eitaa logo
❤️هم دلی❤️
9.5هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
💫﷽💫 منتظر دریافت پیامای زیباتون هستم😍😍😍 @Delviinam . . . . تبلیغات پربازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
تقویم نجومی اسلامی ✴️ چهارشنبه 👈15 اسفند / حوت 1403 👈4 رمضان 1446 👈 5 مارس 2025 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔥مرگ‌ زیاد بن ابیه ۵۳ قمری او چون پدرش معلوم نبود به زیاد پسر پدرش مشهور شد او تنها در بصره ۱۳ هزار نفر را به جرم شیعه بودن به شهادت رساند. لعنت خدا و ملائکه بر او باد. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز برای امور زیر خوب است. ✅صید و شکار و دام گذاری. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅انواع معاملات. ✅صلح دادن افراد. ✅خرید وسیله سواری. ✅و مقدمات ازدواج خوب است. 👶 برای زایمان مناسب و نوزاد شایسته و دوست داشتنی است. 🚘مسافرت اصلا صلاح نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🌗 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی مناسب است برای امور زیر است: ✳️درختکاری. ✳️خرید و فروش احشام. ✳️ارسال جنس به مشتری. ✳️خرید طلا و زیور آلات. ✳️دیدار با دوستان و رفقا. ✳️نامه نگاری. ✳️و فرار از جدال و دعوا نیک است. ✳️برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز با جستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید. 🔵امور مربوط به نوشتن حرز و نماز آن خوب است. 💑مباشرت امشب: شب پنجشنبه: مباشرت برای سلامتی توصیه شده و فرزند حاصل یا دانشمند شود یا حاکم. 💉💉 حجامت. خون دادن و فصد ممکن است باعث درد در سر شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث غم و اندوه می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق آیه ی 5 سوره مبارکه "مائده " است. الیوم احل لکم الطیبات... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که منفعتی به خواب بیننده برسد و یا به شکلی خوشحال شود. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت و دوز. چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله. ✴️️ وقت استخاره. در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد. 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله.....🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ماه رمضان به سه قسمت تقسیم میشه: 🔸دهه اول رحــمت 🔸 دهه دوم مغفــرت 🔸 دهه سوم اجـابت 🌷 پس دهه اول را دعا کنیم رحمت خدا نصیب حال ما بشه و کلمه طیبه را زیاد بخوانیم: لا اله الا الله 🌷 دهه دوم را استغفار بخوانیم تا عفو شویم : استغفرالله و اتوب الیه 🌷 دهه سوم برای طلب بهشت و رهایی از جهنم دعا کنیم: اللهم اجرنی من النار.اللهم ادخلن الجنت. 🌸 عبادات قبول التماس دعا
‌ 🪵همسران عزیز آتش عشق و گرمای زندگی نیاز به هیزم دارد🔥 🔗 عشقهای پنهان شده در قلب و احتکار شده در سینه نمیتواند آتش و گرمای زندگی را بیمه کند حتما با ابراز عشق و محبت و بیان دوست داشتنهای در سینه، هیزم این عشق را فراهم کنید و از معجزات کلمات غافل نشوید. (منظور ما از همسر هم خانم هم آقا، هرکدام نسبت به دیگریست) پ.ن:تصویر باز شود! ❣💍❣ ❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 قصه و عبرت... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✨قصهٔ واقعی مال یتیمی که در اردن اتفاق افتاد ...... مردی وفات کرد و زن جوان و فرزندش که شیر خواره بود را ترک گفت ... عموی پسر شیرخواره آمد و به زن گفت که حاضر است برای بزرگ کردن برادر زاده کمک نماید و با پول بجامانده از برادرش کار کند تا آینده او فراهم شود .. مادر قبول کرد و وکالت را به او سپرد . عمو دارایی برادر زاده را گرفت و برای کار به آمریکا رفت ، به خواست خداوند کار خوبی نسیبش شد و با زنی آمریکایی ازدواج کرد و صاحب خانواده و فرزند شد ... زنش نیز او را در چگونگی استثمار مال و دارایی اش یاری نمود و بنگاه معاملاتی فروش ماشین به راه انداختند .. او هرگز از مالی که بدست می آورد چیزی برای زن و فرزند برادرش نمی فرستاد .. آنها صاحب میلیاردها ثروت شدند . اما بیوه زن جوان و فرزندش در فقر بسر می بردند ، خداوند آنها را با مال حلال هرچند کم کرامت داده بود و پسر با تربیت و تعلیم بر اساس دین پرورده شد و به سن جوانی رسید .. عمو بعد از سالها به کشورش برگشت ....و زمینی بزرگ خرید و ویلایی عظیم بنا کرد در منطقه ای به نام ام اذنیه . سپس شرکت تجاری بزرگ ماشین را راه انداخت که در اردن نظیر نداشت . برادر زاده اش که اکنون جوانی شده بود نزد او رفت و مال پدرش را از او درخواست کرد ، اما عمو سرباز زد و‌گفت که چیزی از پدراو در نزدش نیست و او را از ویلایش بیرون کرد و تهدید کرد که دیگر پا به آنجا نگذارد . جوان با دلی شکسته نزد مادرش برگشت و‌چیزی نسیبش نشد . عمو ویلای خود را با انواع وسایل گرانبها آراسته نمود ..سپس از خانواده ی خود خواست که به اردن بیایند .. روز موعود فرارسید و خانواده اش با هواپیما به اردن آمدند و او با ماشین به استقبالشان رفت ... عمو خوشحال به فرودگاه رفت و آنها را سوار ماشین جدید و‌گرانبهایش نمود . اما در راه بازگشت به ویلا خداوند دیگر فرصتی به او نداد و تصادف کرد و همگی جان باختند ...در آن حادثه دلخراش هیچ یک زنده نماند .. واینگونه تقدیر خداوند صفحه عدالت را گشود و تنها وارث عمو همان برادرزاده تشخیص داده شد و مال به صاحب اصلی خود رسید مالی که سالها تصاحب شده بود و انسانی متکبر و قدرت طلب وسیله ای برای تامین آینده آن یتیم شد . و بین خداوند ودعای مظلوم هیچ حجابی نیست .... 👈«و خداوند تو فراموشکار نیست 🍃🍃🍃🌼🍃 جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #منیر #پارت22 💜💜 فرزین : خب پس تا کشته ندادیم بریم یه چیزی بخوریم فست فود یا
📜 🩷 💜💜 فرزین در ماشین و باز کرد و سه تا جعبه پیتزایی که دستش بود گرفت سمت من و گفت اولی پپرونیه بردار … لبخندی زدم و گفتم : +مرسی عزیز دلم بعد از اینکه پیتزا نرگس رو بهش داد اونم تشکر کرد و قرار شد همون جا بخوریم و بعد راه بیفتیم خیلی از رابطه نرگس و فرزین خوشحال بودم حسابی باهم دیگه مچ شده بودن و مشخص بود که چقدر قراره این سفر بهمون خوش بگذره جدا از این موضوع اینکه فرزین هم تونسته بود خودش رو تو دل خواهر من جا کنه برام خوشحال کننده بود. بعد از خوردن پیتزا نرگس با لحن بامزه ای گفت : -دست شما درد نکنه آقا فرزین ، خدا قسمت ماهم کنه فرزین لبخندی زدی و از تو آیینه جلو نگاهی به نرگس انداخت و با تعجب پرسید : چیو قسمتت کنه؟ نرگس: یه دوست پسر مثل شما برای من دیگه وای من آخر سر از دست این دختر سرم و میکوبم به دیوار ، حالا خوبه صد بار بهش گفتم ندید بدید بازی درنیاره و ابروی منو حفظ کنم اما خداروشکر فرزین با جنبه بود و با خنده موضوع خاتمه پیدا کرد . نیم ساعتی بود که راه افتاده بودیم و از هر دری باهم دیگه حرف میزدیم البته من بیشتر شنونده بودم و نرگسو فرزین با هم صحبت میکردن نرگس همه تلاشش رو میکرد که ثابت کنه خیلی ما باکلاسیم و پولداریم حالا خوبه من با فرزین راحت بودم و از همه چی زندگیمون خبر داشت ♡♡
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃 قشنگه بخونید
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور! حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است. هر قلبی دردی دارد ؛ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد. بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان می‌کنند؛ بعضی ها در لبخندشان! خنده را معنی به سر مستی مکن آنکه میخندد غمش بی انتهاست نه سفیدی بیانگر زیبایی ست و نه سیاهی نشانه زشتی. کفن سفید ؛ اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است. انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش. قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی ؛ نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش... جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ ✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
🔴 💠 وقتی روابط شما و صمیمی است چند دقیقه وقت بگذارید و از تمام صفات زیبا و که در همسرتان وجود دارد و به ذهنتان می‌رسد تهیه کرده و روی کاغذ بنویسید. 💠 اگر روزی در زندگی مشترکتان در برخی شرایط از دست او دلخور و ناراحت شدید و روابط شما تیره شد این فهرست را خوانده و بر روی صفات خوبش در لحظات دلخوری خود، کنید تا به تدریج و به آرامی ناراحتی شما کم شده و دلتان نسبت به او گردد. 💠 با این‌کار جلوی جولان دادن شیطان را گرفته و از ایجاد کینه، تنفّر و جلوگیری می نمایید
🌸❤️🌸 🉐بسیاری از زوج ها، بحث و دعوا را نقطه پایانی خوشبختی شان می دانند و اغلب به دلیل چنین تفکری اختلاف نظر شان را در دل شان نگه می دارند و می خواهند با سکوت شان جلوی بحث را بگیرند! بخاطر داشته باشید که : 🉐ترس نشانه خوشبختی شما نیست. 🍃یک زوج خوشبخت می توانند اختلافات شان را به راحتی با هم در میان بگذارند و برای موضوعاتی که ارزش حیاتی برایشان دارد، گفتگو کنند و پیروز شوند. 🍃یک زوج ایده آل روی یک خط صاف پرلبخند زندگی نمی کنند. 🍃آنها به اختلاف نظر هم برمی خورند و گاهی از هم دلخور می شوند، اما تفاوت شان با دیگران این است که با هوشمندی از پس چنین مسائلی برمی آیند و به جای دلخوری های بی مورد، از این بحث ها درس می گیرند
❤️هم دلی❤️
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #منیر #پارت23 💜💜 فرزین در ماشین و باز کرد و سه تا جعبه پیتزایی که دستش بود گرف
📜 🩷 💜💜 یادمه روزهای اولی که با فرزین آشنا شده بودم خیلی کنجکاو بود بدونه وقتی هیچکدوممون سرکار نمیریم چطوری اوقات زندگیمون رو سپری میکنیم ، اما وقتی بهش گفتم با حقوق بابا که برامون مونده میگذرونیم خیلی ناراحت شد و اون اوایل خیلی سعی داشت که بهم کمک کنه اما من قبول نکردم اما آخر سر به خاطر اینکه وام نگیرم مجبور شدم برای دوره ناخن ازش پول بگیرم البته به عنوان قرض. با بشکنی که فرزین کنار گوشم زد به خودم اومدم و با لبخند نگاهش کردم -حواست کجاست خانم خانما ؟ تحویل نمیگیری! +نه عزیزم حواسم هست نرگس طبق معمول مثل قاشق نشسته پرید وسط حرفمون و گفت: -اگه راست میگی داشتیم راجع به چی حرف میزدیم ؟ +راجع اینکه خواهر بزرگتر خودتو سوال جواب نکنی -ببخشید خااانم بزرگ خنده کوتاهی کردیم و به خواسته نیره خانم صدای موزیک رو زیاد کردیم و شروع کرد به رقصیدن و دیوونه بازی فرزین کاملا مشخص بود که انتظار نداشت خواهرم برعکس من انقدر شر و شیطون باشه اما به روی خودشون نمیاورد سعی میکرد خودشو با جمع وفق بده… تقریبا رسیده بودیم شمال که نرگس با دیدن لواشک و آلوچه های کنار جاده نیشش تا بناگوشش باز شد و با لحن بچگونه ای گفت : -وای فرزین ، تولوخدا یه لحظه اینجا وایسا آب دهنم راه افتاد -عع نرگس بشین بابا خسته ایم ، تو شمال کلی از این چیزا هست انقدر میخوری تا بترکی هرچی سعی کردم نرگس بیخیال بشه گوشش بدهکار نبود و آخر سر با اشاره فرزین که گفت اشکال نداره سکوت کردم و چیزی نگفتم … ♡♡♡