eitaa logo
حامدانه
872 دنبال‌کننده
229 عکس
25 ویدیو
6 فایل
«حامدانه» بخشی از دغدغه ها و نگاه های یک طلبه در جبهه فرهنگی است. قدم هایتان برچشم.. حامد تقدیری رییس ستاد ملی روایت پیشرفت کشور رئیس بنیاد ملی نوجوان و سازمان مدارس صدرا (imso.ir) ارتباط : @h_taghdiri https://eitaa.com/joinchat/2514681856C515654693b
مشاهده در ایتا
دانلود
PTT-20200304-WA0000.opus
93.1K
آخرین صوت مرحوم شیخ برای من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🎞 کلیپی کوتاه بیاد مسؤل واحد روابط عمومی سازمان مدارس صدرا 📝 متن پیام تسلیت ریاست محترم سازمان تبلیغات در پی درگذشت حجت الاسلام https://imso.ir/3273 فیلم با کیفیت در آپارات: https://www.aparat.com/v/Gebqu 📌 @imso_edu | imso.ir
. چند خط از یک طلبه . اصلا طلبه که شدیم دلمان خوش بود دهه های محرم نوکر اربابیم. دلمان به روضه های محرم خوش بود. همیشه دهه های محرم مان پر بود. طلبه که میشوی دوست داری زودتر لباس خادمی بپوشی و مبلغ شوی. سالهای اول تبلیغی فولادشهر اصفهان پاتوق مان بود و من هر شب بعد از هیأت، تازه مهمان جوانان پارک نشین ضد طلبه بودم که هیأت پارکی مان با قصه رسول ترک شروع شود و با روضه نمکی تمام شود. جوانانی که به ظاهر با طلبه میانه ای نداشتند اما سالهای بعد دل شان به برکت روضه، به ما گره خورد . راستش را بخواهید من شب اول محرم عقد کردم. دو ساعت مانده به غروب زندگی مشترک مان شروع شد و من دو ساعت بعد از غروب با وسایل تبلیغی به دست، سر جاده قدیم اصفهان ایستاده بودم و همسرم زندگی مشترک مان را با ده روز فراق شروع کرد. . این فراق هر سال محرم تکرار شد. از فولادشهر و سپیدان و شهرری تا اتریش و بلژیک و سوریه. همسرم نوکری اش را با صبر انجام می داد. صبری و همراهی که اگر نبود ما هم روزی مان نمیشد. . امسال جا مانده ام. رفقا رفتند یاسوج و من که هنوز مدت قرنطینه ام تمام نشده، خانه نشینم. چشم به تلویزیون دوخته ام و حسرت و آه است که از دلم بر می خیزد. یادش بخیر دو سال پیش با آخر شب ها تازه می رفتیم سر دیگ شام هیأت. نکند این محرم آخر مان باشد. . آرزوی من در زندگی، صدای خوب برای روضه خوانی بود که هیچ وقت نداشتم. به جایش تلاش کردم معارف اباعبدالله را برای کودکان بگویم. منبرم خوب بود اما بیشتر دوست داشتم برای بچه های زیر هفت سال و هفت تا چهارده سال حرف بزنم. آنقدر برکت از این بچه ها دیدم که دلم برای روضه ها و سینه زدن هایشان تنگ شده. کاش باز ما را به خیمه کودکانه ارباب دعوت کنند. . رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست حامد تقدیری محرم ۱۴۰۰ @hamedtaghdiri
زوایا و ویژگی های بسیاری دارد که ما را شیفته خود ساخته است. راهی که برای خدمت در مسیر تبلیغ معارف زیبای اسلامی ، گام به گام باید خودت را رشد دهی تا صاحب این خانه تو را بپذیرد و آن وقت لباس سربازی بپوشی. . یکی از زیباترین فعالیت های یک طلبه جوان، تبلیغ اسلام است. تبلیغی که در مناسبت ها به اوج می رسد و در زندگی و ایام دیگر سال دنبال می‌شود. و در این میان شیرینی هم صحبتی با کودکان و نوجوانان قابل وصف نیست. شیرینی که همه وجودمان را نشاط دوباره می بخشد. . گاهی وقت ها پیش خودم فکر می‌کنم در دنیا بهتر از انتقال معارف زیبای دین برای کودکان هم هست؟ میگویم خدای مهربان ، تو با دل ما چه کردی که اینگونه عاشق این راه شدیم؟ چه خوب جایی را برای ما خواستی. و چه خوب ما را خادمین این دلهای معصوم کردی. . راستش را بخواهید این شیرینی در همه جهان یکسان حس میشود. این تبلیغ پنجاه و دومین سفر تبلیغی من که بیست و سه سفر تبلیغی آن در عرصه بین الملل بوده است. از کوچه های وین و سالزبورگ در اتریش و بروکسل و.. تا خیمه های یاسوج. همه جا روضه خوان همین کودکان با صفا بودم. دل هایی که معصومیتشان تو را کربلایی می‌کند. . این روزها که کوچه به کوچه در مناطق محروم استان کهگیلویه و بویراحمد میچرخیم و برای بچه ها روضه خیابانی داریم، احساس میکنم در بهشتم. دلم میخواهد از خیمه بیرون نروم. دلم میخواهد باز ارباب ما را بپذیرد. و چقدر جای خالی است. . یک شیرینی هایی در دنیا هست که گفتنی نیست. چشیدنی است. چه خوب خدا شیرینی هایش را در دنیا مخفی کرده. شاید برای همین بود که حاج قاسم همیشه کتاب روضه اش در جیبش بود. شاید همین شیرینی ها بود که شهید صدرزاده را روز تاسوعا به مولای بی دستمان رساند. . این بچه ها را که میبینم دلم کباب کربلا و پای برهنه کودکان میشود. چقدر مصیبت کودکان کربلا سنگین است. و چه شده ما را که با این همه مصیبت هنوز جان نداده ایم. . لایوم کیومک یا اباعبدالله محرم ۱۴۰۰, یاسوج @hamedtaghdiri
شما هم جای من بودید حرص می خوردید. هر کارش میکردیم می خندید. از اول مشایه با اون دمپایی های داغونش یک کوله بزرگ انداخت بود روی شونه اش و به زور قدم بر می داشت. یک پماد هم داشت که هر ده عمود به کف پاهایش میمالید که بسیار همراهی کند. هر چی جلوتر می رفتیم، تعداد کوله ها بیشتر میشد. هی بهش میگم احمد آقا، یکی باید خودت رو بکشه، این کوله ها چیه داری میاری؟! هر کسی کوله آورده، خودش باید بیاره. باز هم می خندید. . عمود حدود نهصد بود که دیدم یک وانت کوله دارد. باز هم می خندید. گفتم کار خودت رو کردی ها. برو وانت بگیر و اینها رو ببر. تو نه نمی تونی بگی. ‌. احمد پاشو مریض شماره ۲۴ را ببریم بیمارستان. احمد ناهار بچه ها چی شد؟ احمد پرچم رو بردار و جلو برو. احمد کجا بمونیم؟ احمد به کرار بگو شام آماده کنه. احمد احمد احمد. آخه تو چرا همه جا بودی که حالا ما اینقدر حرص بخوریم. تو چرا اینقدر می خندیدی. تو چرا اینقدر دلسوز بودی. . راستش را بخواهید ها برای ما با همراه است. احمد مرد و مرد مهر و صفا بود. در اوج بحران ها با خنده اش فشار را به صفر می رساند. احمد فقط احمد بود. . دلم میخواهد عکس های اربعین را نگاه کنم. اما چه کنم در همه اش احمد هست. با همان لبخند. علمدار ما برای همیشه احمد است. احمد تو حتما امسال مشایه هستی. برای همه ما جا مانده ها هم دعا کن. عکس: احمد های اربعین ۱۳۹۸ ، دانش آموزان مدارس صدرا
هدایت شده از سازمان مدارس صدرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ روز تا اربعین یادگاری از طلبه جهادی مرحوم 🗓 روزنگار 🎞 سفرنامه پیاده روی دانش آموزان مدارس صدرا 📌 📥 @imso_edu