eitaa logo
پنجره || حامدخواجه
228 دنبال‌کننده
19 عکس
14 ویدیو
2 فایل
﷽ سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش قدرِ یک پنجره است زین دوار ┅••=✧؛❁؛✧=••┅ ● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم • تحلیل‌هایِ . کلامی . و تا حدودی فرهنگی • از بعضی از مسائل [روز] . و بعضا [دیروز] 📩 با اشتیاق پذیرای نقد و نظر شما هستم: 🆔️ @hamed73
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اهم اخبار
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸چرا باید عده ای به قیمت سخت شدن زندگی مردم، سود کنند؟ 🔹ارز در ایران دست چه کسانی است؟ چه کسانی از گرانی دلار سود میبرند؟ چرا گرانی دلار، روی زندگی مردم اینقدر تاثیرگذار است؟ سید یاسر جبرائیلی پاسخ میدهد... @jedaaal | جدال |
🔻جانِ انقلابی در جامۀ طلبگی 🖊 مهدی جمشیدی ۱. سیّدمصطفی مدرّس از «خود»ش تهی شده بود و «خود»ش شده بود مجموعه‌ای از دغدغه‌های انقلابی. انقلاب، «منِ» او شده بود و از این جهت، تمام ذهن و ضمیرش در سایۀ هدف‌های انقلاب قرار گرفته بود. وجودش را به خدمت غایات انقلاب گمارده بود و این‌گونه، «رسم بی‌خودی» را آموخته بود. اقتضای ادب سلوک نیز همین است که سالک باید از «خود»، بگسلد و در «او» فانی شود؛ چنان‌که جز او نبیند و جز او نطلبد. آری، باید «او» شد و تا زمانی که «من» در درون ما سلطنت دارد، اندیشه‌ها و خواسته‌های‌مان، آغشتۀ به هوا و هوس است. در طلب او، باید چون او شد و معنای چون او شدن، از خود برون‌شدن است. سیّدمصطفی، همچون آیینه‌ای شده بود که آدمی در چهره و در وجودش، نه خودِ او را بلکه انقلاب و دردها و رنج‌ها و مقاصد و آرمان‌های آن را می‌دید. نسبتش با انقلاب، وجودی و اُنسی بود، نه کاسب‌کارانه و منفعت‌اندیشانه. هستی‌اش را در همین راستا تعریف کرده بود و جز تحقّق آرمان‌شهر انقلاب را نمی‌طلبید. بسیار باید از خودخواهی و خویش‌مرکزبینی فاصله گرفت تا چنین حالی بر وجود آدمی حاکم شود. این وضعِ وجودی، چشم‌گیرترین و دلرباترین فتوحات وی بود. ۲. او شعارزده و قشری نبود. دکان‌دار و چرتکه‌انداز نبود. بر سر حقیقت، معامله و دادوستد نمی‌کرد و دشنۀ مصلحت در دست نداشت. تشنه و شیفتۀ دانستن بود و آنچنان مشتاقانه گوش می‌داد که ذوق گفتن در آدمی می‌شکفت. منعطف و مداراتی بود، امّا بی‌اصول و سیّال نبود. حرارت و هیجانی انقلابی داشت، امّا بی‌اخلاق و منطق‌ستیز نبود. در صحنه و میدان‌نشین بود امّا سودای دیده‌شدن و شهرت نداشت. طلبه و دین‌شناس بود امّا دین‌دانی‌اش را به رخ نمی‌کشید و فضل‌فروشی نمی‌کرد و معتقد به انحصار فهم دینی نبود. نه خنجر کینه در دست داشت و نه عقدۀ فروخورده در دل. بدخواه و غرض‌ورز نبود. در پی هم‌افزایی بود و می‌خواست با همدلی، اجتماع انقلابی بیافریند. هرچه می‌توانست از ضریب تفاوت‌ها و تمایزها می‌کاست و بر اتّفاق‌ها و هم‌گرایی‌ها می‌افزود. ۳. جوان بود و راه‌های نرفتۀ طولانی پیش رو داشت، امّا در عین حال، بی‌نظر و بی‌مایه نبود، بلکه اهل «تفکّر» و «تأمّل» بود. چندی باری که با من سخن گفت، دریافتم که به‌راستی نظر دارد و نظرش نیز برآمده از گرته‌برداری و اقتباس و تکرار نیست، بلکه از درون خودِ او جوشیده است و علم مطبوع است و نه علم مسموع. می‌اندیشید؛ چون درد و داغ انقلاب را داشت و به دلیل همین عاشقی و شیدایی نسبت به انقلاب نیز، سخنش هم رنگ‌وبو داشت و هم بر جان می‌نشست. عاشقانه می‌اندیشید و متعهدانه تفکّر می‌کرد. نمی‌خواست به قشرها و پوسته‌ها بسنده نماید و مسأله‌ها را هضم‌نشده رها کند. از نگاهش مشخص بود که به اعماق فرو رفته و اهل حضور است. فهمش ناتمام و در حال شدن بود، امّا سطحی و مذبذب نبود. با هیجان و غیرت‌مندیِ پُرجلوه‌اش، مفصّل برای من دربارۀ تصوّرات معرفتی‌اش سخن گفت و من از آن‌همه جزئیّات‌پردازی‌های وی خشنود شدم. می‌خواست در این معرکۀ دشوار، معبری را بگشاید که راه صیرورت انقلاب، هموارتر شود. به‌گمانم تازه در آستانۀ به ثمر نشستن قرار گرفته بود، امّا دست تقدیر، فرصت شکفتن را از او گرفت و او را از درخت این حیات ظاهری برچید. اگر فرصت می‌یافت، خوش می‌درخشید و مددها به خطّ فکریِ انقلاب می‌رسانید و سبب‌ساز رونق حکمت عملی در عالَم اسلامی می‌شد. او رفت و همۀ این آرزوها و آمال شیرین را نیز با خود برد و بر دل دوستانش، داغ حسرت نهاد. صد تن چون او کم است، چه رسد به این‌که همو نیز از دست برود. ۴. در جلسه‌ای در بیست‌وپنجم بهمن‌ماه، یعنی تنها اندکی پیش از هجرتش، او را دیدم که در پایین مجلس نشسته بود. به محض دیدنش، به طرف وی رفتم. او برخاست و به گرمی و صمیمانه مواجه شدیم. به او گفتم سیّد اولاد پیغمبر باید صدرنشین باشد نه ذیل‌نشین. تبسّمی کرد. بیش از هر چیز، نورانیّت چهره‌اش و طراوت نگاهش، مرا صدا زد و به جانب او سوق داد. در همان لحظه از ذهنم گذشت که اگر تقدیر تاریخی‌اش مجال دهد، او یکی از اصحاب فکریِ انقلاب در سطوح بالا خواهد شد و جوشش‌ها و نورافشانی‌ها خواهد داشت. چنین نشد. کوتاه زیست امّا کیفی. خوشا به حالش که رفت. رحمت و مغفرت الهی نصیبش باد. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ يَحُولُ بَيْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿الأنفال‏، 24﴾ ▫️حضرت آقا می فرمایند ما قبل از انقلاب همه چیز داشتیم: کافی داشتیم، روایت داشتیم، نهج البلاغه داشتیم، قرآن داشتیم، فقه داشتیم اما هر روز بر سر ما کوبیده می شد و ما به عقب برمی گشتیم. امام مثل وجودی که همه ماهیات را تحقق بخشید آمد و ما را به راه انداخت. 🔻دعوت من این است: «مٰا يُحْيِيكُمْ» یعنی آنچه که به ملت ایران حیات بخشید، مکتب امام است. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
✿ پرداختن به مسائل خودمان با انقلاب اسلامی ┅••=✧؛❁؛✧=••┅ تاریخ ما با «انقلاب اسلامی» شروع خواهد شد و با آن از نظم مدرنی که حاکم بر تمام دنیا است، آزاد می‌شویم و از آن به بعد به نیاز‌ها و مسائل خودمان می‌پردازیم؛ نه مسائل دنیای مدرن. 🧷برای مطالعه بیشتر کلیک‌رنجه فرمایید! ┄┅════┅┄ ✒️ @hamed_khajeh
■ عامل انحراف دین ┅••=✧؛❁؛✧=••┅ فقدان توحید واقعی عامل انحراف دین؛ از صدر اسلام تا حتی مدرنیته. توحیدی که فقط بر سر زبان‌ و ذهنی باشد، هیچ دردی را دوا نمی‌کند! 🧷برای مطالعه این یادداشت کلیک‌رنجه فرمایید. ┄┅════┅┄ ༻ @hamed_khajeh
پنجره موسمِ ┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄ سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش قدرِ یک پنجره است زین دوار بَسَم این پنجره است اگر گاهی ماهم آید کنارم از اغیار ┄┅•••=؛❁؛=•••┅┄ • تحلیل‌هایِ . کلامی . و تا حدودی فرهنگی • از بعضی از مسائل [روز] . و بعضا [دیروز] ■ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند"شهیدآوینی" 📩 با اشتیاق پذیرای نقد و نظر شما هستم: 🆔️ @hamed73جاهای دیگر: تلگرام - اینستاگرام - وبلاگ 🔻
. ❁ تفکر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر بناست انقلاب اسلامی به جاهایی برسد، با برگشت به جامعه ممکن است. °
✤ اگر تفکر را از گرفتاری‌ها رها کنیم و آن را آزاد کنیم، چه اتفاقی رقم خواهد خورد؟ ¿
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸عقل را جدی و جدی و جدی بگیرید!🔸 💡 چه طور شما را دو دستی و بااحترام می گیرید؟ چه طور وقتی حضرت معصومه (س) میروید، عقب‌عقب بر میگردید تا پشتتان به ضریح نباشد؟ این خودتان را هم جدی بگیرید. وقتی فهمیدید چیزی بد است، سرسری نگیریدش. اگر عادت کردید به متابعت عقل، آن وقت یک مثل آقای بهجت گیرتان می آید و دستتان را می گیرد. دنبال پیدا کردن امثال آقای بهجت، نرو. فایده ندارد. در عوض این عقلی که خدا به تو داده را جدی بگیر. 💡اینهایی که زیاد می کنند، [عقلشان ضعیف میشود]. به عقلت رجوع کن! خودت میتوانی فکر کنی، اما به جای فکر کردن، استخاره می کنی! به جای مشورت کردن، استخاره می کنی! خدا استخاره را داده برای و مشورت؟! برای اینکه با خودت بگویی: «من که می توانم استخاره کنم، چرا مشورت کنم»؟!! مثلاً می خواهد زن بگیرد؛ بدون مشورت، استخاره می‌کند! خب همین، کار دستش می دهد. 💡اول باش. اگر عقل تو، دست تو را نگیرد و به امام زمان(ع) نرساند، هیچ عالِمی نمی تواند این کار را برای تو بکند. بین تو و امام زمان، این عقل تو است. البته از عقل نپرس چرا نماز ظهر چهار رکعت است. چرا صبح دو رکعت است؟ چرا رکوع؟ چرا سجود؟ عقل می گوید به من چه؟! من برای این کار نیامدم. 💡در هر کسی که دیدی متابعتش نسبت به عقلش بیشتر است، دوستی‌ات را با او تداوم بده. بیشتر کن. فاصله‌ات با هر کدام از دوست‌هایت به اندازه فاصله آنها با عقلشان باشد. 💡 خیلی عقل را بگیرید. عقل را بگیرید. عقل را بگیرید. @haerishirazi
اگر به «اندیشیدن» / «تفکر» (با فرض رعایت منطق و حتی مهارت تفکر) «آزادی» بدهیم، چه می‌شود؟ آیا می‌توان گفت اگر به آن آزادی بدهیم به حق و حقیقت خواهد رسید؟ و یا اینکه در مدار حق و حقیقت قرار می‌گیرد؟ و یا چی؟ 🤔