eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
217 ویدیو
94 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ شماره 214 قفسه کتاب همراه با گفتگویی با خانم مریم مطهری‌راد، نویسنده رمان «معجزه معلق» ◀️ بررسی چند کتاب و رویداد کتابی 👈🏼 گفتگو با استاد هدایت‌الله بهبودی درباره سفرنامه‌شان از حج 🌷 و معرفی چند کتاب تازه منتشر شده 📚هرسه‌شنبه با قفسه کتاب؛ ضمیمه کتاب و ادبیات روزنامه جام‌جم اینجا ببینیم و بخوانیم: https://jamejamdaily.ir/?nid=6522&type=4 @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» 🔹«» بیان تاریخ شفاهی دفاع مقدس در خلال روایت خاطرات یکی از فرماندهان لشکر 32 انصارالحسین، شهید . 🖋به قلم حمید حسام @hamkhaniketab
کتاب خاطرات همسر جانباز شهید سردار امیتاز ۵ از ۵ 🔸خیلی خیلی لطیف و زیبا بود. ماجرای این عشق ناب را قبلا از زبان میرزا محمد سلگی در کتاب «آب هرگز نمی‌میرد » خوانده بودم و حالا همان ماجرا از زاویه دید همسر در این کتاب روایت شده. هم ماجرای شروع عشقشان جذاب بود، هم تداومش در سالهای سخت جنگ و تنهایی و بچه‌داری و اعزام به آلمان برای مداوا، و هم اواخرش در آخرین روزهای حیات میرزا و شهادتش. 🔹بر آمدن از پس چالش‌های مادری برای هفت فرزند با حداقل امکانات، برایم درس‌آموز و انگیزه بخش بود. 🔸پروین خانم مصیبت‌ها و بلاهای زیادی را با صبوری و عشق تحمل کرد و اصلا این حجم از مصیبت و بعد روحیه‌ی خوب ایشان شگفت انگیز است. نیمه‌ی ابتدای کتاب را چاپی خواندم و نیمه‌ی دوم را صوتی شنیدم. البته عکس‌ها و پاروقی‌های جالبی در نسخه چاپی هست که در صوتی نیست. 🔹خواندن یا شنیدن این کتاب برای همه‌ی دوست‌داران کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» جذاب خواهد بود. و برای همه کسانی که به سرگذشت همسران شهدا علاقه دارند. @hamkhaniketab
این متن معرفی کتاب «» نمی‌باشد. بلکه داستان یک ابتلاست. وقتی شدت درد معلوم شود خودتان در صدد پیشگیری یا در آغوش کشی بر خواهید آمد. تمام شد! 🌻شاید خواندم که تنها تمام شود یا شاید هم که بگویم من هم تمام کردم؛ از سر اکراه و اجبار... اما وقتی این کتاب را در دست گرفتم ورق برگشت! اصلا گمان هم نمی‌بردم که قرار است یک هفته از کار و زندگی ساقط شوم. اصلا حمل بر خیال هم نمیکردم که شبانگاه اگر به قصد آبی از بستر دور شوم، این رها شدن از خواب شیرین بسان رها شدن تیر از چله کمان است و بازگشتی ندارد! حال باید به شوق «آتش بدون دود» تا پاسی از روز را بیدار بمانم. 🌻ولی یقین داشتم که اگر بگویند بیا و برای آموزش و پرورش بی پرورش در این تابستان باری به دوش بکش، مسلما «آتش بدون دود» را به همه‌ی آن پشت میز نشینان پر توقع ترجیح میدادم! شاید در زمستان هم چنین میکردم. (یک استعلاجی مگر چقدر خرج دارد؟!) در مطب پزشک، تاکسی، صف بنزین و ... این کتاب یار غارم بود؛ شاید از برای خودنمایی و جلوه گری، هرچه بود تمام شد. دیگر کسی نمی گوید: «این رو باش! مردک دارد در چنین شرایط اقتصادی‌ای کتاب میخواند! عجب دل خجسته ای دارد» نمیدانند مشکل ما از همین نخواندن‌هاست. ثانیا مردک هم همشیره ابوی محترمشان هستند. 🌻پیشگیری بهتر از درمان است؛ اگر شاغل هستید، اگر عائله که نه؛ قبیله دارید، اگر در سفر که نه؛ در سیر الی الله‌اید و قس علی هذا از چنین اگرهایی، سمت این کتاب نروید. چراکه باید خودتان را وقف این کتاب و قلم اعجازبرانگیز کنید. @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب «دیپلمات نامه» 🔹کتابی سرشار از نکات صریح در نقد اصحاب قدرت و سیاست که در لفافه‌ای از طنز پیچیده شده‌است. 🖋به قلم یوسفعلی میرشکاک @hamkhaniketab
📖 : صدای دعای از بلندگوهای عرفات بلند می‌شود. راه می‌افتم سمت چادر بعثه. جا گیر نمی‌آید. همان بیرون می‌نشینم. می‌ایستم. ده دقیقه از دعا نگذشته که ابرهای کبود از راه می‌رسند. دقیقاً بالای سر عرفات، بالای سر این همه بنده که آمده‌اند بخشیده شوند. اتراق می‌کنند. باران نیستند. طناب‌های خیسی‌اند که می‌شود چنگ زد و ازشان بالا رفت و به آسمان رسید. گل‌های سفید دشت بیشتر می‌شوند. عجیب‌ترین لحظه‌های عمرم را دارم تجربه می‌کنم. الله اکبر. این‌همه سفیدپوش! همه در احرام ایستاده‌اند به اشک و نیایش. راستی امروز ابرها بیشتر می‌بارند یا چشم‌های ما؟ دعای عرفه دعای بلندی است؛ هم مضمونی و محتوایی و هم تعداد صفحه‌ای. دعای ترسناکی است که توی دلت را خالی می‌کند. توی دلت هی اسب شیهه می‌کشد، هی شمشیر تیز می‌زند، هی بوی سوختنی می‌آید. وقتی ارباب ما می‌گوید: «راضی‌ام به تقدیرت»، وقتی می‌گوید: «با حلقومم گواهی می‌دهم که هستی»، «با گوشه لب‌هایم مطمئنم که تو خدای منی»، «نرمه غضروف‌های بینی‌ام گواهی می‌دهد به بودنت»،‌ این حرف‌ها بوی خون می‌دهد. خودش دارد پیشگویی می‌کند. خودش دارد فهرست چیزهایی را که قرار است فدا کند،‌ زیرپوستی بیان می‌کند. وقتی می‌گوید: انا الذی و انت الذی، دل آدم خال می‌زند. وقتی از طفل صغیر و شیخ کبیر می‌گوید، تو ناچاراً به روضه رباب فکر می‌کنی و من الغریب الی الحبیب. همه آمده‌اند بیرون زیر باران تا باران به جانشان بنشیند که باران آب است و آب رساناست و زودتر دعا را بالا می‌برد. به خود عرفات قسم، ابرها دقیق تا آخر دعا می‌بارند. ما هم می‌باریم. وای که چه لحظاتی است. یک خواب است. باور کنید. 🖋️ 📚 @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب «همسایه‌ها» 🔹کتاب زندگی جوانی به نام خالد را پیش از کودتای ۲۸ مرداد و دوران نهضت ملی‌ شدن نفت در شهر اهواز روایت می‌کند. 🖋به قلم احمد محمود @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا اباعبدالله ما برای حسین میمیریم مرد حرفش دوتا نخواهد شد....
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به 
قربان
 تو رفتیم و همانجا ماندیم»
@hamkhaniketab  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب «عزیز خانم» 🔹خاطرات خانم کبری حسین‌زاده مادر شهیدان محسن، جواد، علی‌اصغر و محمدرضا بارفروش. 🖋به قلم فاطمه جعفری @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدوم کشور کتابخون‌تره؟! 🔸 هر سال آماری از سرانه مطالعه کشورهای مختلف منتشر می‌شه که مجموع مطالعه مردم هر کشور در هفته یا در روز چند ساعت هست 🔸این آمار چقدر درسته؟ @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب «مدیر مدرسه» 🔹راوی داستان که از آموزگاری به تنگ آمده‌است، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بی‌دردسر به مدیری دبستان رو می‌آورد، بی‌آنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت... 🖋به قلم جلال آل احمد @hamkhaniketab
یادداشتی بر کتاب سه دیدار 🔸شعر است اینکه می‌خوانم یا تاریخ؟سرگذشت است یا داستان؟جادوی کلمات را چنان در جامه روایت، زرورق پیچ، پیش چشم هایم میبینم که گاهی حتی فراموش میکنم آب مانده در راه گلویم را پایین دهم.تو معجزه گری نادر! با عصای واژگانت نرم و مهربان دریای اندیشه هایم را میشکافی تا بینشی نو در عمق جانم بنشانی.واژه واژه،سطر به سطر کتابت را میبلعم و مینوشم و هنوز نه سیرم و نه سیراب.حکمتی که بر جانت نشسته را چه خوب مهمان روحم میکنی.قلمت پرنده سرکش بلند پروازیست که آسمان روح های آزاد اندیش جولانگاهش است و بس.هر چه میخوانم عطشم بیشتر میشود.نفسم میگیرد از اینهمه زیبایی زنجیر شده به هم در رشته های نقش بسته بر صفحات کتاب.کتاب را میبندم و شراب حلقه های طلایی زنجیره تعبیراتت را در دهانم بارها و بارها مزه مزه میکنم و مست میشوم و دل از کف میدهم و دست مریزاد پشت دست مریزاد است که روانه میکنم به روح بلند اندیشت.خوش باشی در آن سرا ای مرد!!!چه تلخ که قدرت دانسته نشد و چه ناگوار که اکنون هم حتی، قله قلم را زیر پایت تابِ دیدن نمی آورند. یگانه ای با این سبک بی رقیب و رشک انگیزت…. 🔹سه دیدار را میخوانم و مستم زیر بارش زلال واژگان نادر… . . . 🔸امروز یک روز قبل از تولد مبعوثی ترین سال عمرم خواندن عاشقانه ای تاریخی را تمام کردم.تمام فصل آخر را از پشت پرده اشک های بی قرارِ ریختن خواندم.گاهی طاقت نگه داشتنشان را نداشتم و گریه شدم و چکیدم رو برگه های کتابی که تاریخ را غزل غزل می ریخت به جانم.افسوس شدم و آه شدم و زبانه کشیدم که کدام خیالِ بداندیش حرکت به اوج را از پرنده ی ذهنمان دریغ کرده است.دلم بد میسوزد برای جلد سومی که نیست،که شاید هست و خفاشان بزدل چونان که حقیقت را کتمان کنند،آن را هم پنهان کرده اند. 🔹آنقدر واژه ها و تعبیرات و جمله های بی نظیر این کتاب با دلِ نشئه ام، مغازله کرده که تا مدتها خمار این عشقبازی خواهم بود.خواندن این کتاب موهبتی بود که روزی ام شد و آنقدر به دلم نشسته است که اطمینان دارم باز هم چند بار دیگر خواهم خواندش.به هر کس که عاشق خمینی عزیز است و تاریخ را تا به حال شاعرانه نخوانده اصرار میکنم این دیوان پر از دلدادگی و فرزانگی را از دست ندهد و بخواند و سرمست شود.ای کاش که جلد سوم…. 🔸نمیشد تاریخ روزهای تلخ و شیرین روح الله را از این شیرینتر نوشت.شیرینی روزهایش را انگبینی کرد بر سر انگشت و چشاند به خواننده و تلخی هایش را پادزهری کرد و به امید عبرتی شفابخش نشاند در قلبش.بهتر از این نمیشد مریدی شد سرگشته مرادی که حکمتِ مذاب جوشیده در جانش را گرمابخش منزل سرمازده اعتقاد از پی رفتگانش میکند.بهتر از این نمیشد مصاحب بانویی شد صاحبه نام که صاحب معرفت بود و ظلم ستیز،برادران و مادری را شناخت که پایه ریز شالوده ای بودند استوار،پدری را تصویر کرد که رسم قیام و خروشیدن بر ظالم را ارث گذاشت برای فرزندش و شهید شد و خون قلب و مغزش جاری شد در رگ های پسر پنج ماهه اش.سه دیدار همان حلوای تن تنانی ای است که تا خورده نشود دانستنش ممکن نیست.نوش جان کنید تا بدانید. ۱۳_تیر_۱۴۰۲ @hamkhaniketab
دو کتاب 1⃣آیین رونمایی از کتاب چهارشنبه ۱۴تیرماه تهران 2⃣همایش اختتامیه مسابقه کتابخوانی چهارشنبه ۱۴ تیرماه مشهد @hamkhaniketab