eitaa logo
❤️هم دلی❤️
9.5هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 تکنیک کلامی 💠 شوهرم شب‌ها دیر میاد خونه و با گلایه به او میگم: به خدا منم گناه دارم، برو از هرکی میخوای بپرس، ببین هیچکی کارتو تأیید میکنه؟ إن شاء الله خدا مزدتو تو همین دنیا بده. شوهرم میگه: همینه که هست، دنبال تفریح و خوشگذرانی نبودم، اگر میترسی برو خونه مادرت. 💠 مشاور به من گفت: خانم! اگه میخوای شوهرت زودتر بیاد، دفعه‌ی بعد وقتی در خونه رو باز کرد یه نفس عمیق بکش و بگو: آخیش! آروم شدم، واقعاً خونه‌ای که سایه‌ی مرد روی اونه پر از آرامشه، إن‌شاء‌الله خدا سایه‌ات رو از سر من کم نکنه و این آرامش زودتر از اینا نصیب من بشه. کاش ساعت هشت نصیبم میشد! ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز در مورد همسر کسی چه مثبت چه منفی اظهار نظر نکن ! هرگز به دختری که دوبار به تو جواب رد داده، امید ازدواج موفق نداشته باش ! هرگز در حضور نفر سوم ، کسی رو نصیحت نکن. هرگز برای کودکان ،اسباب بازی جنگی هدیه نبر ، هرگز نگرانی امروز ، مشکل فردا را حل نمی‌کند، فقط شادی امروزت را از بین می برد
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #منیر #پارت۱۷ .💜💜 _وا چه زشتی عزیزم تو که نباید هزینه سفر مامانم و بدی … –او
📜 🩷 💜💜 لبخندی زدم و گفتم بلههههه برای پس فردا راهی مشهد میشی ایشالا … مادرم با دستهای لرزون پاکت و باز کرد و بلیط و بیرون آورد و نگاهی به بلیط انداخت و گفت برای پس فردا ؟؟ _بله پس فردا با تور میفرستیمت بری واسه خودت مشهد کیف کنی … مادرم نگاهش و از رو بلیط برداشت و نگاهی به من و نرگس انداخت و گفت برم ؟؟ نرگس : آره دیگه میخوای نری ؟؟ - نه منظورم اینه مگه شماها نمیاید ؟؟ با نگرانی نگاه نرگس کردم که نرگس سریع گفت نه بابا برای تو گرفتیم توره میری اونجا دوست پیدا میکنی برو بیا واسه خودت کیف کن … –پس شماها چی ؟؟ _ما چی مامان جان ؟؟ –شما رو تنها بزارم برم ؟؟ _آره مگه بچه ایم … -نه مادر من دلم نمیاد برم چند روز شماها تنها بمونید … نرگس : وا مامان دل اومدن نداره ما خودمون برات بلیط گرفتیم که بری … - خب برای خودتونم میگرفتید … نرگس : ما دوست نداریم بیایم کلی کار داریم اینجا تو برو واسه خودت چند روز بعدش هم بیا … مادرم نگاهی بهم انداخت و گفت آخه نیره جان نمیشه که من … نزاشتم حرفش تموم بشه و سریع گفتم مامان یه باره دیگه با کلی ذوق با نرگس برات برنامه چیدیم برات بلیط گرفتیم که خوشحالت کنیم … –الهی قربونتون برم من خوشحال که شدم مگه میشه خوشحال نشم دستتون درد نکنه فقط ناراحت اینکه تنها میمونید …
♥️❄️ 💫 ⛔️! ❗️اجازه ندهید احساسات منفی تان روی هم انباشته شود! احساسات تان آنقدر روی هم انباشته شوند که دیگر راه چاره ای نداشته باشید. مساله ای آزارتان می دهد، از همسرتان بخواهید کمی وقت بگذارد و درباره ی این موضوع جدی صحبت کنید. آنقدر دست دست کنید تا همسرتان دلیل ناراحتی تان را حدس بزند یا در زمانی نامناسب درباره ی این مشکل صحبت کند. که نمی خواهید درباره مساله ای که باعث آزارتان می شود با همسرتان حرف بزنید، نشانه ی بی احترامی به اوست زیرا این رفتار شما باعث می شود پنهانی نسبت به او عصبانی باشید. ❗️با تعریف و تمجید از همجنس های همسرتان، احساسات او را خدشه دار نکنید! هم و هم ، نباید به گونه ای رفتار کنند که همسرشان فکر کند زندگی مشترک را جدی نگرفته و به رابطه زناشویی متعهد نیستند. نزد همسرتان از جذابیت و خصوصیات مثبت همجنس های او صحبت کنید، قطعا همسرتان را آزرده خاطر خواهید کرد. هرگز نباید درباره ی فلان آقا یا خانم طوری حرف بزنید که احساس کند مورد بی احترامی و توهین قرار گرفته است، چرا که برخی افراد نسبت به این تعریف و تمجیدها حساسیت زیادی دارند. حتی در دورهمی های دوستانه تان نیز از غریبه ها تعریف نکنید، زیرا این رفتار نشانه ی بی احترامی به همسرتان است. حتی اگر همسرتان در آن جمع نباشد، باز هم حق چنین رفتاری را ندارید. ❗️به محبت های همسرتان توجه نشان دهید! را به یاد داشته باشید و به او نشان دهید قدردان محبت‌هایش هستید. با این رفتار به همسرتان ثابت می کنید که رابطه تان تاثیر خوبی روی زندگی تان داشته است. آیا می دانید آخرین بار چه زمانی به همسرتان ابراز عشق و محبت کردید؟ اگر به یاد ندارید، به حال رابطه تان کنید، زیرا مدت زیادی است محبت های همسرتان به چشم تان نمی آید. اگر مشغله ی زیادی دارید، باز هم سعی کنید در هر فرصتی که پیش می آید عشق و تان را به همسرتان ابراز کنید و به او بفهمانید برایش ارزش و احترام قائلید.
عذاب شدید بردن آبروی دیگران ✍مردی خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! 🔸حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن .. حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! 🔹هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا درموردشان فرموده : "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" 🔸حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند: ✍هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #منیر #پارت۱8 💜💜 لبخندی زدم و گفتم بلههههه برای پس فردا راهی مشهد میشی ایشالا
📜 🩷 نرگس : نه مادر من ناراحت نباش برو واسه خودت خوش بگذرون … –پس بیاید یکی یه بوستون کنم ببینم دخترای گلم … نرگس سریع خودش و انداخت تو بغل مامانم و خودش و کلی براش لوس کرد و بعد هم مادرم من و بوسید و کلی تشکر کرد … نگاه نرگس کردم و چشمکی بهش زدم که یعنی موفق شدیم … مادرم با ذوق گفت بزار زنگ بزنم به خالتون بگم بچه هام سورپرایزم کردن … نرگس با شیطنت گفت آره آره بگو تا بچه های اونم یاد بگیرن … مادرم خندید و رفت سمت تلفن … منم سریع رفتم تو اتاق تا به فرزین زنگ بزنم و بگم همه چی اوکیه … هنوز در و نبسته بودم که نرگس پرید تو اتاق و با هیجان گفت وااااای باورم نمیشه اوکی شد نیره داشتم سکته میکردم گفتم الان مامان میگه یا همه با هم میریم یا منم نمیرم … خندیدم و گفتم آره منم واقعا ترسیده بودم … بزار یه زنگ بزنم به فرزین بگم اوکیه … بزن بزن راستی بهش گفتی منم باهاتون بیام ؟؟ _آره بابا گفتم … –چی گفت ؟؟ _هیچی گفت بیاد عزیزم خوش میگذرونیم …. آخ جووووون واااای چقد خوشحالم نیره کاش برای فردا بود بلیط … ♡♡♡
برای نامزدت ادای معلم های سخت گیر رو در نیار بخاطر یه اشتباه، کلا از امتحان مردودش نکن دلیل اشتباهش رو بررسی کن، اگه بلد نبود یادش بده شاید این گذشت بیشتر به نفع تو شد چون بعد اون روز بیشتر هواتو خواهد داشت، بیشتر دقت میکنه، بیشتر اعتمادت رو جلب میکنه...
❄️♥️ 💫 ⛔️از ویژگی های همسر بد این است که شما هرگز اشتباه خود را نمی پذیرید. متوجه این شده اید که مدام در حال آوردن دلیل و توجیه برای کارهایتان هستید پس بدانید که رفتار شما ایراد دارد. بین باشید و در تنهایی خود به رفتار یا اشتباهی که انجام داده اید بیشتر فکر کنید مسلما پی به نقطه ضعف هایی خواهید برد یا بهتر بگوییم شجاعت پذیرفتن اشتباهاتتان را خواهید یافت.
❤☘❤☘❤☘❤ ☘ ❤ ☘ 💕همسرتان را عاشق کنید به ظاهر و لباسش توجه کنید( زنها عاشق دیده شدن هستند) مرتب و تمیز باشید و به ظاهر خود برسید. مرد باشید( بچه ننه نباشید، استقلال مالی و قدرت تصمیم گیری داشته باشید، زنان از اینکه شوهرشان وابسته باشد متنفرند) غافلگیری یا به قول امروزی ها " سوپرایز" کنید( زنان شیفته غافلگیر شدن هستند، حتی یک شاخه گل، هدیه کوچک و یا یک پیام عاشقانه) بحث و مشاجره نکنید. در مهمانی ها متشخص باشید و هوایش را داشته باشید( نگاه محبت آمیز در جمع را فراموش نکنید) ☘ ❤ . ❤☘❤☘❤☘❤ ❤️
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #منیر #پارت۱9 نرگس : نه مادر من ناراحت نباش برو واسه خودت خوش بگذرون … –پس بی
📜 🩷 💜💜 _حالا پس فرداعه دیگه خوبه مامان اوکی شد … نیره : خیلی خوشحال بودم از اینکه قرار بود چند روز با فرزین برم سفر … تو این مدت که با هم دوست بودیم اصلا پیش نیومده بود با هم حتی یک روز تنها باشیم چه برسه به چند روز مسافرت … راستش خیلی دوست داشتم دو تایی با هم این سفر و بریم ولی انقد که نرگس ذوق داشت دلم نیومد و ترجیح دادم نرگس هم با خودمون ببریم … میدونستم اگه میموند تهران دلم میموند پیشش و اونجوری که باید بهم خوش نمیگذشت … مادرم از همون روز ساکش و بست و همه کاراشو کرد و فقط منتظر بود تا روزی که بلیط داره برسه … من و نرگس هم که لحظه شماری میکردیم برای رفتن به شمال … بالاخره روز رفتن مادرم رسید … تا راه آهن با مادرم رفتیم و بعد کلی بوس و بغل و سفارش راهیش کردیم … به محض اینکه قطارشون حرکت کرد زنگ زدم به فرزین و قرار شد تا شب کارامون و بکنیم و راه بیفتیم … تا ساعت هشت شب همه کارها رو کردیم و برای ساعت هشت و نیم بود که فرزین جلوی در خونه منتظرمون بود … چمدونامونو برداشتیم و برای آخرین بار گاز و برق و همه چی و چک کردم و از خونه اومدیم بیرون … فرزین با دیدنمون از ماشین پیاده شد و جلو اومد … _سلام عزیزم -سلام خوبی عزیزم _خوبم نرگس که یه کم فاصله داشت جلو اومد … -سلام خوب هستید ببخشید من مزاحتون شدم … فرزین لبخندی زد و خیلی با احترام گفت سلام خواهش میکنم این چه حرفیه بفرمایید سوار ماشین بشید … نرگس در عقب و باز کرد و نشست و فرزین در جلو رو برام باز کرد و نشستم جلو …