eitaa logo
اندیشه
78 دنبال‌کننده
397 عکس
116 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(قسمت پنجم): به یادم باش ؛ مادر روز واپسین یکدیگر را نزد پیامبر (ص)خواهیم دید.... وزارت، نه نفر ازدوستان دیگرم را نیز همچون من به حضور در لندن فراخوانده بود ،آنها پس از شنیدن گزارش هایم مراتشویق کردند اما من دریافتم کارکرد من پس از جرج بلکود وهنری فانس در درجه سوم قرار دارد. دبیرکل گفت همفر تو درسفر آینده دو وظیفه داری : 1ـ نقطه ضعف مسلمان ها را که ما می توانیم از طریق آن به آنها آسیب برسانیم ،دریابی واین پایه ی پیروزی بردشمن است. 2- اگر این نقطه ضعف را یافتی بر آن یورش ببر ؛ اگر توانستی چنین کنی بدان که موفقترین مزدورانی وشایسته ی نشانه افتخار وزارت. شش ماه در لندن بسر بردم ؛ دراین مدت با دخترعموی خود که یک سال ازمن بزرگتربود ازدواج کردم .هنگامی که ما درانتظار میهمان جدیدمان بودیم،وزارت به من دستور داد که باید به عراق بروم ؛ یک سرزمین عربی . این دستور باعث تأسف من شد آن هم هنگامی که در انتظار تولد کودکم بودم ؛ اما دلبستگی من به میهنم و نیز علاقه به مشهور شدن بر احساساتم چیره شد. شش ماه بعد در بصره بودم. شهری است عشایری که در آن شیعه و سنی زندگی می کنند. برخی اهالی آن عرب اند و بعضی دیگر فارس و اندکی هم مسیحی در آن است. به خاطر دارم یک بار موضوع اختلاف شیعه و سنی را با برخی از مسئولان وزارت در میان نهادم و گفتم: اگر آنان خردمند بودند اختلاف را به یک سو می نهادند و یکپارچه می شدند. آن مسئول بر من بانگ زد که تو باید آتش را شعله ور تر کنی نه آنکه در بین آنها وحدت ایجاد نمایی! وظیفه تو آن است اختلاف ها و کوه های آماده ی آتشفشانی را بیابی و اطلاعات دقیق آن را برای وزارت بفرستی. اگر بتوانی آتش اختلاف را شعله ور کنی خدمت بزرگی به بریتانیای کبیر کرده ای. ما 👈نمی توانیم در زندگی کنیم 👉مگر آنکه در همه ی مستعمرات و درگیری ایجاد کنیم. ما تنها از طریق ایجاد آشوب در میان مردم است که خواهیم توانست سلطان عثمانی را در هم کوبیم در غیر این صورت چگونه یک ملت کوچک خواهد توانست بر یک ملت بزرگ چیره شود. ✅ بدان که حکومت های ترک و فارس ناتوان شده اند و تو باید مردم را بر این حکومت ها بشورانی؛ اگر آنها از هم جدا شوند و با یکدیگر به درگیری بپردازند ما به آسانی خواهیم توانست بر آنان چیره شویم.👌 ""تفرقه بیانداز و حکومت کن✂️Divide and Rule"" ادامه دارد لطفا با ما باشید و 🆔 @hamandish
(قسمت هفتم) : من می خواستم ترس انجام کارهای مخالف اعتقادات را دراو ازبین ببرم. فوراً به دیدار یکی از زنان مسیحی در خدمت وزارت مستعمرات که برای کردن در آنجا حضور داشتند شتافتم و شرح داستان را برای او گفتم ونام او را صفیه نهادم. ...این چنین من از خارج وصفیه از داخل برای توجیه شیخ محمد عبدالوهاب می کوشیدیم. سه روزبعد من گفتگوی دراز درمورد عدم حرمت با وی انجام دادم هر چه به آیات قران و روایات استدلال کرد ؛ رد نمودم وسرانجام گفتم معاویه ، یزید ؛ خلفای اموی و عباسی همه شراب می نوشیدند وهمین طور یهودیان ومسیحیان .آیا ممکن است همه ی آنها گمراه باشند وتو به راه درست بروی؟؟؟!!! ....در آخر متقاعدش کردم که اگر شراب را با آب چنان مخلوط کنی که مستی آور نباشد ممنوع نیست.(با اندکی تلخیص) صفیه را از آنچه گذشته بود آگاه کردم واز او خواستم که به شیخ شرابی سخت بنوشاند.او چنین کرد ودر پی آن به من خبر داد که وی شراب را تا به آخر نوشیده و عربده کشیده است... روز بعد از آن شب ، من آثار و را دراو دیدم. 👈 چه زیبا بود این سخن طلایی که وزیر مستعمرات هنگام خداحافظی به من گفته بود که ما ، را با و از مسلمانان باز پس گرفتیم وباید بکوشیم دیگر کشورها را هم با همین دو نیروی بزرگ باز ستانیم.👉 یک بار به شیخ گفتم قرآن می گوید اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است ونگفته بر شما واجب است و.... اما او دیگر دربرابر این نظر ایستاد وگفت محمد تو می خواهی مرا از دینم بیرون بری ؛ به او گفتم: وهاب : دین ، سلامت روان وتجاوز نکردن به دیگران است اگر انسان و نیکوکار باشد بهترین مردم است...(‌چه ترفندآشنایی!!!) او به نشانه ی عدم پذیرش سر تکان داد. نوبتی دیگر گفتم :"نماز واجب نیست زیرا خدا در قرآن می گوید نماز را برای یاد من بپا دار " پس کافیست تنها به یاد خدا باشی . وهاب گفت بله این را شنیده ام . ازاین سخن او بسیا رشادمان شدم و... پس از آن نیز مشاهده می کردم که او جدیتی در نماز ندارد. اینگونه من به تدریج رخت ایمان را از تن او بیرون آوردم... ادامه دارد لطفا با ما باشید 🆔 @hamandish