eitaa logo
حامیان انقلاب
266 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
13.3هزار ویدیو
811 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 در دست نوشنه هایش آورده بود: از ناحیه چشم شده بودم. در بیمارستان بعد از عمل گفتند دیگر خود را بدست نمی آورید. امیدم برای رفتن به از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم. غروب یکی از روزهای در اوج ناامیدی به متوسل شدم. از عمق جان را صدا می کردم. در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم. تازه وارد سلام کرد و گفت: ، حالت چطوره؟! با بی حوصلگی گفتم: با من چکار دارید. ولم کنید. راحتم بگذارید. فرمودند: ، شما با ما کار داشتی، مگر بینایی چشمت را نمی خواستی!؟ یک لحظه زبان بند آمد. دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد. آنچه می دیدم وجود نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم در حال خروج از اتاق است. شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم فرمود : "برگرد گفتم: نه . بگذارید من با شما بیایم... سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم. جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم. وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم. آنها با تعجب به چشمان یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم. 📚کتاب وصال، صفحه ۱۰۹ الی ۱۱۱ 🌷🍃🌷🕊🌷🍃🌷🕊🌷 🌷🍃🌷🕊🌷🍃🕊🌷
هدایت شده از دوستانه
🍁🍂🍃✨ 🍂﷽ ✨ 📌 و 👇 ▪️▪️▪️▪️ ▫️چو به بارگاه جانان برسی صبا خدا را ▫️به امام ما فراوان برسان سلام ما را ▫️خبر از شکسته‌بالان به طبیب خستگان ده ▫️که ز ، فقط را....🤲💔 ◀️ سلامتی و تعجیل فرج امام عصر، عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، ◀️ سلامتی و اقتدار رهبر عزیز مان، ◀️ رسوایی و نابودی دشمنان و منافقان ◀️نصرت حضرتش به دست ما ◀️ دفع بلا، از بلاد شیعه 👇 ختم ▪️📍 ۱۴۰۰ دعای هفتم صحیفه «یا من تحل...» ▪️📍 ۱۴۰۰ دعای «اللهم کن لولیک...» ▪️📍و ۱۲میلیون صلوات، 🌷 به زینب کبری و اسرای کربلا و مولانا امام سجاد علیهم‌السلام😭😭 ◀️ تا آینده ◀️ شما با چند دعا و صلوات، آرزوی منتقم شهدا، را تمنا می‌کنید؟ لطــفا! تعداد صلوات‌ و دعاها‌ را، پیامک بفرمایید. ┄┅═❁💠 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر🍃 ❁═┅ @Zz_aa90 ✨ 🥀 🥀🥀🍂✨
            💔 دشمنش هم نذر او می کند 💔 می گويد : در اثر دملی که درآورده بود آن چنان شد که نزدیک به مرگ رسید . كسى هم جرأت نمي كرد چرک و خونش را به وسيلۀ آهنى  بیرون بیاورد . مادر متوكل كرد : كه اگر فرزندش پیدا کند ،  از مال شخصى خودش مقدار زيادى به عليه السّلام بدهد. ( وزیر و نویسنده متوکل ) به متوكل گفت: ای کاش کسی را نزد این مرد [ امام هادی علیه السلام ] می فرستادی و راه درمان را از او می خواستی ، زیرا او راه معالجه ای که سبب نجات تو شود را می داند . متوكل گفت : کسی را بفرستيد تا از او بپرسد . شخصی رفت و جريان را به حضرت عرض كرد ، حضرت فرمود : مقدارى پشگلِ آویزان شده به پشم دنبه ی گوسفند را بگیرند و با گلاب خمیر كنند و روى دمل و زخم بگذارند . شخص برگشت و جريان را گفت. اطرافيان متوكل از اين دستور خنديدند و حضرت را کردند . فتح بن خاقان گفت : قسم به خدا که او به آنچه می گوید داناتر است . سپس آن را آماده کردند و بر روی دمل گذاشتند . کمی بعد متوكل خوابش برد و آرام گرفت ، سپس زخم سرباز کرد و هر چه درآن بود بیرون آمد . به مادر متوكل مژده دادند كه متوكل حالش خوب شده . او هم ده هزار دينار از ملك خود را براى حضرت فرستاد و مُهر خود بر کیسه آن زد . پس از اينكه متوكل خوب شد و چند روز گذشت ، شخصی به نام از حضرت هادى عليه السّلام نزد متوكل كرد و گفت : افرادی برای امام هادی پول و اسلحه می فرستند . متوكل به که دربان او بود گفت : شبانه به طور ناگهانی بر او حمله کن و آنچه مال و سلاح نزد او می بینی بردار و نزد من بیاور . ابراهيم می گويد : سعيد که دربان بود به من گفت : من شبانه به خانه حضرت هجوم بردم و با نردبانى که همراه داشتم به پشت بام رفتم ، سپس چند پله پایین آمادم ، و در اثر تاریکی نمی دانستم چگونه باید به خانه وارد شوم ، ناگهان حضرت مرا صدا زد و فرمود : « يَا سَعِيدُ ! مَكَانَكَ حَتَّى يَأْتُوكَ بِشَمْعَةٍ ...  اى سعيد ! همان جا توقف كن تا برايت شمع بياورند ! » برايم شمعى آوردند و من داخل حياط‍‌ شدم . حضرت را دیدم که لباس و کلاهی پشمی در بر دارد و جانمازی حصیری در برابر اوست . فرمود : اتاق ها در اختیار تو . من اتاق ها را بازرسی کردم و چیزی پیدا نکردم . فقط در اتاق خود حضرت ، کیسه پُر از پول مادر متوکل را دیدم که مهر او به آن خورده بود . امام هادى علیه السلام بار ديگر فرمود : مکان نماز مرا هم بررسی کن . وقتی سجاده را بلند کردم شمشیری ساده و در غلاف را دیدم . آن ها را برداشتم و نزد متوکل بردم . هنگامى كه چشم متوكل بر مهر مادرش افتاد ، فوراً دستور داد تا مادرش را آوردند . از مادرش جریان را پرسید . مادرش گفت : من نذر كرده بودم اگر این مریضی تو خوب شود ،  ده هزار دينار از مال خود را به او بدهم و الان به عهد خود وفا كرده‌ام و اين اموال را نزد وى فرستاده‌ام و او هنوز به آنها دست نزده است. متوكل دستور داد سر كيسه را باز كردند چهار صد دينار هم خودش به آن اضافه کرد و دستور داد تا آن کیسه پول و شمشیر را برای حضرت برگردانند . دربان می گوید : همه را نزد حضرت بردم و عرض کردم : آقای من !  چنین رفتارهایی بر من گران و ناگوار است . حضرت فرمود : « وَ سَيَعْلَمُ‌ اَلَّذِينَ‌ ظَلَمُوا أَيَّ‌ مُنْقَلَبٍ‌ يَنْقَلِبُونَ‌ * آنها که ستم کردند به زودی خواهند فهمید که بازگشتشان به کجاست! » . *سوره شعراء ، آیه ۲۲۷ 🗂منبع : کافی ، ج ۱ ، ص ۴۹۹