eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
1.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
234 ویدیو
96 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
✅بسته کتاب ویژه دختران کلاس سوم دبستان(نه ساله) کرم سه نقطه، نویسنده سروناز پریش هفته ی آشتی و دوستی در کلاس خانم روباه این پسر چقدر کتاب می خورد یکی برای همه، همه برای یکی همه چیز خوب پیش خواهد رفت مبادله ی ساندویچی اولین قصه های قرآن من تند پا و باد پا حرف آباد چطور از شر گرگ خلاص شویم یک داستان محشر باغ بی انتها محله ی شکر خانوم مورا جون و دنیای بعدی من صندلی نیستم درخت بخشنده ماجراهای پاپسی، کاوشگر طبیعت(چه کسی غذای ما را برداشته؟) رمان فرشته ی آیینه پوش چتری با پروانه های سفید بیلی زباله جمع کن باغ رُز باغبان، نوشته ی سارا استوارت مثل تو، بانوی من، فاطمه نویسنده خانم کلر ژوبرت مجموعه ی فیلسوف کوچک(۲ جلد، جلد اول: شاید سیب باشد. جلد دوم: می توانم یک من دیگر بسازم؟ ترجمه ی رضی هیرمندی) دوستان صبور نوشته ی خانم کلر ژوبرت به من چه، نوشته ی خانم کلر ژوبرت لانه ی خالی،نوشته ی خانم کلر ژوبرت اگر من جای تو بودم،نوشته ی خانم کلر ژوبرت خدا حافظ تا فردا، نوشته ی خانم کلر ژوبرت مرد بارانی با اسب سفیدش می آید سه مسافر عجیب،نوشته ی خانم طاهره ایبد پدر، پرچین و پسرها نقطه چیزی بگو دختری که می خواست کتابها را نجات دهد کتابهای پانچلو پی پی جوراب بلند ماجراهای پسر فضایی روزنامه دیواری، علی باباجانی محمد جواد و شمشیر ایلیا سلام خدا جونم مهدیار خواب دزد عالیجناب مامان خانم خوشبختانه شیر مجموعه چهارجلدی من و بقیه مجموعه ی ماجراهای شهر عجیب(آقا خاش خاشی) @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🥀شهید آیت‌الله سید ابراهیم رییسی: کتاب جلوۀ شناخت بزرگان است. جاودانگیست، برای اندیشه و اندیشه‌ورزی... @hamkhaniketab
⭕️⭕️فقط دو روز تا آغاز همخوانی کتاب سیمرغ سی مرغ 🔻برای شرکت در این همخوانی ، از طریق لینک زیر به گروه اختصاصی همخوانی این کتاب بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2612396836C9b197b0a8f
🖤بسته کتاب 🔲بسته کتاب : 🔸بادیه فروش 🔹خلاصه خوبی ها 🔸ستاره من 🔹من محمد علی رجایی 🔸چراغ صبح ▪️شهید رجایی ویژه نوجوانان 🔹سیره شهید رجایی 🔲بسته کتاب : 🔸عبای سوخته 🔹او یک ملت بود 🔸شیفته خدمت 🔹پشت شیشه های مات 🔸تشکیلات بهشتی ▪️شهید بهشتی ویژه نوجوانان 🔸بهشتی از زبان بهشتی @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
از متن کتاب: "به ندرت ممکن است هنگام تردد در اروپا خانمی دیده شود که صورتش را آرایش غلیظ کرده باشد و اگر چنین باشد ممکن است با برخی زنان خاص اشتباه گرفته شود. مدل کلاسیک زن اروپایی، تیشرت و شلوار جین با موهایی ساده، و صورتی است که در آن اثری از رنگ نیست." کتابی به سبک سفرنامه یا بهتر بگویم خاطرات از محمد دلاوری است. خبرنگاری که به مدت سه سال مدیریت دفتر صداوسیما در بلژیک را عهده‌دار بوده است. کتاب لحن روان و طنزآمیز و بی‌ تکلّفی دارد و در عین حال اطلاعات خوبی از اقتصاد و فرهنگ و سیاست آنجا می‌دهد و زندگی در بلژیک و اروپا را با زبانی ساده روایت می‌کند. دلاوری سعی کرده با نگاهی کنجکاو و بی‌طرف ما را نه تنها با بلژیک بلکه با آداب و رسوم سایر نقاط اروپا نیز آشنا کند. در کتاب همان‌قدر که از خوبی‌ها و فرهنگ و نظم و رانندگی و سیستم بهداشت و آموزش آنجا تعریف شده است همان‌قدر هم از بدی‌ها و کندی کار اداری و سختگیری در اجاره‌ی منزل و فروش دختران تقریبا برهنه در پشت ویترین مغازه‌ها و مالیات‌های فراوان، سخن به میان آمده است. از غربت مهاجران و ایرانی‌های مقیم آنجا می‌گوید که با حسرت، برگشتش را پس از سه سال به ایران تبریک می‌گویند. از رفتنش به قبرستان پرلاشز و دیدن مزار صادق هدایت و غلامحسین ساعدی و مارسل پروست می‌گوید. جایی که با دیدن قبرهای غریب‌افتاده‌ی ایرانیان در آنجا، دلش به درد می‌آید. کتاب برای علاقه‌مندان به سفرنامه‌ می‌تواند گزینه‌ی جذابی باشد؛ هم‌چنین برای استراحت ذهن پس از کتاب‌های سنگین یا کسل‌کننده گزینه‌ی مناسبی است. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
نینا سنکویچ، نویسنده کتاب، پس از اینکه دچار فقدان بزرگی می‌شود، برای درمان غم خود، به کتاب‌ها پناه می‌برد. تولستوی و مبل بنفش، کتابی است درباره کتاب‌درمانی. چیزی که خود من بارها در زندگی‌ام به آن پناه برده‌ام. اما روش من، روش زیستن در داستان‌ها و فرار از واقعیت تلخ بود، اما نینا، راه‌حل دیگری در میان کتاب‌ها جستجو می‌کند. او که در دهه سی زندگی‌اش، خواهرش را در اثر سرطان از دست می‌دهد، برای بازگشتن به زندگی عادی و کنار آمدن با غم سنگین خود، تصمیم می‌گیرد خویشتن را در معرض چالش سختی قرار دهد، اینکه به مدت یک سال، روزی یک کتاب بخواند و نقد آن را در سایت خودش قرار دهد. نینا در کتاب تولستوی و مبل بنفش، شیوه اجرای این برنامه و مشکلاتی که سر راهش قرار می‌گیرد را بیان می‌کند. اما فراتر از آن، از چیزهایی تعریف می‌کند که داستان‌های کتاب‌ها در این یک سال به او می‌آموزند. او در هر کتاب یک نکته درباره خواهرش یا شیوه کنار آمدن با مرگ او یا رفتار با دیگران یا چیزهای دیگر پیدا می‌کند. همین نکات ریز و کوچک اما مستمر، در طول ۳۶۵ روز، کم‌کم باعث بهبود او می‌شود و روش زندگی جدیدی را به او می‌آموزد. در طول خواندن این کتاب، زیاد با آن ارتباط برقرار نمی‌کردم. تا اینکه از دیروز صبح، بخاطر شدت ناراحتی و غم، تنها راه‌حل را پناه بردن به کتاب‌ها یافتم. اما این بار خواستم به جای غرق شدن در داستان‌ها و فرار از واقعیت، مثل نینا سنکویچ، سعی کنم پاسخ خود را در کتاب‌ها پیدا کنم. روش او جواب داد. پریشب و در اوج استیصال و دعا برای پیدا شدن گم‌شده‌ها، کتاب آدم‌های چهارباغ را تمام کردم. با عادله همراه شدم و شیرینی حل مشکلات مردم را با او مزه مزه کردم. چیزی که گمشده ما هم همیشه در پی آن بود. دیروز کتاب مادر را تمام کردم. در خط به خط آن، با پلاگه، برای جستجوی عدالت و آگاه کردن مردم، همراه شدم. همان کاری که شهید این روزها انجام می‌داد. امروز کتاب مادر پروازی را تقریبا تا انتها خواندم. درکنار روایت تک‌تک آن مادرها، تلاش بی‌وقفه آن‌ها را حس کردم، تلاشی با همه وجود، بدون فکر کردن به خود، بدون استراحت یا جستجوی اوقات فراغت، همان کاری که شهید‌جمهور ما در سال‌های متمادی زندگی‌اش انجام داده‌بود. این سه روز فهمیدم، کتاب‌درمانی، بهترین روش درمان غم و غصه است. و چقدر حالم خوب شد و لحظه به لحظه بیشتر توانستم مثل نینا، به جای مرگ، به زندگی فکر کنم. به زندگی عزیزی که از دست داده‌ام و به جای سکون، به حرکت واداشته شوم. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کتاب "پدر! مادر! ما متهمیم" اثر دکتر علی شریعتی دکتر شریعتی در این کتاب، سعی در رفع شبهات و خوانش های اشتباهی که مانع از رغبت و سوق به مذهب و اسلام است، دارد. ایشان انگشت اتهام را ابتدا به سوی قشر سنتی متعصب مذهبی می‌گیرد، که موجب خوانش اشتباه و غیر واقعیِ اسلام توسط حراندیشان و به اصطلاح روشنفکران متجدد امروزی گردیده اند او در این عبارات و واژه‌های موزون و دل انگیز، تلاش می کند تا کج فهمی ها و تحاریف صورت گرفته از دین را معرفی کند تا راهی برای شناخت اسلام راستین باز شود... ✔️ دوستان و عزیزان محترم‼️ یا این کتاب را نخوانید، یا اگر شروع به خواندن کردید، با تامل و حتما تا آخر کتاب مطالعه بفرمایید نیمه کاره گذاشتن این جور کتاب ها، خسارت بار است 🌸 📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
کتاب مادر پروازی مجموعه روایت‌هایی از زندگی چند مادر است. مادرانی که اکثرا چند فرزند دارند و وجه مشترکشان یزدی بودن است. اما زندگی آن‌ها و روایت‌هایشان بسیار متنوع و متفاوت است. از مادر کارآفرینی که حتی به مجلس عقد دخترش هم نمی‌رسد، تا مادری که برای حفظ فرزندش و از دست ندادنش تلاش می‌کند. از مادری که فرزند اوتیسمی دارد تا مادری که تازه در دوماهگی متوجه سندروم داون فرزندش می‌شود. مادری که تمام تحصیلاتش را کنار می‌گذارد و عطای طبابت را به لقایش می‌بخشد و کنار فرزندانش می‌ماند تا مادری که باوجود همه سختی‌ها، حتی درحال بارداری، فرزندان دیگران را به دنیا می‌آورد. این کتاب از نظر تنوع موضوع، بسیار قوی است. همچنین مادران این روایت‌ها همه طرفدار فرزند بیشتر زندگی بهترند. به شکلی که وقتی مخاطب کتاب را تمام می‌کند، دیگر خانه کوچک یا فرزنددار شدن، برایش چالشی به شمار نمی‌آید. یک جورهایی کتاب مصداق کامل نگفتن و نشان دادن، در زمینه فرزند زیاد داشتن است. به همین دلیل آن را به کسانی که فرزنددار نمی‌شوند، چه اولی و چه دومی و بعدی‌ها، اصلا پیشنهاد نکنید. اما کتاب دو اشکال اساسی دارد. اشکالی که در برخی آثار دیگرِ نشر شهید کاظمی هم دیده می‌شود. اولا برخی روایت‌ها قلم بسیار خامی دارد. خام به این معنی که اتفاق‌ها درهم و برهم روایت می‌شوند. گذشته و حال و آینده روایت چنان مخلوط نوشته شده، که خواننده سردرگم می‌شود. این مساله در روایت‌های اول بیشتر به چشم می‌خورد. علت آن هم این است که نویسنده‌ی هر روایت یک نفر است و قوت قلم‌هایشان متفاوت. اما اشکال دوم به دبیر مجموعه وارد است. آقای محمدعلی جعفری به عنوان دبیر این مجموعه نویسندگان، قطعا متن‌ها را خواند‌ه‌اند و این اشکالات را ایشان باید مطرح می‌کردند. از طرفی انتخاب ترتیب چینش روایتها هم به عهده ایشان بوده که به نظر من می‌توانست خیلی بهتر انجام شود. مثلا ضعیفترین روایت از نظر قلم، مطلع کتاب است و چنان توی ذوق می‌زند که خود من اگر به دلایلی خودم را مجبور نمی‌کردم کتاب را بخوانم، قطعا آن را ادامه نمی‌دادم. یا تلخ‌ترین روایت از نظر محتوا، آخرین روایت است که باعث می‌شود خواننده با کامی تلخ و با ناراحتی کتاب را ببندد و کنار بگذارد. حتی متاسفانه قسمت شیرین این روایت در ابتدای آن آمده و بعد تلخی پشت تلخی، و نویسنده خواسته در نهایت زهر همه این تلخی‌ها را با یک جمله بگیرد! شاید اگر این روایت، اولین روایت کتاب بود، هم جذابیت کتاب بیشتر می‌شد، هم خواندن روایت‌های بعدی، زهر آن را تا پایان کتاب از بین می‌برد. یا مثلا دو یا چند روایت مادران پزشک، بسیار نزدیک به هم آمده به شکلی که مخاطب ابتدای کتاب فکر می‌کند همه جامعه آماری راویان احتمالا بانوان پزشک بوده‌اند. یا روایت اوتیسم و سندروم داون باز نزدیک هم است در صورتی که می‌شد در میان روایت‌های دیگر قرار گیرد. خلاصه کلام اینکه نشر شهید کاظمی معمولا سوژه‌های نابی را برای چاپ شکار می‌کند ولی متاسفانه تلاشش برای قوت فرمی کتاب‌هایش کم است. شاید یک جورهایی موفقیت کتاب را به خدا حواله می‌دهد، درصورتی که باید به جز اعتماد به نویسندگانِ همکارش، از کمک ویراستاران، کارشناسان، نمونه‌خوان‌ها و خلاصه بررسی بیشتر کتاب‌ها قبل از چاپ، بیشتر بهره ببرد تا امثال من بتوانند بعد از خواندن یک کتابش، با خیال راحت آن‌ را به دیگران پیشنهاد دهند. برای مثال چند کتاب دیگر که تجربیات مادرانه روایت می‌کند ولی اشکال فرمی کمتری دارد، یکی "هفته چهل و چند" است و دیگری دو کتاب تحت نظر آقای بهزاد دانشگر به نام "فکرشم نکن" و "پناهم باش". هرچند هیچ کدام از این کتاب‌ها تنوع روایت کتاب مادر پروازی را ندارند. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
مادر یک رمان ایدئولوژیک است. رمانی که هدفش معرفی مبارزاتی است که به انقلاب روسیه منجر شد. این کتاب ماجراهای زیاد و خاصی را در خود جای نداده، تقریبا تمام اتفاقات قابل پیش‌بینی است اما... اما این داستان روند تغییر مردمان ساده و توسری‌خور روسیه، برده‌ها، موژیک‌های آزاد شده، دهقان‌ها، کارگرها و خلاصه افرادی که تا دیروز همه بدبختی‌های خود را جزو ملزومات زندگی‌شان می‌دانستند، و ناگهان تفکراتشان عوض شد، را نشان می‌دهد. تحولات پلاگه یا همان مادر داستان، از یک زن خانه‌دار ناتوان که هر روز از شوهرش کتک می‌خورد و هیچ‌گاه طعم محبت را نچشیده بود، به مبارزی تلاشگر که دیگر مبارزان مثل مادر خود به او عشق می‌ورزند، نماد تغییرات بزرگ ملت روسیه است. البته در کنار افراد طبقه پایین، مبارزان طبقات اجتماعی بالاتر هم دیده می‌شوند که از همه‌ی چیزهای خوب زندگی خود گذشته‌اند تا توده را آگاه کنند و جامعه را بیدار نمایند. از آنجایی که این کتاب حوادث قبل از انقلاب را به تصویر می‌کشد، فقط شمائی کلی از تفکرات مارکسیستی- کمونیستی را به مخاطب نشان می‌دهد. الحاد، زندگی اشتراکی، تساوی، مبارزه مسلحانه و ... کلیدواژه‌هایی است که در داستان به آن‌ها اشاره می‌شود ولی آنقدر پرداخته نمی‌شود که مخاطب بداند چرا سال‌ها بعد، این مفاهیم، اصول متداول و پایه‌ای مبارزات مارکسیستی- کمونیستی شد. در مجموع مطالعه این کتاب را به عنوان رمانی برای آشنایی با تاریخ روسیه و همچنین به عنوان داستانی با شخصیت‌پردازی قوی و تحول شخصیت قابل ملاحظه، توصیه می‌کنم. 🌸 📚 @hamkhaniketab
بسم الله فهمیدم، که کسی می‌تواند، به اندازه چند برابر عمرش، صبور باشد و درد بکشد، اما خم به ابرو نیاورد... این نسخه تکرارپذیر تمامی شهدای فاطمیون و خانواده‌شان است. تا به امروز کمتر کتابی نفس کشیدن را برایم سخت می‌کرد... با هر کلمه کتاب، نفسم به سختی بالا و پایین می‌شد... 🌸 📚 @hamkhaniketab
مراسم تبریز و قم را در تلویزیون دیدم و مراسم دیروز تهران و امروز مشهد را از نزدیک! همه جا قیامت بود. مردم انقلابی ایران خوب بدرقه ات کردند... حالا که دستت خیلی بازتر است برایمان بیشتر دعا کن سید ابراهیم... @hamkhaniketab
سلام 🔹همینطور که قبلا در معرفی گروه گفته بودیم، در دو گروه همخوانی عمومی و همخوانی تخصصی به صورت همزمان، به مطالعه و جمع خوانی کتاب می پردازیم: ۱. همخوانی عمومی:چهل و هشتمین همخوانی کتب عمومی با محوریت کتاب سیمرغ سی مرغ، شروع از شنبه ۵ خرداد ماه در لینک اختصاصی ذیل: https://eitaa.com/joinchat/2612396836C9b197b0a8f ۲.همخوانی تخصصی: دوازدهمین همخوانی کتب تخصصی با محوریت کتاب عبد صالح خدا شروع از چهارشنبه ۹ خرداد ماه در لینک اختصاصی ذیل: https://eitaa.com/joinchat/2336097066C3fe276f7c5 ⭕️همخوانی این دو کتاب ارزشمند را از دست ندهید @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
✨بچه های حاج عبدالله والی از بشاگرد تا بی نام ترین نقطه ایران! 👈کتاب جهادگرد خاطرات اردوهای جهادی یک بچه مشهدی است که سرش درد می کند برای دردسرِ رسیدگی به مناطق محروم، درست مثل پیر و مرادشان حاج عبدالله والی! ✍️محسن ذوالفقاری نویسنده جهادگرد را از فروشگاه به نشر تهران می شناسم. روزی که به همراه سعید محسن زاده مدیر نشر ستاره ها سری به فروشگاه زدند و چند ساعتی هم کلام شدیم. باب دوستی از همان جا باز شد اما لام تا کام از فعالیت های جهادی و رسانه ای حرفی نزد و خود را یک سرباز وظیفه ساده نشان داد که در خدمت نشر ستاره ها بود. 📚محسن خان، جهادگرد را در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ برایم امضا کرد. می خواستم بعد از نمایشگاه شروع به خواندن کتاب کنم اما نشد که نشد! و تا نمایشگاه کتاب بعدی یعنی همین امسال طول کشید! کتاب را قطره چکانی خواندم. نه به دلیل کشش نداشتن که اتفاقا پرکشش است. قلم نویسنده و فضاسازی های جذاب از اتفاقات جهادی سرعت خوانش را برایم کم کرد! ✅به دو دلیل: هم می خواستم جهادگر بودن را با کلمات محسن زندگی کنم. و هم قدرت کلمات در فضاسازی برخی صحنه ها استرسم را بیشتر می کرد!!! بخاطر شرایط خاصی که دارم زیاد اهل سفر و قرار گرفتن در موقعیت های حساس نیستم، یعنی کلاً فراری ام! موقع خواندن ماجرای هماهنگی رسیدن سید بشیر حسینی از فرودگاه تا محل اسکان در پل دختر کارم به دوا دکتر کشید! شاید خنده دار باشد. ولی واقعا همین قدر مسخره و خنده دار!!! 😕نزدیکانم می دانند برای من که استرس سم مطلق است هر اتفاقی در آن تنش و عجله باشد کشنده است! و محسن به خوبی توانست مرا برای چند ساعت زمین گیر کند! این یعنی قدرت کلمه یا شاید جادوی کلمات که به دست نویسنده به خوبی کنار هم چیده شده است. 👌ماجرای نجات درختان انجیرسیاه از زیر گل و لای سیل را خیلی دوست داشتم. شاید بخاطر حرف پدر کارگر و کشاورزم باشد که روزی به من گفت: پسر! هر درخت مثل یک بچه س. و من بعد از خواندن این بخش از کتاب دیگر خُرده به پدر پیرم نمی گیرم که چرا به درختان باغش تا این اندازه توجه می کند و با چند روز دوری دلتنگ شان می شود تا حدی که ما را فراموش می کند!!! ✨از جذابیت های کتاب، صفحه آرایی پر عکس و استفاده از قابلیت کیو آر کد در لابه لای خاطرات برای تماشای مستند های مربوط به آن فصل است. جهادگر پر است از لحظات شیرین، جذاب،قابل تأمل. که با خوش ذوقی انتشارات کتابستان به چاپ رسیده است. بخوانید و از جادوی کلمات لذت ببرید. خدا قوت برادر محسن جهادگرد... 🌸 📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله داستایفسکی سخن از تمامی آنچه بر کشورهای در حال توسعه یا حتی توسعه یافته غیراروپایی می‌افتد، می‌کند. ما تا زمانی که آدم‌های همچون ایوان ماتْویچ و مردمی همچون مردم زمان او داریم، حالمان این است. خودمان را با دیگرانی مقایسه می‌کنیم که حتی اگر روزی به گواه تمامی دنیا، بهتر از آن‌ها باشیم، باز هم به دنبال تحقیر و توجیه پستی خودمان هستیم. آری این خاصیت غرب‌زدگی است... حتی پستی‌های کشور مطلوب، در نظرمان ارزشمندتر از فضیلت‌های خودمان است. غرب‌زدگی یک درد است... درد دیگر را این‌گونه تصویر می‌کنم... تصور کنید فردی در میانه آب در حال غرق شدن باشد و وقتی در پی نجات او هستیم و به یک قدمی نجات او رسیده‌ایم، شروع به ایرادگیری از نوع ابزار استفاده شده برای نجاتش کند و مانع از نجات خود شود. چرا؟؟؟ چون خود را علامه دهر می‌پندارد و هرکه جز خود را حیوانی بیش نمی‌داند... چنین فردی چه تعریفی دارد؟؟؟؟ ایوان ماتْویچ داستان ما این‌گونه هم بود. خلاصه اینکه، این دو درد توأمان دو غده سرطانی است که به هرکدام رسیدگی کنی، دیگری رشد می‌کند و امکان از بین بردن و رسیدگی به هر دو را نیز نداری... پس چه باید کرد؟ داستان کتاب پیرامون بلعیده شدن انسانی توسط تمساح است. فردی که در شکم تمساح خانه گزیده و از آنجا ایراد سخن می‌کند!!! نظریه می‌دهد و به دنبال راهنمایی خلق است!!!! چرا؟؟ چون خود را در جایگاه ویژه‌ای می‌بیند که دیگران در این جایگاه نیستند. او خاص است. و خاص بودن دلیل بر برتری... این آدم اگر همان‌جا بماند در کام هیولا است و باید بنا به اقتضا زندگی و بدن او زندگی کند. اما حتی اگر نجات هم پیدا کند، تا وقتی فکرش حول همان هیولا بگردد، فرقی با فرد زندانیِ در تنِ آن موجود ندارد. داستایفسکی به دنبال نسخه پیچیدن نیست. او روایت‌گر چنین اتفاقی است. و زبانی که استفاده کرده، زبان طنز است. طنز اغراق دارد و تصویری کاریکاتور گونه ارائه‌ می‌دهد. پس طبیعی است که عده‌ای نپسندند. اما مسئله شناسی او، تا دنیا باقی است، موضوعش وجود دارد... 🌸 📚 @hamkhaniketab
فقط نه کوچه باغِ ما، فقط نه این که این محل احاطه کرده شهر را، شعاعِ مهربانی ات .. 🥰❤️ 🌸 🕊 📸 📚 @hamkhaniketab
🌻جملات آغازین هر رمانی، اهمیت بسیار دارد..... برخی از به‌یادماندنی‌ترین جمله‌های ابتدایی ادبیات جهان را بخوانید. ۱. همه خانواده‌های خوشبخت مثل هم هستند، اما هر خانواده بدبخت، به راه و روش خودش بدبخت است. آناکارنینا/ لئو تولستوی/ ۱۸۷۸ ۲. این حقیقت را همه دنیا قبول دارند که مرد مجردی با ثروت مناسب، باید به دنبال همسر بگردد. غرور و تعصب/جین آستین/ ۱۸۱۳ ۳. بهترین دوران بود، بدترین دوران بود، دوران درایت بود، دوران حماقت بود، اوج ایمان بود، اوج شک بود، فصل روشنایی بود، فصل تاریکی بود، بهار امید بود، زمستان یاس بود، همه چیز در یک قدمی ما بود، همه چیز را پشت سر گذاشته بودیم، همه مستقیم به بهشت می‌رفتیم، همه مستقیم در جهت مخالف می‌رفتیم. داستان دو شهر/چارلز دیکنز/ ۱۸۵۳ ۴. روز سرد روشنی از ماه آوریل بود، ساعت سیزده بار ضربه زد. ۱۹۸۴/ جرج اورول / ۱۹۴۹ ۵. هیچی درمورد من نمی‌دانید، مگر اینکه کتابی با نام «ماجراهای تام سایر» را خوانده باشید. اما اصلا مهم نیست. آن کتاب را آقای مارک تواین نوشته بود و تقریبا همه‌اش حقیقت بود. ماجراهای هاکلبری فین/مارک تواین/۱۸۸۴ ۶. اگر واقعا می‌خواهید از این ماجرا مطلع شوید، حتما اولین چیزی که می‌خواهید بدانید این است که کجا به دنیا آمده‌ام و بچگی مزخرفم چطور بوده و پدر و مادرم چه کاره بودند و قبل از دنیا آمدن من چه می‌کردند و همه این چیزهای مسخره دیوید کاپرفیلدی، اما راستش را بخواهید من حالش را ندارم این حرف‌ها رابزنم. ناتوردشت/جی. دی. سلینجر/۱۹۵۱ ۷. در سال‌های جوان‌تر و ضعیف‌تر بودنم پدرم به من نصیحتی کرد که از همان موقع در ذهنم می‌چرخد. اینطور گفت که هر وقت می‌خواهی از کسی ایراد بگیری فقط یادت باشد که همه مردم دنیا، شانس و بختی که تو داشتی را نداشتند. گتسبی بزرگ/اف. اسکات فیتزجرالد/۱۹۲۵ ۸. یک روز که گرگور سامسا از خوابی تلخ بیدار شد متوجه شد که در رختخوابش به یک سوسک غول‌آسا بدل شده است. مسخ/ فرانس کافکا/۱۹۱۵ ۹. مرا اسماعیل صدا بزنید. موبی دیک/ هرمان ملویل/۱۸۵۱ ۱۰. دوشیزه بروکس زیبایی داشت که انگار لباس‌های کهنه به آن جلوه بیشتری می‌داد. میدل مارچ/جرج الیوت/۱۸۷۱ ۱۱. همه بچه‌ها به جز یکی، بزرگ می‌شوند. پیتر پن/ جی. ام. بری/۱۹۱۱ ۱۲. گریزناپذیر بود: عطر بادام تلخ همیشه او را به یاد سرانجام عشقی نافرجام می‌انداخت. عشق سال‌های وبا/ گابریل گارسیا مارکز/ ۱۹۸۵ ۱۳. سرما با بی‌میلی از زمین برمی‌خاست، و مه با کمرنگ شدنش سپاهی را نشان می‌داد که روی تپه کشیده شده بود و استراحت می‌کرد. نشان سرخ دلیری/استفن کرین/۱۸۹۵ ۱۴. مامان امروز مرد. یا شاید دیروز، نمی‌دانم. بیگانه/ آلبر کامو/۱۹۴۶ ۱۵. پیرمردی بود که تنها در خلیج ماهیگیری می‌کرد و هشتاد و چهار روز بود که ماهی نگرفته بود. پیرمرد و دریا/ارنست همینگوی/۱۹۵۲ @hamkhaniketab
🌸امروز اولین جمعه ای است که 🔹محل کار نیستی 🔹سفر استانی نیستی 🔹برای احیای کارخانه های تعطیل و نیمه تعطیل نرفتی 🔹برای ارتقای ایران در خارج از مرزها نیستی 🔹سد و خانه و کارخانه و پالایشگاه افتتاح نمیکنی... ☘امروز اولین جمعه ای است که 🔸 استراحت میکنی... @hamkhaniketab
🔔 یه وقتایی هست که واقعا عاجز می مونی از درک بعضی از اتفاقات، صبر آدم ها در برابر این اتفاقات. بعدش که با خودت خوب فکر می کنی، می بینی که آدمهای این ماجراها، به این جمله عمه سادات، حضرت زینب «س» اعتقاد عجیبی داشتن: ما رأيت الا جميلاً ، من به جز زيبایی چيزی نديدم و آنچه مشاهده كردم، همگی زيبا بود. 📖 ام علاء 🖋️ به قلم زیبای خانم سمیه خردمند 📇 انتشارات: شهید کاظمی ♦️روایتی بس خواندنی و با ارزشه از زندگی ام الشهداء، فخر السادات طباطبایی، همون بانویی که شهادت چهار پسر، برادر، همسر و دامادش را دید، اما صبوری پیشه کرد. همیشه در طول عمرش، فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌کرد. به آنها می‌گفت: «اگر همه شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی‌شوم.» 🥺 وقتی کتاب را تموم کردم، ناخودآگاه تمام اتاق پر شد از یک عطر خوش که فقط تا چند ثانیه ادامه داشت. فقط همین را بگم که از موقعی که با ام علاء، آشنا شدم در این کتاب، دلم پر کشیده که برم قم حرم خانم حضرت معصومه‌ «س» و بعد هم برم سر مزار پاک ام علاء. و در پایان یه تشکر ویژه انتشارات شهید کاظمی هم به خاطر چاپ این کتاب خوب و هم به خاطر ابتکار قشنگی که در کنار کتاب، در نگین نجف هم گذاشته بودن. 📃 برشی از کتاب: هیچ وقت ندیده بودم برای برادرهایم گریه کند. همیشه هم برایم سئوال بود چطور این همه سال داغ چهار فرزند را تحمل کرده، ولی ما هیچ وقت صورت غمگین و ناراحتش را ندیدیم. اشک های مامه را فقط در عزای اهل بیت «ع» می دیدیم و بس. @hamkhaniketab