🛑 پویش” صباحاً و مساءً” باهدف ترویج سنت سوگواری در قم اجرا میشود
🔹مسجد جمکران، باهدف مواسات با امام عصر(عج) و ترویج و تحکیم سنت سوگواری بر مصیبت اسارت، به برگزاری پویش “صباحا و مساء” اقدام کرده است.
🔹در پویش صباحا و مساء از مخاطب دعوت میشود تا با کاروان اسرا چهل روز همراه شود و منزلبهمنزل، با شنیدن مصائب جانسوز کاروان، همنوا با امام عصر بر این مظلومیت اشک بریزد و سپس برای روزگار ظهور دست به دعا بردارد.
🔹نام این پویش برگرفته از زیارت ناحیه مقدسه است و اشاره به فرمایش امام عصر(عج)دارد که در فرازی از آن فرموده: «فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِیَنَّ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»، «جدّ غریبم! … من هر صبح و شام بر تو ندبه میکنم و بهجای قطرات اشک بر تو خون میگریم».
🔹بنا به نقل کتاب عبقری الحسان، آن مصیبتی که امام عصر علیهالسلام هر صبح و شام بر آن خون گریه میکنند مصیبت اسارت است.
🔹پویش «صباحا و مساء» از سهشنبه هجدهم مردادماه، مصادف با یازدهم محرم آغاز میشود به مدت چهل روز یعنی تا اربعین حسینی ادامه دارد.
🕌 اخبار قم را ابتدا اینجا ببینید
http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c
اولین و بزرگترین رسانه قمیها☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و میگرید!
▪️به زودی از پیامرسانهای مجازی مسجد مقدس جمکران ✨
🏴 پویش همگانی #صباحا_و_مساء
💠💠💠
✅کانال رسمی مسجد مقدس جمکران:
@Jamkaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مشهور شد که قُتِلَ الْحُسين...
🔹مرثیهخوانی حضرت آیتالله العظمی خامنهای به زبان ترکی در مورد سيدالشهدا(ع)
@rkhanjani
زیارت ناحیه - مطیعی (1).mp3
49.49M
🏴 زیارت ناحیه مقدسه با صدای حاج میثم مطیعی
🌹اینجا معراج شهداست👇
@tafahoseshohada
بسم الله
«شام غریبان»
😭مادر را کسی نکشته بود،
مادر تنها دق کرده بود.
مادر را کسی بی کفن نگذاشت،
مادر را کسی اربا اربا نکرد.
مادر با عزت و احترام، درمیان کفن، زیر خاک نه روی خاک،دفن شد .
ومن بالای سرش نبودم.
من ... دیر رسیدم به مادری که ازجان دوستتر میداشتمش...
ولی مادر وقتی زیرخاک رفت،رمقم رفت.پاهایم سست شد.افتادم. تا چندروز ایستادن،گریه کردن، راه رفتن،سخت شده بود..
ومن جوان بودم.
😭روضه امشب،کوتاه نیست. بلند است. مثل قتل حسین که عجیب طولش دادند.
مثل نیزه ها که بلند بودند برای از نزدیک زدن،
برای سر اصغررویش گذاشتن،
بلند است مثل ناقه که بلند بود برای قد رقیه وسکینه و حتی زینب.
بلند است مثل قامت رشید زینب که امشب و امروز تازه نامحرمان میدیدندش...
😭روضه ی امشب بلند و طولانی است.
آن قدر که زینب حق داشت که پاهایش توان برای ایستاده نافله خواندن نداشته باشد.
نمیدانم زینب چقدر فریاد کشید،
چقدر دوید،
چقدر بلند گریه کرد.
😭 قیاس خیلی وقتها اشتباه است اماتجربه ام میگوید: اگر زینب امروز فقط داغ حسین را هم میدید، حق داشت پاهایش تاب ایستادن نداشته باشد و زینب قریب ۵۶ سالش بود.
@zedbanoo
مداحی_آنلاین_آه_از_آن_ساعتی_که_با_تن_چاک_چاک_مرحوم_کوثری.mp3
3.13M
🔰 واکنش صفحه توییتر عربی رهبر انقلاب به جنایات اخیر رژیم غاصب و کودککش صهیونیستی در غزه
🔹شمر امروز، نخستوزیرِ اسرائیل است. ما شمر را لعنت میکنیم، برای اینکه ریشه شمری عمل کردن را در دنیا بکنیم؛ ما یزید و عبیدالله را لعنت میکنیم، برای اینکه با حاکمیت یزیدی، حاکمیت ظلمِ به مؤمنین در دنیا مقابله کنیم.
🔰خبرهای موثق در جارچی قم👇
https://eitaa.com/joinchat/4003070041Cd946469bf3
🔰 حضور رئیسجمهور در نماز ظهر عاشورا
🔹رئیسجمهور با حضور در اجتماع عزاداران حسینی در جوار بارگاه مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در نماز جماعت ظهر عاشورا شرکت کرد.
🔰خبرهای موثق در جارچی قم👇
https://eitaa.com/joinchat/4003070041Cd946469bf3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یه امشبو نماز شب بخون
#استاد_قرائتی
@ma_va_o
پیشنهاد روضه...
خدایا کشورهایی که جمعیت شیعه کم هست میبینی نمیتونن به راحتی عزاداری کنند......
خدایا جمعیت کشور ما خیلی حال خوبی نداره یعنی ما هم میتونیم سال ۱۴۳۰ به همین صورت و به همین زیبایی هیئت بگیریم؟
در آرامش و امنیت عزاداری کنیم؟به حق علی اصغر امام حسین به جوانان ما و خانوادههای ما اراده و توکل پولادین بده که از این جهاد سخت سر بلند بیرون بیان و با بهانه های مختلف امامشون رو تنها نگذارند و مثل همیشه نگذارند کشورشان به اینجا برسه...
روضه نقد!
دخترک گوشه تکیه نشسته بود و پاهایش را بر زمین می کوبید.
گاهی وسط گریه هایش، جیغ های بنفش پیاپی می کشید. مادرش هم بی اعتنا پاهایش را توی سینه اش جمع کرده بود،چادر روی صورت انداخته و تسبیح می چرخاند.
چند باری برای دخترک شکلک در آوردم تا شاید کمی آرام شود اما فایده که نداشت هیچ، صدای جیغ هایش هم بلند تر میشد! چند تا شکلات از توی کیفم درآوردم و برایش تکان دادم، اما بیدی نبود که به این بادها بلرزد.
دوست داشتم آن آمپول و سوزن خیالی که عمری توی مسجد و هییت قرار بود از کیف زن ها دربیاید و به ما بخورد را از توی کیفم دربیارم، تا شاید دخترک آرام بگیرد. دروغ چرا مرد این تونل وحشت ساختن ها هم نیستم!
دست و پای قضاوت کردن مان را هم بسته است این بحث های گروهی مادرانه و نمی گذارد حتی توی دلت بگویی:« چه مادر بی خیا.... استغفرالله»
زن های هییت از جیغ و گریه دخترک به تنگ آمده اند و مدام چشم غره اش می روند. اما اون بی اعتنا کار خودش را می کند.
یک دفعه پیرزنی از گوشه تکیه برمی خیزد و به طرفم می آید.
دختر جان! این چه جور بچه ای که تو داری؟ وردار ببرش بیرون نمیذاره صدا به صدا برسه.
تا می خواهم بگویم بچه من نیست، حرفم را می خورم و لبخندی میزنم و می گویم:« چشم حاج خانم!»
ناگهان فکری به سرم می زند. دست بند دست سازم که همین چند دقیقه پیش توی راه پاره شد را از توی کیفم در می آورم. گره اش را باز می کنم و میریزم روی زمین. دانه های دستبند غل می خورد جلوی دخترک و توجهش را جلب می کند.
آرام می شود و زیر چشمی به دانه ها نگاه می کند.
بهش می گویم:« دوس داری با هم دست بند درست کنیم؟»
بادی توی غبغش می اندازد و می گوید:«من خودم بلدم. من همیشه ازینا درست می کنم و...» خلاصه یک لیست بلند بالا از رزومه اش در زمینه دست بند سازی را برایم رو می کند.
قانع می شوم و کار را به دستان کوچکش می سپارم.
نگاهی به صورتش می کنم و می گویم:«راستی نگفتی اسمت چیه خانم کوچولو؟»
همین طور که دانه های تسبیح را توی نخ می اندازد می گوید:« اسمم رقیه اس!»
لبخند می زنم و می گویم چه اسم قشنگی داری رقیه خانم! حالا بگو ببینم برای چی گریه می کردی؟!
سرش را بالا می آورد و توی چشم هایم نگاه می کند، انگار دوباره غمش را تازه کرده باشم با بغض می گوید:« چون بابامو میخوام. دوس دارم برم پیش بابام...»
لبخند می زنم و می گویم این که گریه نداره. روضه که تموم بشه با مامانت میرین پیش بابات.
چشم هایش پر از اشک می شود و می گوید:« بابام نیست. من بابا ندارم. بابای من شهید شده..»
دانه های دست بند از توی دستش پخش زمین می شود.
دلم هری می ریزد پایین. بدنم داغ شده. به سختی بغضم را فرو می خورم. مانده ام رو به روی یک رقیه ی کوچیک بی بابا چه بگویم...
یک دفعه توجه مادرش به طرف ما جلب می شود. نخ دستبند را که توی دست دخترک می بیند، شروع به عذرخواهی می کند.
فوری می پرم توی حرفش و می گویم:«دست بند پاره شده بود، رقیه خانم از اون موقع داره سر همش می کنه.»
با چشم های غرق خونش لبخندی بهم می زند و می گوید، رقیه استاد این کارهاست.
مادر هم به کمک مان می آید تا دانه ها را نخ کنیم. همین طور که دستش را روی فرش می کشد برای جمع کردن مهره های روی زمین، می گوید:« بابای رقیه چند هفته اییه شهید شده، رقیه از شب اول محرم داره بهانه گیری می کنه. امشب دیگه دستشو گرفتم و آوردم اینجا و گفتم امام حسین خودت میدونی و بچه های شهدا! از من دیگه کاری ساخته نیست...»
دخترک آخرین دانه را می اندازد توی تسبیح و ذوق زده گره اش را محکم می کند.
دست بند را میگیرم و میگذارم توی مشت کوچکش و پیشانی اش را می بوسم. می پرد توی بغلم و آهسته توی گوشم می گوید: «خاله یه راز بهت بگم. من بابامو بالاخره دیدم امشب. رفت تو قسمت آقاها...»
امشب نه صدای منبری را شنیدم و نه نوحه روضه خوان را...آخر من خودم یک روضه ی نقد داشتم.
پینوشت: پدر دخترک از شهدای مظلوم تیپ فاطمیون بود.
#به_وقت_شب_تاسوعا
#از_بند_های_اخوتی_که_گره_می_زنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حسینی راستین» کسی است که «حسین زمان» خود را بشناسد و لحظهای از یاری و فرمانبرداری او غفلت نکند.
@Ahmadhoseinsharifi
🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان ارزشمند طاهر القادری، از رهبران اهل سنت پاکستان، درباره گریه بر #امام_حسین علیه السلام:
«ای اهل سنت اگر شما بر حسین گریه نکنید و برای او عزاداری نکنید به خدا سوگند که سنی نیستید»
@Ahmadhoseinsharifi
🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود خدا بر این فرمانده لشکر ولایت، چه زیبا منطق حسینیان این عصر را بیان میکند.
در تقابل انقلاب اسلامی و لیبرال دموکراسی یا در جبهه حسین هستی و یا جبهه یزید؛ اگر در ذیل ولایت سیدعلی نیستی شک نکن در ذیل ولایت طواغیت و یزیدیان زمان هستی؛ جبهه سومی وجود ندارد.
«ما ترکناک یا ابن الحسین»
@Ahmadhoseinsharifi
🌹