شما هم جای من بودید حرص می خوردید. هر کارش میکردیم می خندید. از اول مشایه با اون دمپایی های داغونش یک کوله بزرگ انداخت بود روی شونه اش و به زور قدم بر می داشت. یک پماد هم داشت که هر ده عمود به کف پاهایش میمالید که بسیار همراهی کند. هر چی جلوتر می رفتیم، تعداد کوله ها بیشتر میشد. هی بهش میگم احمد آقا، یکی باید خودت رو بکشه، این کوله ها چیه داری میاری؟! هر کسی کوله آورده، خودش باید بیاره. باز هم می خندید.
.
عمود حدود نهصد بود که دیدم یک وانت کوله دارد. باز هم می خندید. گفتم کار خودت رو کردی ها. برو وانت بگیر و اینها رو ببر. تو نه نمی تونی بگی.
.
احمد پاشو مریض شماره ۲۴ را ببریم بیمارستان. احمد ناهار بچه ها چی شد؟ احمد پرچم رو بردار و جلو برو. احمد کجا بمونیم؟ احمد به کرار بگو شام آماده کنه. احمد احمد احمد. آخه تو چرا همه جا بودی که حالا ما اینقدر حرص بخوریم. تو چرا اینقدر می خندیدی. تو چرا اینقدر دلسوز بودی.
.
راستش را بخواهید #اربعین ها برای ما با #احمد_خسروی همراه است. احمد مرد #اخلاص و مرد مهر و صفا بود. در اوج بحران ها با خنده اش فشار را به صفر می رساند. احمد فقط احمد بود.
.
دلم میخواهد عکس های اربعین را نگاه کنم. اما چه کنم در همه اش احمد هست. با همان لبخند. علمدار ما برای همیشه احمد است. احمد تو حتما امسال مشایه هستی. برای همه ما جا مانده ها هم دعا کن.
عکس: احمد های اربعین ۱۳۹۸ ، دانش آموزان مدارس صدرا