eitaa logo
حامیان انقلاب
274 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
12.5هزار ویدیو
761 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅من و دوستم باهم قرار گذاشتیم قبل از شروع هر گفتگویی ۱۴ صلوات هدیه می کنیم به شهید حاج حسین همدانی که خودشون هرچی برای مخاطب و خود ما لازم هست به زبونمون جاری کنن و کمک کنن... 🔸هیچی دیگه این سری دیدیم دوتا خانوم روی نیمکت نشستن از دور گفتیم بریم سراغشون صلوات ها رو شروع کردیم... 🔸جلوتر که رسیدیم چهره شون واضح تر شد...کم حجاب بودن و اونها هم از اون دور شروع کردن چپ چپ نگاه کردن به ما... از چشماشون می بارید... 🔸جوریکه دوستم بشنوه گفتم یا خودِ حاج حسین همدانی! اونم همین رو گفت و ریز خندیدیم... 🔸رفتیم جلو سلام کردیم...پشت چشمی نازک کردند،جواب کوتاهی دادن و روشون رو برگردوندن...انگار که سالهاست با ما بوده باشن...صحبت رو شروع کردیم اصلا راه نمیدادن! 🔸( بعدا فهمیدیم خواهر هستن) اونکه بزرگتر بود گفت من اصلا نمیدونم چی میگید و ۴۲ ساله داریم رنج می کشیم...اون یکی با عصبانیت گفت من اصلا کاری به سیاست ندارم...شما مشکلی دارید؟ (تو دلم به خودم دلداری دادم و گفتم اشکال نداره از اول هم میدونستی بعضی وقتا جواب نمیده اینم از همون موارده، محترمانه تهش خداحافظی می کنیم و میریم) 💢دوستم تا حرف میزد خواهر بزرگتر بهش میگفت منم اگه مثل شما بهم بدن میام تبلیغشون میکنم... می گفت راست بگید شما از کدوم ارگان و سازمان اومدین ؟ کدوم کاندیدا بهتون پول داده ؟ 🔸هرچی می گفتیم که ما یه سری دوستیم که خانه داریم و به جایی وصل نیستیم می گفت امکان نداره... راه نمیدادن دلخور بودن حسابی... 🔸من رفتم روبروی خواهر کوچیکه که هم سن و سال خودم بود و دوستم ایستاد روبروی خواهر بزرگه... او حرف میزد و من اوایل مدام می گفتم میدونم...میفهمم...ما هم همینیم... 💢تو صحبتاش فهمیدم این خانوم داره و داروش کمیابه...چند دقیقه ای انتخابات رو رها کردم...از روند درمانش پرسیدم...زنگ زدم به همسرم شماره ی یه که میشناختیم رو گرفتم...بهش دادم...گفت می بینی زندگیمو...چرا رای بدم؟ کی به فکر ماست؟ 🔸تو این فاصله دوستم با خواهر بزرگه صحبت میکرد...و او هم مدام بهش می گفت راستشو بگو شما ...😅 اما خبر نداشت که این دوستم از اوناست که تا کسی رو به نتیجه نرسونه ول نمیکنه😁 🔸از اثر دولت در زندگی گفتیم...از قدرت رییس جمهور...چرا باید رای بدیم...خودشون انتخاب نمیکنن...حق رایی که ما داریم و خیلیا ازش محرومند...از حاج قاسم و تفکر زنده اش...از ظرفیت های عظیم این کشور...از اینکه شیوه ی انتخابمون غلط بوده...از اینکه چطور باید انتخاب درست داشته باشیم... دردسرتون ندم... صحبتمون ادامه داشت...یکساعت حدودا... ✅✅آخرش گره های چهره شون باز شده بود...می خندیدن... دلمون نمیومد از هم جدا بشیم...اونها هم... تا میومدیم خداحافظی کنیم یه حرف تازه میزدن...ما هم پایه.... آخرش گفتن ...و با بقیه هم حرف می زنیم...و گفتن ببخشید که اول صحبت بداخلاقی کردیم و غر زدیم و.... ✍️فاطمه کیمیایی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌱جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی ست، شماهم دعوتید... ایتا: https://eitaa.com/jashneentekhab اینستاگرام: https://www.instagram.com/jashneentekhab
✅من و دوستم باهم قرار گذاشتیم قبل از شروع هر گفتگویی ۱۴ صلوات هدیه می کنیم به شهید حاج حسین همدانی که خودشون هرچی برای مخاطب و خود ما لازم هست به زبونمون جاری کنن و کمک کنن... 🔸هیچی دیگه این سری دیدیم دوتا خانوم روی نیمکت نشستن از دور گفتیم بریم سراغشون صلوات ها رو شروع کردیم... 🔸جلوتر که رسیدیم چهره شون واضح تر شد...کم حجاب بودن و اونها هم از اون دور شروع کردن چپ چپ نگاه کردن به ما... از چشماشون می بارید... 🔸جوریکه دوستم بشنوه گفتم یا خودِ حاج حسین همدانی! اونم همین رو گفت و ریز خندیدیم... 🔸رفتیم جلو سلام کردیم...پشت چشمی نازک کردند،جواب کوتاهی دادن و روشون رو برگردوندن...انگار که سالهاست با ما بوده باشن...صحبت رو شروع کردیم اصلا راه نمیدادن! 🔸( بعدا فهمیدیم خواهر هستن) اونکه بزرگتر بود گفت من اصلا نمیدونم چی میگید و ۴۲ ساله داریم رنج می کشیم...اون یکی با عصبانیت گفت من اصلا کاری به سیاست ندارم...شما مشکلی دارید؟ (تو دلم به خودم دلداری دادم و گفتم اشکال نداره از اول هم میدونستی بعضی وقتا جواب نمیده اینم از همون موارده، محترمانه تهش خداحافظی می کنیم و میریم) 💢دوستم تا حرف میزد خواهر بزرگتر بهش میگفت منم اگه مثل شما بهم بدن میام تبلیغشون میکنم... می گفت راست بگید شما از کدوم ارگان و سازمان اومدین ؟ کدوم کاندیدا بهتون پول داده ؟ 🔸هرچی می گفتیم که ما یه سری دوستیم که خانه داریم و به جایی وصل نیستیم می گفت امکان نداره... راه نمیدادن دلخور بودن حسابی... 🔸من رفتم روبروی خواهر کوچیکه که هم سن و سال خودم بود و دوستم ایستاد روبروی خواهر بزرگه... او حرف میزد و من اوایل مدام می گفتم میدونم...میفهمم...ما هم همینیم... 💢تو صحبتاش فهمیدم این خانوم داره و داروش کمیابه...چند دقیقه ای انتخابات رو رها کردم...از روند درمانش پرسیدم...زنگ زدم به همسرم شماره ی یه که میشناختیم رو گرفتم...بهش دادم...گفت می بینی زندگیمو...چرا رای بدم؟ کی به فکر ماست؟ 🔸تو این فاصله دوستم با خواهر بزرگه صحبت میکرد...و او هم مدام بهش می گفت راستشو بگو شما ...😅 اما خبر نداشت که این دوستم از اوناست که تا کسی رو به نتیجه نرسونه ول نمیکنه😁 🔸از اثر دولت در زندگی گفتیم...از قدرت رییس جمهور...چرا باید رای بدیم...خودشون انتخاب نمیکنن...حق رایی که ما داریم و خیلیا ازش محرومند...از حاج قاسم و تفکر زنده اش...از ظرفیت های عظیم این کشور...از اینکه شیوه ی انتخابمون غلط بوده...از اینکه چطور باید انتخاب درست داشته باشیم... دردسرتون ندم... صحبتمون ادامه داشت...یکساعت حدودا... ✅✅آخرش گره های چهره شون باز شده بود...می خندیدن... دلمون نمیومد از هم جدا بشیم...اونها هم... تا میومدیم خداحافظی کنیم یه حرف تازه میزدن...ما هم پایه.... آخرش گفتن ...و با بقیه هم حرف می زنیم...و گفتن ببخشید که اول صحبت بداخلاقی کردیم و غر زدیم و.... ✍️فاطمه کیمیایی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌱جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی ست، شماهم دعوتید... ایتا: https://eitaa.com/jashneentekhab اینستاگرام: https://www.instagram.com/jashneentekhab