eitaa logo
اندیشه
78 دنبال‌کننده
397 عکس
116 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(قسمت هفتم) : من می خواستم ترس انجام کارهای مخالف اعتقادات را دراو ازبین ببرم. فوراً به دیدار یکی از زنان مسیحی در خدمت وزارت مستعمرات که برای کردن در آنجا حضور داشتند شتافتم و شرح داستان را برای او گفتم ونام او را صفیه نهادم. ...این چنین من از خارج وصفیه از داخل برای توجیه شیخ محمد عبدالوهاب می کوشیدیم. سه روزبعد من گفتگوی دراز درمورد عدم حرمت با وی انجام دادم هر چه به آیات قران و روایات استدلال کرد ؛ رد نمودم وسرانجام گفتم معاویه ، یزید ؛ خلفای اموی و عباسی همه شراب می نوشیدند وهمین طور یهودیان ومسیحیان .آیا ممکن است همه ی آنها گمراه باشند وتو به راه درست بروی؟؟؟!!! ....در آخر متقاعدش کردم که اگر شراب را با آب چنان مخلوط کنی که مستی آور نباشد ممنوع نیست.(با اندکی تلخیص) صفیه را از آنچه گذشته بود آگاه کردم واز او خواستم که به شیخ شرابی سخت بنوشاند.او چنین کرد ودر پی آن به من خبر داد که وی شراب را تا به آخر نوشیده و عربده کشیده است... روز بعد از آن شب ، من آثار و را دراو دیدم. 👈 چه زیبا بود این سخن طلایی که وزیر مستعمرات هنگام خداحافظی به من گفته بود که ما ، را با و از مسلمانان باز پس گرفتیم وباید بکوشیم دیگر کشورها را هم با همین دو نیروی بزرگ باز ستانیم.👉 یک بار به شیخ گفتم قرآن می گوید اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است ونگفته بر شما واجب است و.... اما او دیگر دربرابر این نظر ایستاد وگفت محمد تو می خواهی مرا از دینم بیرون بری ؛ به او گفتم: وهاب : دین ، سلامت روان وتجاوز نکردن به دیگران است اگر انسان و نیکوکار باشد بهترین مردم است...(‌چه ترفندآشنایی!!!) او به نشانه ی عدم پذیرش سر تکان داد. نوبتی دیگر گفتم :"نماز واجب نیست زیرا خدا در قرآن می گوید نماز را برای یاد من بپا دار " پس کافیست تنها به یاد خدا باشی . وهاب گفت بله این را شنیده ام . ازاین سخن او بسیا رشادمان شدم و... پس از آن نیز مشاهده می کردم که او جدیتی در نماز ندارد. اینگونه من به تدریج رخت ایمان را از تن او بیرون آوردم... ادامه دارد لطفا با ما باشید 🆔 @hamandish