردند و این همه ضجه و ناله یزید را از خواب بیدار کرد.
پرسید: چه خبر است؟
خواب دختر را گفتند.
گفت: سر پدر را برایش ببرید، بچه است، متوجه نمی شود، دیدن چهر ه پدر آرامَش می کند.
سر را در طبقی که روپوشی رویش انداخته بودند آوردند پیش بچه گذاشتند.
گفت: من طعام نمی خواستم، من پدر می خواستم.
گفتند: پدر آمده است.
وقتی روپوش را برداشت، سر بریده را دید، با آن دستان کوچک سر را برداشت و به سینه گرفت. مرتب می گفت:
پدر، چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرده است؟
چه کسی رگ هایت را برید؟
چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟
پدر چه کسی به فریاد یتیمان برسد؟
چه کسی از این زنان غصه دار پرستاری کند؟
چه کسی از این زنان شهید داده و اسیر دلجویی کند؟
چه کسی به فریاد این چشم های گریان برسد؟
پدر، کدام دست موهای پریشان این بچه ها را نوازش کند؟
پدر، بعد از تو تکیه گاه ما کیست؟
وای بر حال زار ما، وای بر غربت ما، پدر، ای کاش برایت بمیرم. پدر، ای کاش پیش از این کور شده بودم و این منظره را نمی دیدم. و بعد لب بر لب پدر گذاشت، چنان گریه کرد که غش کرد، ولی وقتی او را حرکت دادند دیدند از دنیا رفته است.
@hal_khosh
🔵#غم_در_سیره_وگفتار_معصومین_علیهم_السلام (27)
✅راز تحمّل غمهاى بزرگ
🔹ظرفيّت و تحمّل انسانها نسبت به حوادث و ناگوارىها، مختلف است؛
🔸بعضى با كوچكترين مصيبت، قدرت تحمّل خود را از دست داده و به جزع و فزع مىپردازند.
🔸و بعضى تا حدى مىتوانند در برابر ناگوارىها و مصايب، تحمل نمايند.
▪️در اين ميان، گروهى آن چنان مقاوم هستند كه به راحتى از كوره حوادث بيرون نمىروند.
▪️حال سؤال اين است كه راز اين تحملها چيست؟
▫️ممكن است دوام دردها و ناگوارىها موجب خو گرفتن با درد و غم و عادى شدن آن باشد و به قول شاعر:
چو شد زهر، عادت مضرّت نبخشد
به مرگ آشنا كن به تدريج جان را
🔹همانطور كه دوام شادىها و لذتها، روح بى تفاوتى را در انسان ايجاد مىكند و انسان طعم شيرين آن را احساس نمىكند، مانند نعمت سلامتى و ... ممكن است راز اين تحملها فرا رفتن روح از تأثير عوامل غم باشد كه قطعا چنين روحى، به رشد و تكامل نيازمند است،
🔸اين رشد به صورت محدود از مرتاضهاى هندى ديده مىشود كه با رياضتها و تمرينهاى بسيار، مىتوانند ضريب تحمّل روحى خود را بالا ببرند.
🔹امّا آنچه به صورت مشروع و وسيع مطرح است، انبيا، اوليا و مؤمنان هستند كه با ارتباط مستمر و دايم با خداوند، مىتوانند از آن چنان توان روحى برخوردار باشند كه غمها و غصههاى فراوان، كوچكترين خللى در اراده و توان آنها وارد نسازد حتّى تلخى را زيبايى ببيند،
▫️همچون حضرت ايوب، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم،
▫️حضرت على عليه السلام
▫️و زنهايى همچون حضرت زينب عليها السلام كه اسوههاى مقاومت و صبر و بردبارى بودند.
@hal_khosh
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#فیلم
🔹مدح حضرت #امام_حسین_علیه السلام
🌸 روضه #حضرت_رقیه علیهاسلام
🔹حجت الاسلام الماسی
🆔 @hal_khosh
✅ عاقبت بخیری اجباری
📌هر کس هر روز سوره #یس بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا (س) هدیه کند .
📌و همچنین #دعای_عهد و ثواب آن را به مادر امام زمان ارواحنا فداه هدیه کند
📌سوره #واقعه هم خوانده و ثوابش را به امیرالمؤمنین (؏) هدیه کند .
📍چه بخواهد و چه نخواهد عاقبت بخیر می شود نخواهد هم به زور می شود!
📚حضرت آیت الله بهجت(ره)
🦋أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🦋
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع🤲
13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جالبه ، خبرنگار زن که در زمان جنگ با اسیرا توی اردوگاه عراق مصاحبه کرده ، پیداش کردن و آوردنش ایران و با همان بچهها ملاقات کرده ،بسیارجالبه دیدن داره
واقعا جالبه و دیدنی هستی
پسر داییم رفته سربازی
برای معرفی اولیه ازش پرسیدن مشکل "قضایی" که نداری؟
اینم برگشته گفته : نه جناب سروان ...
فقط نمیدونم چرا هرچی میخورم سیر نمیشم
هیچی دیگه بهش گفتن برگرد خونتون تو کلا معافی😂😂😂
#طنز
@hal_khosh
همراه بيمارکيست؟
موجودي است که بر روي صندلي تاشو زندگي ميکند و از شيريني خامه اي و آب ميوه تغذيه مي کند.
اين موجود علاقه شديدي به ايستگاه پرستارها دارد و در اولين فرصت خود را به آنجا مي رساند! و حساسيت شديدي به جريان سرم دارد.😳😂😂😂
#طنز
@hal_khosh
_وصیت نامه های قدیم:
باغ قلهک واسه مادرتون
خونه امیریه واسه خسرو
عمارت تجریش هم واسه مینا
الباقی هم خیرات
_وصیت نامه های جدید:
قسط های پراید رو مسعود بده
قسط های مسکن مهر رو هم مریم بده که کارمنده
قسط های وسایل خونه رو هم رضا بده.
به پول یارانه هم دست نزنید واسه مادرتونه :/😜😁
#طنز
@hal_khosh
سه تا معتاد پای بساط نشسته بودن داشتن نعشه میکردن
اولی گفت میخوام یه ترانزیت بخرم باربزنم برم خارج
دومی گفت من هم میخوام یه ویلا تو شمال بخرم به وسعت یه میدون فوتبال
سومی گفت هر چی میخواید بخرید زود بخرید چون میخوام پیک نیک و خاموش کنم😅😂
#طنز
@hal_khosh
یه دکتر تو محله مون هست
میری پیشش میگه فعلا این داروها رو برات می نویسم
ولی بعدا حتما یه دکتر درست و حسابی برو !!
#طنز
@hal_khosh
🔵#غم_در_سیره_وگفتار_معصومین_علیهم_السلام (28)
✅درد و بى دردى
🔹يكى از معيارهاى اصلى انسانيت «درد» داشتن و صاحب درد بودن است.
فرق انسان و غير انسان در اين است كه انسان صاحب درد است و يك سلسله دردها را دارد،
ولى غير انسان، حيوان باشد يا انسانهاى بى دردى كه روح انسانيت ندارند، صاحب درد نيستند،
🔸ابتدا اين مطلب مقدارى عجيب به نظر مىرسد چرا كه درد چيز بدى است و انسان بايد آن را از خود دفع كند و از بين ببرد پس چگونه ممكن است معيار انسانيت و ارزش، «درد» داشتن باشد، مگر درد مىتواند چيز خوبى باشد؟
🔹پاسخ اين است كه ميان «درد» و «منشأ درد» تفاوت وجود دارد؛
آنچه بد است وجود ميكروب و وجود بيمارى است كه منشأ درد مىشود، مثلًا زخمى در معده يا روده است كه انسان دردش را احسا مىكند، آنچه بد است وجود آن زخم در معده است
ولى درد، در عين اينكه انسان را ناراحت مىكند، موجب آگاهى و بيدارى براى انسان نسبت به خطرى كه جانش را تهديد مىكند مىباشد.
🔸وقتى سر انسان درد مىكند، اين درد حاكى از اين است كه در وجود انسان يك نوع بيمارى و ضايعهاى پديد آمده كه بايد هر چه سريعتر به فكر معالجه آن بود.
درست مانند عقربهاى كه ميزان و مقدار بنزين ماشين را نشان مىدهد.
و يا آمپرى كه درجه حرارت رادياتور ماشين رانشان مىدهد و اين نه تنها بد نيست بلكه خيلى خوب است، چون موجب توجه به خطر احتمالى مىشود.
🔸اگر درد در بدن انسان نمىبود و انسان احساس درد نمىكرد به دنبال رفع خطر و چاره جويى نمىرفت،
🔹پس اين درد است كه انسان را به فكر چاره جويى مىاندازد بنابراين، احساس درد، با آگاهى و بيدارى برابر است. مولوى در اين باره شعر جالبى دارد:
حسرت و زارى كه در بيمارى است
وقت بيمارى همه بيدارى است
🔹بعد مىگويد: هر كسى صاحب درد و سوز است، به هر اندازه كه در عالم درد وجود دارد در او نيز وجود دارد،
زيرا به همان نسبت كه بيدارتر است، پردردتر است و روحش روح همه بدنهاست.
پس بدان اين اصل را اى اصل جو
هركه را درد است او برده است بو
هركه او بيدارتر پر دردتر
هر كه او آگاهتر رخ زردتر
🔸كسى كه به مقام انسانيت برسد، ارزش درد داشتن و حسّاس بودن را درك مىكندو يعنى ناراحتىهايى كه متوجه ديگران است و به شخص او مربوط نيست، در او درد ايجاد مىكند و غمگسار ديگران مىشود و به قول سعدى:
من از بينوايى نيم روى زرد
غم بينوايان رخم زرد كرد
🔸اگر درد ديگران در كسى پيدا شود، از گرسنگى ديگران خوابش نمىبرد، گرسنگى براى خودش از گرسنگى ديگران آسانتر است، اگر خارى در پاى ديگران فرو رود، مثل اين است كه در چشم او فرو رفته است.
🔹به عبارت ديگر، روحهاى كوچك فقط درد خود را احساس مىكنند و به درد ديگران كارى ندارند و اگر دردمندى به آنها مراجعه كند، با كمال خونسردى مىگويند اين درد و مشكل شماست و به من ربطى ندارد.
🔸در حاليكه انسانى كامل است كه درد داشته باشد و اين درد نشان مىدهد كه او واقعا خودش را نسبت به انسانهاى ديگر مانند يك عضو از اعضاى يك پيكر مىداند و به سبب بيمارى يا آسيبى كه بر عضوى از بدن وارد شده بى تابى مىكند.
بقیه در پست بعد 👇
🌸پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
مَثَلُ الْمُؤْمِنينَ فى توادِّهِم وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفُهِم مَثَلُ الْجَسَدِ اذَا اشْتَكى مِنْهُ عُضوُ تَداعى لَهُ سائِرَ وَ الْجَسَدِ بِالسَّهرِ وَ الْحِمى
▫️مثل مؤمنين مانند اعضاى يك پيكر است،
▫️همين كه يك عضو به درد آمد، ساير اعضاى او هم با تب و بيدارى راحت نمىخوابند.
📖نهج الفصاحه، ص 715.
🔹مثلًا اين طور نيست كه وقتى دندانى درد مىكند، ساير اعضا بگويند هر چه مىخواهى درد بكش تا جانت در آيد، به ما ربطى ندارد، چرا، ما راحتى خود را از بين بريم:
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بى غمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
🔸#داستان : «عثمان بن حنيف» در بصره در يك مجلس مهمانى اشرافى شركت كرده بود و از فقرا كسى در آن مجلس نبود،
به حضرت على عليه السلام خبر رسيد كه نماينده و حاكم شما در مجلسى شركت كرده است كه در آن اغنيا و پولدارها شركت كرده بودند و از فقرا كسى در آنجا نبوده است.
حضرت نامهاى به عثمان بن حنيف نوشت و فرمود: «اى عثمان بن حنيف! من باور نمىكردم تو دعوت بر سفرهاى را بپذيرى كه اغنيا را در آنجا دعوت كرده ولى فقرا را دعوت نكردهاند
و بعد مىفرمايد: «من هر چه بخواهم، امكانات برايم فراهم است؛ بهترين خوردنىها؛ نوشيدنىها؛ پوشيدنىها و ... اما هيهات كه من چنين كنم.
محال است كه من مهار نفسم را به دست حرص و هواى نفس بدهم،
مىترسم من اينجا با شكم سير بخوابم و شايد در عراق، كوفه، يمامه، و ... كسانى باشند كه يك قرص نان هم نداشته باشند،
آيا من با شكم سير بخوابم و در اطرافم شكمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند؟
آيا من به لقب و اسم قناعت كنم كه به من بگويند اميرالمؤمنين و بس و با مؤمنان در سختىهاى روزگار شركت نداشته باشم!»
🔸 #داستان : امام على عليه السلام در ميان كوچه، زنى را ديد كه مشك به دوش گرفته است، فوراً جلو رفت و با كمال ادب پرسيد: خانم اجازه مىدهيد شما را كمك كنم؟ و من مشك آب را به دوش بكشم؟
آن زن گفت: خدا پدر تو را بيامرزد.
حضرت، به خانه آن بيوه زن رفت، همين كه مشك را روى زمين گذاشت، پرسيد چرا خودتان آبكشى مىكنيد؟
آن زن گفت: شوهرم در ركاب على عليه السلام كشته شد، اكنون من هستم و چند كودك يتيم.
وقتى حضرت اين كلمات را از او شنيد، سر تا پايش آتش گرفت. نوشتهاند آن شب وقتى حضرت به خانه برگشت تا صبح خوابش نبرد.
صبح هنگام، نان، گوشت، خرما و پول با خود برداشت و با عجله به در خانه آن زن رفت و در خانه را زد،
زن گفت كيستى؟
حضرت فرمود: من همان برادر مؤمن ديروز هستم.
وارد خانه شد و به كودكان غذا داد و يتيمان را روى زانويش گرفت و آهسته به آنها فرمود: «از تقصير على عليه السلام كه از شما غافل مانده بگذريد»
آنگاه تنور را روشن كرد، صورتش را به آتش نزديك كرده و حرارت آتش را احساس كرد و با خود گفت: «يا على! حرارت آتش دنيا را بچش تا آتش جهنم بهيادت بيايد و ديگر از حال مردم غافل نمانى».
📖شهيد مرتضى مطهرى، انسان كامل، ص 88. تعليم و تربيت، ص 296.
@hal_khosh
🍃#داستان
✍️قصه #دنیا
دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.
به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن،
گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد.
پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه،
سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
@hal_khosh