🔻تماس تلفنی پیامبر با مشرکان! از خاطرات دوران دبستان (طنز واقعی)😄
🔹سال هفتاد و چهار بود، دبستان امام حسن مجتبی برازجان درس میخوندیم، امتحان دینی داشتیم، بعد یکی از سوالات جوابش این بود: (پیامبر(ص) زمانی که در دره شعب ابی طالب تبعید بود؛ دست از رسالت خود بر نمیداشت و با کاروانهایی که از آنجا عبور میکردند، تماس بر قرار میکرد و آنها را به اسلام دعوت میکرد)
🔸بعد یکی از دوستان من هم چون تو کتاب خونده بود که پیامبر (ص)تماس برقرار میکرد، همیشه پیش خودش فکر میکرده منظور کتاب تماس تلفنی بوده!
🔹خلاصه ما هم طبق معمول سر جلسه برای تقلبی کنار هم نشسته بودیم، بهش گفتم ایزدی جواب سوال هشت چی میشه؟ گفت جوابش میشه: (با تماس تلفنی)
🔸تعجب کردم بهش گفتم مگه زمان پیامبر(ص) تلفن بوده؟ برگشت گفت تو انگار حالت خوب نیستااا! مثل اینکه پیغمبر خدا بوده، برای خدا کاری داره یه خط تلفن بده به پیامبرش؟
🔹اینو که گفت کمی قانع شدم. بعد گفت: نترس بنویس. بعد از امتحان تو کتاب هم نشونت میدم تا خیالت راحت بشه، منم با کمی ترس همینو نوشتم.
🔸هفته بعد معلممون آقای کازرونیان برگه ها رو صحیح کرده بود، اومد سر کلاس قبل از اینکه هر کاری بکنه مستقیم رفت در کمدش رو باز کرد چوبش، (که خودش بهش میگفت ترکه) رو بیرون آورد، گفت : موسوی و ایزدی بیاین اینجا!
🔹از حالت معلم متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کلاس یه جوری تو سکوت همراه با ترس فرو رفته بود که موقع حرکت کردن صدای کفشهای دوتامون تو کلاس می پیچید. اومدیم بیرون کنار تابلو ایستادیم.
🔸معلم همینجوری که تو کلاس قدم میزد و میرفت ته کلاس و بر می گشت، با یه لحن خاصی گفت: خب پیامبر تو دره شعب ابی طالب چطوری مردم رو به یگانه پرستی دعوت میکرد؟
🔹من متوجه شدم ایزدی یه گندی زده، سکوت تمام کلاس رو گرفته بود، ما هم داشتیم از ترس میمردیم، دوباره معلم سؤالش رو تکرار کرد، منم با ترس و لرز گفتم: با تماس تلفنی!که یکدفعه کلاس منفجر شد از خنده
🔸بعد از اینکه معلم کلاس رو ساکت کرد گفت شما کنار هم نشسته بودین؟ با ترس و لرز گفتیم بله
🔹همینجوری که چوبش رو تو دستش میچرخوند گفت: خب حالا بگو ببینم مگه زمان پیامبر تلفن بوده؟ منم گفتم: خب پیامبر خدا بوده. یه خط تلفن که چیزی نیست که خدا به پیامبرش نده. باز کلاس منفجر شد از خنده!
🔸معلم در حالی که با اشاره چوبش داشت بهمون حالی میکرد که دستاتون رو بیارین بالا گفت: حالا خدا به پیامبرش یه خط تلفن داد. مشرکان قریش از کجا تلفن آوردن که اگه پیامبر بهشون زنگ زد جواب بدن؟
🔹بعد با صدای بلند گفت دستاتون رو بگیرین بالا متقلبهای کثیف!
🔸در حالی که داشتم به این فکر میکردم، راست میگه! تازه اگه خدا به مشرکان قریش هم تلفن میداد. وقتی کاروان در حال حرکته سیم تلفن رو به کجا میخواستن وصل کنن؟ (سال هفتاد و چهار موبایل نبود). احساس کردم تمام کلاس رو برفکی میبینم. متوجه شدم معلم با تمام قدرت چوب رو خوابونده کف دستم.
✍️خاطرات دبستان
💯خاطرات هر ایرانی زنده 🍀خادم الحسین🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی جلو دوربین پشتک می زنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
مردی قصد خودكشی داشت
به بالای صخره بلندی رفت
طنابی به گردنش انداخت و آن را به صخره بست😳
مقداری سم خورد
خود را آتش زده و پرت كرد🔥🔥
و در همان حال به سر خود شلیک كرد🔫
تیر به خطا رفت و طناب را قطع كرد !
مرد كه از حلق آویز شدن نجات یافته بود😌😎
به داخل آب افتاد و آتش خاموش شد!😅😅
خوردن آب دریا باعث شد استفراغ کرده و سم را از بدن او دفع كند😦🤕
ماهیگیری او را دید و از آب زنده بیرون آورد✌🏻
مرد به بیمارستان منتقل شد
و در آنجا به علت نبود امكانات درگذشت
#خواندنی
#خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
ته چین چیست؟
به آخرین منطقه ی کشور چین «ته چین»میگویند
. #خندیدنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
🔴 قابل توجه افرادی که موفق به روزه گرفتن روز #مبعث نشدند :
🔵 در روایت آمده است صد بار گفتن این ذکر ، در ایام ماه رجب ثواب روزه گرفتن در ماه رجب را دارد:
🌕 سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ
📚 مفاتیح الجنان / اعمال ماه رجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
5e9b0755-c802-42d8-a78b-be1eafabb8fa.mp3
2.55M
💠رسول خدا صلى الله عليه و آله:
لا يَزالُ العَبدُ يَكذِبُ ويَتَحرَّى الكذبَ فَتُنكَتُ في قَلبِهِ نُكتَةٌ حتّى يَسوَدَّ قَلبُهُ، فيُكتَبَ عندَ اللَّهِ مِن الكاذِبينَ.
🌻آدمى چندان #دروغ مىگويد و دنبال #دروغ مىرود كه نقطهاى سياه در دلش پديدار مىشود و به تدريج قلبش را سياه مىكند و نزد خداوند در شمار #دروغگويان نوشته مىشود.
📚الترغيب والترهيب: 3/ 592/ 14.
🌻🌾🌟🌾🌴🌺🌷🌸🌿🌼🌹🌿
🔹بعثت، امید انسان به فردایی روشن است.
🔹بعثت، نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بیحد او بر زمینیان است.
✅ #عید_مبعث پیامیر ختمی مرتبت #حضرت_محمد_مصطفی صلی الله علیه واله برهمه آزادگان جهان مبارکباد
#عید_مبعث
#مبعث_مبارک
🟢#داستان
👈رسول اکرم صلی الله علیه وآله و دو حلقه جمعيت
🔸رسول اکرم ص وارد مسجد مدينه شد ، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود ، و هر دستهای حلقهای تشكيل داده سر گرم كاری بودند
يك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته ديگر به تعليم و تعلم و ياد دادن و ياد گرفتن سرگرم بودند ،
هر دو دسته را از نظر گذرانيد و از ديدن آنها مسرور و خرسند شد .
به كسانی كه همراهش بودند رو كرد و فرمود : اين هر دو دسته كار نيك میكنند وخير و سعادتمند .
آنگاه جمله ای اضافه كرد : لكن من برای تعليم و داناكردن فرستاده شده ام ، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعليم و تعلم اشتغال داشتند رفت ، و در حلقه آنها نشست .
📚داستان راستان
#ماه_رجب
#عيد_مبعث
#مبعث
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
👈رسول اکرم صلی الله علیه وآله و بستن زانوی شتر
🔸قافله چندين ساعت راه رفته بود . آثار خستگی در سواران و در مركبها پديد گشته بود . همين كه به منزلی رسيدند كه آنجا آبی بود ، قافله فرود آمد .
رسول اكرم صلی الله علیه وآله نيز كه همراه قافله بود ، شتر خويش را خوابانيد و پياده شد .
قبل از همه چيز ، همه در فكر بودند كه ود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند .
رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد ، به آن سو كه آب بود روان شد ، ولی بعد از آنكه مقداری رفت ، بدون آنكه با احدی سخنی بگويد ، به طرف مركب خويش بازگشت .
اصحاب و ياران با تعجب باخود میگفتند آيا اينجا را برای فرود آمدن نپسنديده است و میخواهد فرمان حركت بدهد ؟ !
چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود .
تعجب جمعيت هنگامی زياد شد كه ديدند همينكه به شتر خويش رسيد ، زانوبند را برداشت و زانوهای شتر را بست ، و دو مرتبه به سوی مقصد اولی خويش روان شد .
فريادها از اطراف بلند شد : ای رسول خدا ! چرا مارا فرمان ندادی كه اين كار را برايت بكنيم ، و به خودت زحمت دادی و برگشتی ؟
ما كه با كمال افتخار برای انجام اين خدمت آماده بوديم .
🌸در جواب آنها فرمود : هرگز از ديگران در كارهای خود كمك نخواهيد ، و بديگران اتكا نكنيد ، ولو برای يك قطعه چوب مسواك باشد.
📚داستان راستان
#ماه_رجب
#عيد_مبعث
#مبعث
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
👈 رسول اکرم صلی الله علیه وآله و غذای دسته جمعی
🔸همينكه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود آمدند ، و بارها را بر زمين نهادند ، تصميم جمعيت براين شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده كنند .
يكی از اصحاب گفت : سر بريدن گوسفند با من .
ديگری : كندن پوست آن بامن .
سومی : پختن گوشت آن بامن .
چهارمی : . . .
رسول اكرم : جمع كردن هيزم از صحرا بامن .
جمعيت : يا رسول الله شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد ، ما خودمان با كمال افتخار همه اينكارها را میكنيم .
رسول اكرم : می دانم كه شما میكنيد ، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در ميان يارانش با وضعی متمايز ببيند كه ، برای خود نسبت به ديگران امتيازی قائل شده باشد
سپس به طرف صحرا رفت . و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد
📚داستان راستان
#ماه_رجب
#عيد_مبعث
#مبعث
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
enc_16460380389373949325690.mp3
6.16M
عید مبعث پیغمبر صلوات الله علیه وآله مبارک 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝گل بریزید گل بریزید که محمد(ص) شد پیمبر ...
🎙#مولودی زیرخاکی #عید_مبعث با صدای حاج #محمدرضا_طاهری
کانال شادی😂 و نکات مؤمنانه🌸
@khandehpak
✅بعثت از دیدگاه امیرالمومنین علیه السلام
در نهج البلاغه بارها به موضوع مبعث حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه وآله اشاره شده است بعنوان نمونه در بخشی از نخستین خطبة این کتاب نورانی ، پیرامون بعثت پیامبران الهی و از جملة پیامبر خاتم صلی الله علیه وواله و سلم می خوانیم :
🔹و خداوند پاک از میان فرزندان آدم پیغمبرانی برگزید و از ایشان به زبان وحی پیمان گرفت،
در زمانی که بیشتر آفریدگان پیمان خدا را وارونه و به حق او نادان بودند و برای وی مانندها گرفته بودند.
شیاطین راه آنها را از خداشناسی زده بودند و به گمراهی کشیدند،
🔷پس پیامبران خود را برانگیخت، و یکی پس از دیگری فرستاد تا عهد خداشناسی را که در فطرت آدمی بود باز طلب کنند،
و نعمت از یاد رفته را باز به یاد آورند،
و با مدد حجت و برهان آنان را به راه آورند،
و گنجینه های دانش پنهانی را برون آرند
و راز هستی را در دیدگانشان بنمایند.
چه از آسمانی که فراز سر ایشان است،
و چه گهواره ای که در زیر پایشان گسترده،
و چه از انواع معیشت ها که زنده شان می دارد،
و اجل هایی که نابودشان می کند،
و بیماری هایی که مایة فرسودگی آنان می گردد،
و بلاهای هولناک زمانه که پیاپی برایشان وارد می شود،
🔸و هیچ گاه خدای پاک از آفریدگان خود، پیغمبر یا کتاب یا برهان قطعی یا روشی استوار را مضایقه نفرموده،
🔶پیامبرانی که با وجود شمار کم و داشتن دشمنان بسیار از رسالت وحی بازنماندند.
گاه از ایشان پیامبرانی بودند که اسم پیغمبر بعد از خویش را می دانستند و یا پیغمبران پیشین آنها را می شناخته اند.
🔹بدینگونه قرن ها سپری و روزگار طی شد و پدران رفتند و دنیا را به فرزندان خود وانهادند،
إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ تمام نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ (فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ
🌸تا اینکه خدای پاک محمد صلی الله علیه آله و سلم را برای وفای به وعدة خویش و اکمال نبوت مبعوث فرمود،
🌸در حالی که از پیغمبران پیشین پیمان گرفته بود، و نشانه هایش آشکار، و میلادش فرخنده بود.
در آن زمان ساکنان زمین هر یک جزء مذهبی متفرق، و با خواست هایی پراکنده بودند، و به راه های گوناگون می رفتند:
گروهی خدا را همتای خلق دانسته،
و گروهی در نام او تصرف روا می داشتند یا به غیر او می پیوستند.
پس پروردگار آنان را به وسیلة آن پیامبر از گمراهی به راه راست راهبر شد، و ایشان را از جهالت رهانید.
📚نهج البلاغه، ترجمه محمد مهدی فولادوند، ص22ـ24.
#ماه_رجب
#عيد_مبعث
#مبعث
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
👈 اعرابی و رسول اکرم صلی الله علیه وآله
🔸عربی بيابانی و وحشی ، وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد ، تا مگر از رسول خدا سيم و زری بگيرد .
هنگامی وارد شد كه رسول اكرم در ميان انبوه اصحاب و ياران خود بود.
حاجت خويش را اظهار كرد و عطائی خواست .
رسول اكرم چيزی به او داد ، ولی او قانع نشد و آن را كم شمرد ، بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد ، و نسبت به رسول خدا جسارت كرد .
اصحاب و ياران سخت در خشم شدند ، و چيزی نمانده بود كه آزاری به او برسانند ، ولی رسول خدا مانع شد .
رسول اكرم صلی الله علیه وآله بعدا اعرابی را با خود به خانه برد ، و مقداری ديگر به او كمك كرد ، ضمنا اعرابی از نزديك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤسا و حكامی كه تاكنون ديده شباهت ندارد ، و زر و خواستهای در آنجا جمع نشده .
اعرابی اظهار رضايت كرد و كلمه ای تشكر آميز بر زبان راند .
در اين وقت رسول اكرم به او فرمود : تو ديروز سخن درشت و ناهمواری برزبان راندی كه ، موجب خشم اصحاب و ياران من شد . من میترسم از ناحيه آنها به تو گزندی برسد ، ولی اكنون در حضور من اين جمله تشكر آميز را گفتی ، آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمعيت بگويی تا خشم و ناراحتی كه آنان نسبت به تو دارند ، از بين برود ؟
اعرابی گفت : مانعی ندارد .
روز ديگر اعرابی به مسجد آمد ، در حالی كه همه جمع بودند ، رسول اكرم رو به جمعيت كرد و فرمود : اين مرد اظهار میدارد كه از ما راضی شده آيا چنين است ؟
اعرابی گفت : چنين است و همان جمله تشكر آميز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد .
اصحاب و ياران رسول خدا خنديدند .
در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد ، و فرمود : مثل من و اين گونه افراد ، مثل همان مردی است كه شترش رميده بود و فرار میكرد ،
مردم به خيال اينكه به صاحب شتر كمك بدهند فرياد كردند ، و به دنبال شتر دويدند . آن شتر بيشتر رم كرد و فراری تر شد .
صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت ، خواهش میكنم كسی به شتر من كاری نداشته باشد ، من خودم بهتر میدانم كه از چه راه شتر خويش را رام كنم .
همينكه مردم را از تعقيب بازداشت ، رفت و يك مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بيرون آمد ، بدون آنكه نعره ای بزند و فريادی بكشد و بدود ، تدريجا در حالی كه علف را نشان میداد جلو آمد . بعد باكمال سهولت مهار شتر خويش را در دست گرفت و روان شد .
اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم ، حتما اين اعرابی بدبخت به دست شما كشته شده بود – و در چه حال بدی كشته شده بود ، در حال كفر و بت پرستی – ولی مانع دخالت شما شدم ، و خودم با نرمی و ملايمت او را رام كردم.
داستان راستان
#ماه_رجب
#عيد_مبعث
#مبعث
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
🔴 ماجرای جیب خالی #رهبر_انقلاب
💠 همسر #رهبر_انقلاب در اوایل زندگی یک روز صبح به شوهر خود میگویند برای #ظهر چیزی نداریم فکری بکن!
رهبر انقلاب موقع ظهر در کوچه پس کوچههای منتهی به مدرسه نواب یادشان آمد که همسرشان چه سفارشی کرده است.
ایشان میگویند: "من دست کردم داخل #جیبم. جیبهای بالا که هیچ نداشت جیب پایین حدود چهار ریال یا چهار ریال و دهشاهی بود بیاختیار #خندهام گرفت و گفتم الحمدلله
واقعاً هیچی نداشتم این طور نبود که مثلاً بتوانم بروم از فلان کس بگیرم یا از توی بانک بردارم
نه. نه یک ریال #ذخیره نه یک امکان ... در چنین مواقعی خیلی به من فشار میآمد."
💠 روزی نبود که رهبر انقلاب دغدغه معاش نداشته باشند. همیشه #مقروض بودند و اعداد این دیون دائم افزایش مییافت.
گاه اگر #منبری میرفتند و صاحب مجلس کرامتی نشان میداد صرف پرداخت قرضها میشد.
در این مورد ایشان میگویند: "باز هم #پولم تمام میشد باز هم وضع زندگیام همانطور بود."
📙 کتاب شرح اسم، صفحه ۲۱۸
@khandehpak