eitaa logo
حال خوب 😍| طاهری
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
11 فایل
محمد جواد طاهری هستم ۱-مشاور رشد و توسعه فردی و افکار و احساسات منفی ۲-مشاور کسب و کار، فروش و درآمدزایی اینجا ب‍هت، رهایی از ترس ها، نگرانی ها، غم ها و غصه ها و رسیدن به آرامش، حال‌ خوب و ثروت رو یاد میدم😊 🔴 کاری داشتی اینجام👇 🆔 @mjtaheri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_959793717412102146.mp3
3.3M
برای داشتن هر چیز ارزشمندی در زندگی باید هزینه کرد اما خندیدن و شاد بودن ارزشمند ترین اتفاق در زندگی است که هزینه ای ندارد پس بخند و پنجره ی دلت را رو به خوشبختی بگشا ⃟ @halekhobbbbb ↶ ┅────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Vabastegi - Mohsen Yeganeh.mp3
3.01M
"وابستگی" از محسن یگانه @halekhobbbbb ↶ ┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Kian Kabiri - Toei Faghat (Remix).mp3
5.16M
@halekhobbbbb ↶ ┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Kian Kabiri - Toei Faghat (Remix).mp3
5.16M
@halekhobbbbb ↶ ┅────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 ✍ همه به کسی نیاز دارن که درکشون کنه 🔹 کشاورزی تعدادی بزغاله داشت و قصد داشت آنها را بفروشد. اعلامیه‌ای درست کرد و در حال نصب آن بود که احساس کرد کسی لباس او را می‌کشد. برگشت دید که یک پسربچه است. 🔸پسرک گفت: «آقا، من می‌خوام یکی از بزغاله‌های شما را بخرم.». کشاورز گفت: «این‌ها از نژاد خوبی هستند و باید پول خوبی براشون بدی.» 🔹پسرک دستش را کرد تو جیبش و تعدادی سکه داد به کشاورز و گفت: «من ۳۹ سنت دارم. این کافیه؟». کشاورز گفت: «آره، خوبه». 🔸بزغاله‌ها را به پسرک نشان داد. پسر قطار بزغاله‌ها را دنبال می‌کرد و چشم‌هایش برق می‌زد. در حالی که مشغول تماشای آنها بود متوجه شد چیزی داخل خانه بزغاله‌ها تکان می‌خورد. 🔹یک بزغاله پشمالوی دیگر نمایان شد که از چهار تای دیگه کوچک‌تر و ضعیف‌تر بود. از لبه در لانه پایین افتاد و در حالی که لنگ لنگان قدم بر می‌داشت سعی می‌کرد خودش را به بقیه برساند. 🔸پسرک به این آخری اشاره کرد و به کشاورز گفت: «من اونو میخوام.». 🔹کشاورز خم شد و به پسر گفت: «این به درد نمی‌خوره. اون نمی‌تونه مثل چهار تای دیگه بدوه و با تو بازی کنه.» 🔸پسر با شنیدن این حرف کشاورز، پاچه شلوارش را بالا زد و یک آتل فلزی رو به کشاورز نشان داد که پایش را به یک کفش مخصوص وصل می‌کرد. پسر به کشاورز نگاه کرد و گفت: «منم نمی‌تونم خوب بدوم و اون به کسی نیاز داره که درکش کنه». ••💜⃟@halekhobbbbb ↶ ┅────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه دفتر زیبا بردارین  و شروع کنین به نوشتن خواسته هاتون.. خیلی زرنگ باشی فوقش ۱۰۰ تا  از خواسته هاتو  مینویسی حالا بیا داشته هاتو بنویس..از اعضای بدنت تا خودکار و گوشی داخل دستت قول میدم لیست داشته هات هیچ وقت کامل نمیشه حالا خواسته هات رو با داشته هات مقایسه کن اونوقت میفهمی چقدر خدا بهت بخشیده و تو حواست نبوده در پناه الله 💖 ••💜⃟@halekhobbbbb ↶ ┅────────