eitaa logo
کانال حمید کثیری
192.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
732 ویدیو
13 فایل
دغدغه خانواده و #تربیت داریم ... موسس استارتاپ TarbiApp ➡️ Tarbiapp.com ⬅️ اینجا #مدرسه_والدین هست، جایی که قراره اول خودمون رو تربیت کنیم ✋ راه ارتباطی 👇 @hamid_kasiri
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 رطب‌خورده، منع رطب کِی کند؟! روزی زنی دست پسرش را گرفت و با گریه و اندوه به دیدن پیامبر اکرم (ص) در مسجد رفت. وقتی وارد مسجد شد حضرت را در حال رکوع می‌بیند. مدتی منتظر می‌ماند تا نماز و عبادت ایشان تمام شود. به محض پایان یافتن عبادت ایشان مردم حاضر در مسجد، برای راهنمایی و سوالاتی که داشتند نزد ایشان رفتند. آن زن نیز با پسرش نزد پیامبر (ص) نشستند و چون نوبت به او رسید، با چشمانی گریان به حضرت گفت: ای پیامبر خدا، این پسرم که با من است هر روز مرا حرص می‌دهد و اصلاً به حرف من گوش نمی‌دهد. من او را به اینجا آوردم تا با او صحبت کنید، بلکه از شما حرف‌شنوی داشته باشد. پیامبر اکرم از زن پرسید: «این بچه چه اشتباهی کرده است؟» زن گفت: «پسرم از خوردن خرما بسیار لذت می‌برد، به همین دلیل خرما زیاد می‌خورد و چند روزی حالش خوب نیست، اما همچنان زیاد خرما می‌خورد و من هر چقدر که او را از این کار منع می‌کنم گوشش بدهکار نیست. لطفا با این پسر صحبت کنید تا از زیاده‌روی در خرما خورد پرهیز کند.» حضرت محمد (ص) به آن زن فرمود: «خواهرم؛ لطفاً به خانه برگرد و فردا دوباره پیش من بیا تا فرزندت را نصیحت کنم.» زن کمی تعجب کرد و سپس با خود گفت که حتما خواهش پیغمبر حکمتی دارد. سپس به خانه خود بازگشت و منتظر ماند تا فردا دوباره نزد پیامبر برود. روز بعد زن دست پسر را گرفت و نزد حضرت محمد (ص) رفت. پیامبر کنارشان نشست و به پسرک گفت: «عزیز من سعی کن برای بهبودی مدتی خرما نخوری. شما باید سالم باشید تا بتوانید هر چقدر که می خواهید خرمای خوشمزه بخورید و با دوستان خود بازی کنید.» پسر خیلی از لحن پیامبر (ص) خوشش آمد و گفت که مادرم با تندی صحبت می‌کرد و هیچ وقت به من توضیح نداد که چرا خرما نخورم. شما چقدر مهربان هستید. حرف‌هایتان مرا تحت تاثیر قرار داد. از امروز سعی می‌کنم خرما نخورم تا حالم کاملا خوب بشود. مادر پسر به پیامبر گفت: خیلی ممنون که پسرم را راضی کردید خرما نخورد، اما چرا دیروز که خدمتت رسیدیم با او صحبت نکردی؟ من هر چقدر فکر کردم دلیل سخنان شما را متوجه نشدم. حضرت با لبخندی فرمودند: «دیروز که این بچه را نزد من آوردید، من خودم خرما خورده بودم و اگر نصیحتش می‌کردم هیچ اثری نداشت. نصیحت زمانی تأثیر دارد که خود شخص هم آن کار را انجام ندهد. رطب خورده منع رطب چون کند؟» (منبع: مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص ۲۱۶) ------------------ اما بعد؛ مصادیق این رطب خوردن و منع رطب کردن در جامعه ما بسیار زیادند. هم در حکمرانی، هم در جامعه نخبوی و هم در بین عموم مردم. هم در سیاست، هم در اقتصاد و هم در اجتماع! از قضا همین رویکرد، اظهارات و رفتارهای متناقض است که برای مردم مسئله‌ساز شده و بعضاً جزو مسائل حل نشده باقی مانده. 👈 سعی می‌کنم کم‌کم به برخی از این موارد اشاره کنم ... به عنوان نمونه؛ کسانی می‌توانند صحبت از در جامعه کنند که جنس فعالیت خودشان در سالیان و ماه‌های گذشته، موجب افتراق در جامعه، خصوصاً جامعه مؤمنین نشده باشد. پی‌نوشت: صحبت‌ها و کنش افراد در مورد نگاه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی در جامعه، در مورد مردم، در مورد دولت و مجلس قبل، در مورد سلامت جامعه، در مورد مسئله و نامسئله‌های مختلف در جامعه موجود است و فراموش نمی‌شود. مردم می‌بینند و قضاوت می‌کنند که آیا رطب خورده می‌تواند منع رطب کند یا خیر ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 فهم مسئله مقدم است بر ! 🔴 مدال طلای صادق بیت سیاح پرید! توماس جی واتسون، مدیرعامل اسبق ابرشرکت IBM که توانست در دوران مدیریت خود (از ۱۹۱۴ تا ۱۹۵۶) این شرکت را به یک قدرت بین‌المللی تبدیل کند، معتقد بود یکی از مشکلاتی که بسیاری از ما داریم این است که را درست تعریف نمی‌کنیم. وقتی نمی‌دانیم دقیقاً با چه مشکلی روبه‌رو هستیم، سؤالاتی را از خودمان می‌پرسیم که به‌جای رسیدن به جواب، ما را به بی‌راهه می‌برند. پس قبل از اینکه دنبال راه‌حل بگردیم، سعی کنیم اول مسئله را دقیق و درست بفهمیم و از این طریق به سوالات بهتر و راه‌حل‌های کارآمدتری برسیم. اما بعد؛ یک خطای فردی یا سیستمی در روز گذشته موجب شد که مدال طلا و رکورد پارالمپیک از دست کاروان ایران خارج شود. هم ورزشکار متضرر شد و هم کل کاروان ایران ... بیت سیاح دو کارت زرد گرفت. یکی بابت شادی بعد از پرتاب نیزه که بریدن گردن را نشان می‌داد و طبق قوانین ترویج خشونت محسوب می‌شد و مستحق کارت زرد بود. و دیگری بابت نشان دادن پرچم سیاه یا ام‌البنین که این هم طبق قوانین ممنوع بود و کمیته مسابقات آن را حرکتی سیاسی تشخیص داد. همه‌ی ما بابت ارادت بیت سیاح به اهل بیت بسیار خوشحال شدیم و این جنس ابراز ارادت‌ها برای ما محترم و باارزش است. در این تردیدی نیست، اما قانون مسابقات مدال را از او گرفت. این قوانین بعضاً سخت‌گیرانه، ظالمانه و شاید اعمال آن‌ها هم باسلیقه باشد اما به هر حال آنچه انجام شد مطابق با قوانین مسابقات بود. باید یاد بگیریم وقتی در زمین دیگری بازی می‌کنیم، باید قوانین آن را رعایت کنیم. در میادین و مسابقات بین‌المللی کارها با سلام و صلوات و عذرخواهی پیش نمی‌روند، قوانین حکم‌فرما هستند، هر چند این قوانین ظالمانه باشند‌. اینجا جایی نیست که خطای شناختی ایجاد کنیم. فهم درست از مسئله نیاز است تا جلوی خطاهای آتی گرفته شود. در ایران شما می‌توانی عکس دختر شیطانی را روی ران پایت تتو کنی و برخلاف قوانین آن را جلوی چشم همه به نمایش بگذاری و در نهایت با یک عذرخواهی همه چیز را ختم کنی! اما در مسابقات بین‌المللی اینچنین نیست. قوانین حکم‌فرماست، هر چند ظالمانه باشند. یا ما وارد این فرآیند می‌شویم و به قوانین آن ملتزمیم یا وارد نمی‌شویم. یک بام و دو هوا نمی‌شود. این چیزی است که بارها حداقل در ورزش چشیده‌ایم. از ورود زنان به استادیوم گرفته تا جابجا کردن مکان تندیس حاج قاسم. از محرومیت آل‌کثیر بابت شادی بعد از گل تا محرومیت فدراسیون فوتبال بابت دخالت دولت در برکناری رییس فدراسیون. جان کلام اینکه یکی بی‌توجهی از سوی ورزشکار و مسئولین کاروان ایران در عدم توجیه ورزشکار، هم او را متضرر کرد، هم کل کاروان ایران را! 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
این تصویر کارنامه‌ی حسن روح‌الامین، نقاش و طراح برجسته کشورمون هست. استاد روح‌الامین این تصویر رو منتشر کرده و براش متنی نوشته که واقعا خواندنی و پرنکته است. توصیه می‌کنم حتما متن زیر رو بخونید 👇👇
کانال حمید کثیری
این تصویر کارنامه‌ی حسن روح‌الامین، نقاش و طراح برجسته کشورمون هست. استاد روح‌الامین این تصویر رو
🔴 غافل! نوشته حسن روح‌الامین زمستان سال۱۳۷۶ بود، کلاس دوم راهنمایی بودم، در مدرسه‌ای که مدیر به اصطلاح خوش‌فکری داشت که در اواسط سال تحصیلی اومده بودن بر اساس نمره‌ی امتحانات، انضباط و کارنامه‌ی شبانه‌ای هر شب که توسط والدین پر می‌شد (که در اون مثلاً ساعت خواب بعد از ساعت ۹ تخلف محسوب می‌شد) به دانش‌آموز درجه و رتبه می‌دادند. به این صورت که دانش‌آموز عالی و درس‌خون و پسر خوب می‌شد (ساعی) دانش‌آموزی که مستعد بود و محتاج به تلاشی بیش‌تر می‌شد (کوشا) و زباله‌های مدرسه هم می‌شدند (غافل) پس چی شد؟ به‌ترتیب شأنیت: ساعی، کوشا، غافل. پس از تعیین سطح توسط شورای مدرسه شما کارت خودت رو باید به جلوی لباست با سنجاق وصل می‌کردی و اگر جوری قرار می‌گرفت که دیده نمی‌شد تخلف محسوب می‌شد! مثل پلاک ماشین، حالا شما حساب کنید نوجوونی که عرض شونش ۴۵ سانته یک کارت پرس‌شده‌ی مثلا ً ۱۸ سانتی رو روی سینه‌ش که سطح و شأن اجتماعی‌ش رو نشون می‌داد باید نگه می‌داشت. من توی درجه‌بندی توی دسته‌ی (غافل) قرار گرفتم. روزهای اول خیلی باهاش کلنجار رفتم تا دیده نشه، مثلاً پشت کارت غافل کارت دانش‌آموزی‌م رو می‌ذاشتم و می‌چرخوندمش به سمت کارت دانش‌آموزی‌ تا کم‌تر آبروریزی بشه که اینجا هم با برخورد خشن ناظم مواجه می‌شدم که چرا کارتت پیدا نیست ... چند هفته گذشت دیدم نمیشه باید خودم رو از این ذلت نجات بدم با کلی تلاش و زود خوابیدن و چند امتحان نمره بالاتر گرفتن شایسته‌ی درجه‌ی کوشا شده بودم که وقتی رفتم برای تعویض کارت کسی پاسخگو نبود، متوجه شدم که سیاست عوض شده رتبه‌بندی این جوری شده بود؛ به ترتیب از عالی به نازل: (ممتاز) (ساعی) (کوشا) اینجوری عملاً همون غافل محسوب می‌شدم. این خاطرات رو مدت‌ها بود می‌خواستم بگم. یک بار یادمه توی مدرسه دارالفنون، دوستانی از آموزش و پرورش محبت کرده بودند و برای من نکوداشتی گرفته بودند. با لوح کاغذ A4 و از من خواستن که بیام بالا و صحبت کنم. من حوصله نداشتم ولی برای اینکه نگن متکبری، رفتم اونجا و گفتم زمانی که من بچه بودم و به مدرسه می‌رفتم هیچ احساس احترامی دریافت نمی‌کردم. از دم در مدرسه که وارد می‌شدم در سطل اشغال، تخته سیاه، میزها، معلم، دانش‌آموزها، همه و همه بهم با زبون بی‌زبون می‌گفتن خاک بر سرت کنن، ریاضی بلد نیستی، زبانت خوب نیست، دیکته بلد نیستی، اما هیچ وقت کسی نیومد بگه چقدر خوب طراحی می‌کنی حتی معلم هنر! حالا شماها هر چی به من بگید استاد هنرمند فلان و چنان من، همون حرفای بچیگیم رو باور دارم همون خاک بر سرت رو! آدم‌ها در کودکی همان آدم‌های بزرگسالی‌ان با تجربه‌ی کمتر. وقتی در اول دوران حیات من رو به اسمی بخوانی من با همون اسم خودم می‌شناسم. تصویر پست هم کارنامه سال آخر هنرستان من هست، سال ۱۳۸۲ و حالا در سن نزدیک به چهل سالگی وقتی یه نفر تحقیرم می‌کنه و نادیده‌ام می‌گیره برام یادآور دوران نوجوانی و باورهای پایه‌ای هست که توی اون دوران به مغز استخونم رسوخ کرد و به خودم میگم در گوشی راست میگه .‌‌.. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
یک مطلب مهم آماده کرده بودم و میخواستم بگذارم که گفتم نیمه شب احتمالا تلف بشود و با دقت خوانده نشود. صبح مطلب را می‌گذارم. ممنون که با دقت می‌خوانید ...
🔴 زرنگ‌ها! نعمت‌الله فاضلی حدود ۲ سال قبل مطلبی نوشته بود تحت عنوان . به نظرم رسید بازخوانی آن در این روزها جالب و قابل استفاده باشد. هم برای جریان خودی! قابل بازخوانی است و هم برای جریانات رقیب. بخش‌هایی از آن را با دستکاریِ حداقلی، اینجا می‌گذارم 👇👇 زرنگ‌ها نیروی اصلی و گرداننده گفتمان هستند. عمل‌گراییِ کور فضای سازمان‌ها و دانشگاه‌ها را برای شکل‌گیری و رشد «زرنگ‌ها» باز می‌کند. زرنگ‌ها، منطقِ گفتمانیِ عمل‌گراییِ کور را می‌شناسند و خود را با این منطق سازگار می‌کنند. فرامرز رفیع پور در کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» (۱۳۹۳)  برای هشیارسازی حکومت، شرح مفصلی از ظهور و گسترش «زرنگی» و «زرنگ‌ها» در ایران پساانقلاب می‌دهد. رفیع‌پور به درستی استدلال می‌کند «زرنگ‌ها» لزوما افراد باهوش و خلاقی نیستند، آن‌ها همین «میان‌مایه‌ها» و متوسط‌الحال‌هایی هستند که از قضا فاقد نبوغ، درخشش‌های فردی و قابلیت‌های ممتاز ویژه‌اند. «زرنگ‌ها» توانسته اند زرنگی را به صورت یک درآورند. آن‌ها فرصت‌طلبی‌ها و سودجویی‌ها و رانت‌خواری‌های‌شان را، و این که توانسته‌اند سیستم را فریب دهند و بر خَرِ مراد سوار شوند، به حساب زرنگی‌شان می‌گذارند. زرنگ‌ها می‌دانند سیستم از آن‌ها «کارآیی موثر» نمی‌خواهد بلکه آن‌ها باید مدام به ایدئولوژی رسمی را نشان دهند. شیوه خاص مدیریت بدن، طرز سخن گفتن و ارائه کارنامه و تولید آمار و اطلاعات، مهارت‌های زرنگ‌هاست. زرنگ‌ها گاه خوش‌خلق‌اند، حتی زیاده از حد! زرنگ‌ها، گاه میانه‌رو و معتدل می‌شوند و گاه تندرو؛ همه چیز به و منافع شخصی‌شان بستگی دارد. عمل‌گراییِ کور از افراد می‌خواهد نه . زرنگ‌ها، می‌دانند به تعبیر خودشان «چگونه کارها را اول راه بیندازند و بعد جا بیندازند». زرنگ‌ها، می‌دانند به جای «رقابت» چگونه با دسته‌ای «رفاقت» کنند و موقعیت‌ها و فرصت‌ها را از آن خود نمایند. زرنگ‌ها، خلاقیت ندارند اما می‌کوشند نقابی از هوش و استعداد برای خود بسازند. افراد خلاق و اصیل در سیستم‌های عمل‌گراییِ کور حضور دارند اما اغلب حاشیه و دور از متن روابط قدرت‌اند؛ و گاه با که زرنگ‌ها برای‌شان ساخته‌اند کاملاً منزوی شده‌اند. جمعیت زرنگ‌ها به مرور افزایش یافته و منافع و موقعیت آن‌ها ایجاب می‌کند تا گفتمان عمل‌گراییِ کور تقویت شده و تداوم یابد. زرنگ‌ها، مانع تأثیرگذاری در راه اصلاح سیستم و ظهور گفتمان تازه هستند. زرنگ‌ها نیازمند ظاهرگرایی و نمادگرایی و مناسک‌گرایی‌اند، زیرا این‌ها رویه‌های حافظ منافع زرنگ‌های میان‌مایه و متوسط‌الحال است. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 تاریخ اینگونه تحریف می‌شود! ببینید استاد تاریخ در دانشگاه هند به دانشجویان خود نشان می‌دهد که چگونه وقایع تاریخی به مرور زمان تغییر می‌یابد و تحریف می‌شوند ... پی‌نوشت: از همین ویدئو می‌شود برای توضیح مسئله‌ی مهم هم بهره گرفت. ترم دوم متمرکز روی مسئله ارتباط والدین و فرزندان است ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 حق گفتن کار آسانی نیست! خودتان را تربیت کنید؛ چون حق گفتن کار آسانی نیست. گاهی اوقات انسان حقی را می‌گوید، اما با جوش و خروشی که عصیان‌آور است. این هم خوب نیست. یاد بگیرید همین‌طور که به اصطلاح مقدمه‌ی واجب، واجب است، همین‌طور که بیان این حقایق واجب است، رفقا باید یاد بگیرید که چطور باید حق را گفت، این هم بر شما واجب است که یاد بگیرید. 📚سید محمد حسینی بهشتی، تقیه: خودپایی یا هدف‌پایی، ص۱۲۵ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
موضوع وحدت نه یک تاکتیک بلکه یک است ... @hamidkasiri_ir
🔴 بفرمایید گاو آمده! در یک مدرسه راهنمایی دخترانه چند سالی مدیر بودم. روزی چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی باظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد. گفت: «با خانم ناصری دبیر کلاس دوم کار دارم. می‌خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم.» از او خواستم خودش رامعرفی کند. گفت: «من گاو هستم! خانم دبیر بنده را می‌شناسند! بفرمایید گاو آمده! ایشان متوجه می‌شوند چه کسی آمده!» تعجب کردم و موضوع را به خانم ناصری، دبیر کلاس دوم گفتم. او هم تعجب کرد و گفت: «ممکن است این آقا اختلال روانی داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی‌فهمم!» ناچار از او خواستم پیش آن مرد برود. با اکراه پذیرفت و رفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: «من گاو هستم!» معلم جواب سلام داد و گفت: «خواهش می‌کنم، ولی ...» مرد ادامه داد: «شما بنده را بخوبی می‌شناسید. من گاو هستم، پدر گوساله! همان دختر ۱۳ ساله‌ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید ...» دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: «آخه، می‌دونید ...» مرد گفت: «بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می‌دهم. ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می‌گذاشتید. قطعاً من هم می‌توانستم اندکی به شما کمک کنم.» خانم دبیر و پدر دانش‌آموز مدتی با هم گفتگو کردند ... آن آقا در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و رفت. وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم. روی آن نوشته شده بود: دکتر فلانی، عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه..... چند روز بعد از ایشان خواستم یک جلسه برای معلمان صحبت کنند. در کمال تواضع خواسته‌ام را قبول کردند، سخنرانی دلپذیری داشتند ... ایشان می‌گفت: «خشونت آن گونه كه ما فکر می کنیم فقط محدود به خشونت فيزيكی بدنی نيست. عموماً ما درگيری‌های فيزيكی یا تعرض جنسی را خشونت می‌دانیم. ولی واقعیت آنست که دامنه خشونت، حوزه‌های گسترده‌تری دارد از جمله خشونت زبانی. وقتی توهین می‌کنیم، قومی را مسخره می‌کنیم، صاحبان یک عقیده را تحقیر می‌کنیم. وقتی تهمت یا برچسب می‌زنیم یا تهدید می‌کنیم، همه اینها خشونت است؛ منتها خشونت زبانی. بدون خون و خونریزی است. خشونت زبانی می‌کُشد. تا حالا هیچ کس را دیده‌اید به دلیل اینکه مسخره شده و یا فحش خورده باشد به اورژانس مراجعه‌ کند؟ یا به پلیس شکایت کند؟ قربانیان خشونت زبانی، اثری از جای زخم بر بدنشان یا مدرک دیگری ندارند. خشونت ابتدا در ذهن شكل می‌گيرد، بعد خود را در زبان نشان می‌دهد و سپس زمینه‌ساز خشونت فیزیکی می‌شود. وقتی رهبر یک گروه سیاسی در جامعه، افراد طرف مقابل ر ااحمق، مغرض و فاسد معرفی می‌کند، ما به عنوان طرفداران او آمادگی لازم را پیدا می‌کنیم که در زمان مناسب با ماشین از روی آن‌ها رد شویم. چرا؟ چون دیگر آنها را شایسته زندگی نمی‌دانیم! وقتی در یک ورزشگاه صد هزار نفری، طرفداران تیم مقابل را با ده‌ها فحش آبدار و ناموسی می‌نوازیم، زمینه را برای زد و خورد بعد از بازی فراهم می‌کنیم. وقتی دختر همسایه را داف خطاب می‌کنیم، راننده کناری را یابو، مشتری را گاو، دانش‌آموز را خنگ و فرد قانون‌مدار را اُسکُل، و قانون را در کلام زیر پا می‌گذاریم، همه این‌ها خشونت‌های زبانی است. یعنی آمادگی برای خشونت رفتاری در آینده؛ از تعرض جنسی بگیرید تا صدمه فیزیکی.» اما چه باید کرد؟ اولین کار این است که را بیاموزیم. فقدان مهارت‌های گفت‌وگو باعث می‌شود افراد نتوانند آنچه که مدنظر دارند را به زبان روشن بیان کنند و ایده و احساس خود را در یک کلام خشن و تند تخلیه می‌کنند. تمرین گفتگو، تمرین تخلیه ذهن و قلب، به شیوه‌ای غیرخشونت‌آمیز است. دومین کار این است که به خودمان بارها و بارها یادآوری کنیم کشتن آدم‌ها فقط به فرو کردن چاقو در سینه آنان نیست. دختر یا پسر، زن یا مردی که شخصیتش تخریب شده، شرافتش لکه‌دار شده، عزت نفسش لگدمال شده، دیگر زندگی نرمال نخواهد داشت. آنگاه یاد خواهم گرفت کلمه گاو را فقط و فقط برای خود گاو بکار ببرم ... پی‌نوشت: در ترم دوم مدرسه والدین، مفصل در مورد با دیگران (به صورت خاص نوجوان‌مان) و روش‌های موثر با این نسل صحبت خواهیم کرد. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
نکته؛ دیدار امروز رهبری با ورزشکاران به لحاظ اثرگذاری روی از مهم‌ترین دیدارهای سال هست. حضور و نطق ورزشکاران در این دیدار خیلی مهمه و باید تلاش کرد هجمه‌های احتمالیِ ضد انقلاب روی ورزشکاران رو خنثی کرد ... خصوصا ورزشکاران آینده‌دار و کسانی که مشخصه تا سالیان سال ظرفیت مدال‌آوری و افتخارآفرینی دارند. @hamidkasiri_ir