eitaa logo
❤️هم دلی❤️
9.5هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
📌چند راز مهم مردانه که هر خانمی باید بدونه ۱.دل و دماغ مردها، به شدت به پول تو جیبشون بستگی داره! ۲.مردها دقیقا همینجوری که شما بهشون اجازه میدین باهاتون رفتار میکنند! ۳.مردها ممکنه خیلی بیشتر از دخترا حسودی کنند!(این تو مرد های عاشق به وفور دیده میشه) ۴.مردها نیازشون به توجه و نوازش رو به زبون نمیارن! ۵.اگه غرور مردی رو بشکونی دیگه به دست آوردنش خیلی سخت میشه! ۶.مردها ممکنه ساکت باشند، اما به حرف های شما هم گوش بدن، با ساکت بودنشون عصبی نشید! ۷.مردها عاشق اینن که گاهی همسرشون ازشون درخواست رابطه کنه! ۸.بزرگ ترین خواسته مردها تو خونه آرامش فکری و ذهنی هست!
❤️هم دلی❤️
🌸🍃 #عاشق_نگه_داشتن_شوهر 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 🍂🍃اگر می خواهید همسرتان فقط عاشق شما باشد و بر زن دیگر عاشق نشود این دعا را بخوانید ابوعلی سینا می فرماید: ✨چنانچه زنی بخواهد که فقط همسر او،عاشق او باشد و بر زن دیگر عاشق نشود؛این عمل را که مجرب است انجام دهد ، در مقابل ستاره زهره ایستاده و بخور کامل داده و بگوید یٰا نَجْمَةَ الْعِشٰاءِ یٰا حَمزَةَ ذی الْمَشْمَشَةِ رَجَمْتُکَ بِثَلٰاثَةِ تُفٰاحٰاتٍ تَرْجِمی فلان بن فلان (به جای فلان بن فلان اسم شوهر و مادر او را ببرد) بَثَلٰاثَةِ جَمَرٰاتٍ جَمْرَةٍ عَلیٰ لِسٰانِهِ مٰا یَنْسٰانی وَ جَمْرَةٍ وَجَمْرَةٍ عَلیٰ عَیْنِه مٰا یَنْظُرُ واحِداً غَیْری وَ جَمْرَةٍ عَلیٰ اَوذٰانِه مٰا یَسْمَعُ اِلّا کَلامی 📚کنزالمدفون والسر المصون/۱۴
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 ‌‌‹ تو دقیقا همون قسمت قشنگ زندگیِ منی که همیشه به وجودش میبالم ؛ تو همون یه نفری هستی ک دلم میخواد پا به پاش پیر بشم ؛ تو همون یاری هستی ک شهریار میگه بدون وجودش شهر ارزش دیدن نداره ! تو آغاز و انتهایِ منی ؛ یه جوری ک بند بندِ وجودم دیوونه‌وار تو رو می‌پرسته ! آرومِ جونِ من ؛ تو خوش قلب ترین آدمِ دنیایی و قطعا خدا خیلی منو دوس داشته که تورو بهم داده ؛ )♥︎’
🍃🍃🍃🍂🍃 استنفورد... 🍃🍃🍂🍃 *🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🎗📌 💢خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.» منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.» خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.» منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.خانم به او گفت: ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم. رییس با غیظ گفت : خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. خانم به سرعت توضیح داد: آه نه، نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم. رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است. خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟ شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد. دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد... شماچقدر از پوشش و ظاهرانسانها قضاوت می کنید؟؟ و حتی شاید آنها را پس می زنید؟ انسانها را به شعور و شخصیت و اصالت آنها بشن
🍃🌸🍃 چطوری بحث و دعوا رو تو رابطه مدیریت کنیم؟ 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 💋چطوری بحث و دعوا رو تو رابطه مدیریت کنیم؟ 💌با داد و بیداد هیجان بالا حرف زدنش رو قطع نکن ، بمونه تو دلش شر میشه و حالا حالا ها داستان داری 💌پرونده رو پیش هرکسی باز نکن ، شمام یادتون بره اونا یادشون نمیره و گاها آتیش بیار معرکه میشه 💌فوری موضع نگیری نکن ، ذهنت رو باز بگذار و خوب بشنو ، شاید حرف درستی میزنه 💌روتین های زندگی رو‌ دستمایه انتقام‌نکن ، دیگه غذا نمیذارم ، دیگه خرجی نمیدم و .... تحت هیچ شرایطی : به خانوادش توهین‌ نکن ، به شخصیتش توهین نکن این‌دوتا به این زودی ها فراموش نمیشن هر یه کلمه اش یه زلزله ست جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
تلخ اما واقعی ❤️‍🩹🖤 اتفاق عجیب شب اول عروسی😱🧖‍♀ دختری که در شب عروسیش رفته تو اتاق زنگ بزنه .. ولی هرچی منتظر موندن برنگشته.. در رو هم قفل کرده 😔❌ داماد سراسیمه پشت در راه میره و از نگرانی داره دیوونه میشه.. آخرش طاقت نمیاره و درو میشکنه ناگهان معلوم میشه که ...😱 🔴 ادامه داستان👇👇 .. 👇👇
❤️هم دلی❤️
#سرگذشت تلخ اما واقعی ❤️‍🩹🖤 اتفاق عجیب شب اول عروسی😱🧖‍♀ دختری که در شب عروسیش رفته تو اتاق زنگ بز
📜 🩷 . وسط حیاط خونه آقا بزرگ ایستاده بودم حیاطی که یه زمانی باغچه های ردیف شده اش و سبزی‌هایی که خانم بزرگ کاشته بود و قد جونش دوستشون داشت زبانزد خاص و عام بود ولی حالا باغچه ها از بین رفته بودن سبزی هم نبود که سر کشیدن تربچه های قشنگش بین نوه ها دعوا باشه برگهای خشک کف حیاط زیر پاهام صدای قشنگی داشت یقه ژاکت رو بالا اوردم که سوز سرمای غروب اذیتم نکنه رفتم سمت ایوون ...جایی که برای من کلی خاطره داشت چه شبهایی که توی اون ایوون با مریم و زری نخوابیده بودیم سه تا یار جدا نشدنی بودیم و حالا هرکدوممون یه گوشه مشغول رسیدگی به مشکلاتمون بودیم ...خونه آقا بزرگ خیلی چیزها کم داشت ولی بیشتر از همه نبودن خود آقا بزرگ و خانم بزرگ به چشم می اومد و عاشقانه های یواشکی من  ...خطاهای من...دیوانگی های من... کارهایی که کرده بودم دلهایی که شکسته بودم...آدمهایی که پشت سر گذاشته بودم....ودر آخر برگشته بودم به همونجا به نقطه  شروع....هر گوشه اش رو که نگاه میکردم خاطره ای از بچگیم بود لب ایوون نشستم و رفتم به ۹ سالگیم .... * غلتی توی رختخواب زدم و لحاف رو تا زیر چونه ام بالا کشیدم دو طرفم رو نگاه کردم دختر عمو و دختر عمه ام کنارم خوابیده بودن دهن مریم باز بود و صدای خرخرش بلند بود از خودم تعجب کرده بودم چطور با این سرو صدا دیشب خوابیده بودم‌... آفتاب داشت کم کم توی ایوون می افتاد و هوایی که تا چند دقیقه پیش سرد بود میرفت که گرم یشه.. مریم رو صدا زدم ولی بیدار نشد مجبور شدم تکونش بدم‌ و باز داد بزنم : مریم مریم ببند اون دهنت رو کر شدم ! مریم سرش رو جابجا کرد ولی صدای خرخرش قطع نشد زری که از سرو صدای ما بیدار شده بود چشمهاش رو مالید و گفت : چیه سر صبحی ؟+ _سر صبح کجاس؟ نگاه کن آفتاب رو الانه که خانم بزرگ بیاد بالا سرمون هنوز حرفم تموم نشده بود که در ساختمان که به ایوون میخورد باز شد و خانم بزرک اومد بیرون چارقد سفیدش رو مرتب گرد و نگاهی به ماها انداخت.
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💞بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش، 🌸🍃اما حرفش هیچوقت از یادم نمیرود، می گفت زندگی مثل یک کلاف کامواست، از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم، گره می خورد، می پیچد به هم ، گره گره می شود، بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی ، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود، 🌸🍃یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید، یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد، یک جوری که معلوم نشود، 🌸🍃یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند، همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید، زندگی به بندی بند است به نام “حرمت “ 🌸🍃که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است… زنده یاد ((سیمین بهبهانی)) ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
شاید باورت نشه ولی من تمام این نمرات خفنو فقط به کمک نکات این کانال کسب کردم! معدل نهاییم ۱۹/۷۰ شد باورت میشه؟! 😱😎👇 https://eitaa.com/joinchat/988348763Cb8d194e28f