eitaa logo
هم نویسان
304 دنبال‌کننده
146 عکس
28 ویدیو
95 فایل
💠‌ با هم بنویسیم تا به، ادبیات، فرهنگ و تمدن برسیم https://eitaa.com/joinchat/2477260908C5a78446aac سردبیر: @Jahaderevayat 🔻ارسال یادداشت و کوتاه‌نوشت #هم_نویسان
مشاهده در ایتا
دانلود
(۷۷) جدل پلیس تشکیلات خودگران محمد یونس و چند فلسطینی دیگر را دستگیر کرد. افسر نگهبان از محمد پرسید: «چرا برای حماس تظاهرات می کنید؟ می خواید کرانه باختری را هم مثل غزه کنید؟» - مثل غزه؟ مگه غزه چی شده؟ - غزه ویرانه شده بیشتر محله ها با خاک یکسان شده. سه هزار نفر کشته شدن. تازه میگی غزه چی شده؟ اینجا لااقل سقفهای خونه هامون بالای سرمونه. - واقعا سقف خونه هامون بالای سرمونه؟ مگه شهرک نشین‌ها هر وقت اراده کنن مارا از خونه هامون بیرون نمی کنن؟ مگه هر وقت جشن و عید دارن برای تفریح تو خیابون فلسطینی‌ها را به رگبار نمی بندن؟ کدوم خونه و زندگی؟ لا اقل غزه ایها از خودشون دفاع می کنن. ماچی؟ دلمون خوشه که محمود عباس قرارداد صلح با صهیونیستها بسته. این صلح نیست. ذلته. مایه تنگه. - شما جوونها احساساتی هستین. کله هاتون بوی قرمه سبزی می ده. این همه کشته و زخمی ارزشش را داره؟ تاکی جنگ و خونریزی؟ - جمعیت مردم الجزایر هفت میلیون بود. یک میلیون شهید دادن تا کشورشون را پس گرفتن. مردم ویتنام وحشتناک تر از غزه بمباران شدن. آمریکایی‌ها اونجا با سلاحهای شیمیایی نسل کشی کردن. اما مقاومت کردن. آنقدر جنگیدن تا خونه و کشورشون را پس گرفتن. ما از اونها کمتر نیستیم. تا وطنمون را پس نگیریم این جنگ تموم نمیشه. صلح یاسر عرفات و محمود عباس نشون داد که صهیونیستها به هیچ قرار دادی احترام نمی گذارن. هر وقت خونه هامون و سرزمینمون را پس دادن جنگ و مقاومت تموم میشه. - سرباز. بیا این را ببر بازداشتگاه. زندانی را که بردند، افسر نگهبان از جا برخاست. قدمی زد و مقابل آینه ایستاد. به درجه های روی شانه اش نگاهی انداخت و پوزخندی زد. علیرضا مسرتی @HamNevisan
(۷۸) مرد میدان همچنان قرص و مقاوم زنده است در ضمیر استقامت حاج قاسم زنده است ضرب شصت حاج قاسم بود طوفان حماس آب نامیراست آری آب دائم زنده است زنده تر از هر زمانی می کند فرماندهی او هنوز آماده در میدان مقاوم زنده است تا کند آئینه کاری با تنش صحن ظهور در جهان تکثیر شد، همراه قائم زنده است بر گلوگاه ستم این جای انگشتان اوست دست او پر قدرت و پیروز و سالم زنده است خواب آرامش ندارد دشمن صهیون هنوز میزند فریاد و میگوید که قاسم زنده است 🖌سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی @HamNevisan
(۷۹) |مسافرِ فلسطین | برای سمیح القاسم و اندوه حماسی شعرهایش . . بر جاده مسافر فلسطین است دلواپس قبله‌ی نخستین است رد می‌شود از مزارع زیتون آنجا که به خون لاله آذین است از قمریَکان طنین بالی نیست با نای بریده، مرغ آمین است با رنگ‌پریده ماه در چشمش انگار پرنده‌ای کبودین است بر باغ، پرندگان بمب‌افکن در مزرعه، خوشه‌خوشه‌ی مین است بنگر به فلک شهاب ثاقب را هنگام تهاجم شیاطین است بر مزرعه‌ی سپهر، می‌بینی با سنگ، ستاره پشت پرچین است خنیاگر، وارثان تیمورند یغماگر، لشکر تموچین است چنگیز در الخلیل، پاکوبان در شعله تمام دیر یاسین است شطرنج به‌ دست، شاه سردرگم در خویش شکسته، مات، فرزین است بنویس سمیح! شعر دیگر را شعری که شبیه عقد پروین است شعری که پر از شمیم شب‌بوها غرق گل سرخ در مضامین است تصویر حماسه‌ات از آن بالا بشکوه‌تر از فرود شاهین است بنویس قصیده‌ای دگرگون‌تر شعری که در آن سماع خونین است ابری‌ست ورای دره‌ی انجیر انگار نزول سوره‌ی یاسین است بر نعش سیاوشان به خون‌خواهی برخیز که رخش تهمتن، زین است برخیز که وقت کوچ، اکنون نیست هرچند شکوه شاعری این است بنگر به پگاه مسجدالاقصی بنویس بهار، پشت پرچین است . . @HamNevisan
(۸۰) تمام شفق در لبخند خونین شما گم شده است و باد چه غم انگیز سرود رهایی را در گوش عروسک‌هایتان به نجوا نشسته است. ای فرشته های مهربان! سارا عبداللهی_فر_یاس ای قدس پیام سرخ داری امروز گلبانگ ظهور و اقتداری امروز از نام علی به لرزه آید صهیون آماج ستیزِ، بی‌ قراری امروز 🖌سارا عبداللهی فر ( یاس) @HamNevisan
(81) کاخ کذایی فرو خواهد ریخت ✍️خ. محمدجانی زندگی در غزه به توان بی رحمی و وحشی گری است که یزید زمانه بر مظلومان و کودکان و زنان بی پناه غزه تحمیل می نماید و البته زندگی که نه بیشتر شکنجه ای است که خوراک چندین ساله آنان شده است. در این روزها نداها در گلوها حبس و سیل اشک همچنان روایت گر ظلم و غارت و مظلومیت است. این سیل روزی خروشان خواهد شد و چشمه ها بلکه دریا هایی طوفانی از خشم و غیرت و... از سرتاسر جهان به سویشان روانه خواهد کرد و امواجشان آنان را غرق و در هم خواهد کوبید. آن روز زیاد دور نیست. اندکی صبر که خدا یاری می کند و صبح پیروزی طلوع خواهدکرد و دیو زمانه با کاخ کذایی خود فرو خواهد ریخت. @HamNevisan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(82) می‌گوید گونه شما نابود شده! گونه؟ آره درست فهمیدید که ما با شما یکی نیستیم؛ اما یک چیزی رو برعکس به عرضتون رسوندند، درواقع ما انسانیم و شما حیوان... آخ! ببخشید! بی‌چاره حیوان که به اندازه خودش شریف است! شما مصداق بارز و تمام‌نمای "کالانعام بل هم اضل" هستید! م.خوانساری @HamNevisan
(83) 🚨سردار سلیمانی خاری در چشم صهیونیست ها ؛ بمباران تندیس حاج‌قاسم! 🔸 رسانه‌های لبنانی از حمله جنگنده‌های صهیونیستی به تندیس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در منطقه مرزی کفرکلا خبر دادند.. ♦️ می کند دشمن به تاثیر نفوذت اعتراف می زند وقتی نماد جسم و تندیس تو را او که عاجز مانده از پیکار با تندیس تو کی شناسد جبهه های تازه تأسیس تو را سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی @HamNevisan
(84) کاخ کذایی فرو خواهد ریخت ✍️خ. محمدجانی زندگی در غزه به توان بی رحمی و وحشی گری است که یزید زمانه بر مظلومان و کودکان و زنان بی پناه غزه تحمیل می نماید و البته زندگی که نه بیشتر شکنجه ای است که خوراک چندین ساله آنان شده است. در این روزها نداها در گلوها حبس و سیل اشک همچنان روایت گر ظلم و غارت و مظلومیت است. این سیل روزی خروشان خواهد شد و چشمه ها بلکه دریا هایی طوفانی از خشم و غیرت و... از سرتاسر جهان به سویشان روانه خواهد کرد و امواجشان آنان را غرق و در هم خواهد کوبید. آن روز زیاد دور نیست. اندکی صبر که خدا یاری می کند و صبح پیروزی طلوع خواهدکرد و دیو زمانه با کاخ کذایی خود فرو خواهد ریخت. @hamnevisan
(85) شاید این آخرین شبی باشد که در این غمکده گرفتاری می روی تا همیشه می مانند بغض هایی که در گلو داری پا به دنیا گذاشتی و زمین ساز خندیدن تو را دزدید شب به شب با صدای فریادش آسمان ترس بر سرت بارید جشن میلاد سال اول را در کنار جنازه ی پدرت... برف شادی نداشتی اما گچ بری های سقف روی سرت... آرزویت نبود چیزی جز بادبادک به جای سنگ و تفنگ یا عروسک میان آغوشت روزگاری بدون سایه ی جنگ تا مبادا دمی زمین بخوری مادرت میگرفت دستت را راه افتادی و به دست خودت خاک کردی تمام هستت را پیش چشمان ابری ات یک روز صبحِ خانه گلوله باران شد مُردم از داغ تو همان لحظه غم برای همیشه مهمان شد کودکم! باغ سبز زیتونم ای طلایی دشت و هامونم! جاری تا همیشه در خونم! بی تو یک باغ، بید مجنونم آه داغت چقدر سنگین است می فشارم تو را در آغوشم می روی تا همیشه می ماند لحن خندیدن تو در گوشم روی دوشم هزار غنچه شهید... پرچم داغدیده ای دارم من فلسطینم و دلم خون است به تو یک زندگی بدهکارم @HamNevisan
(86) «هوای باروتی» تألمش زیاد است عامووو.فشار جریان خون رگ های مغز آدم را پاره می کند.یکی باید خیلی دردش بگیرد که با پای پَتی برود استقبالِ سوراخ سوراخ شدن.از بچه ای که توی قفس به دنیا آمده و پشت حصار قد کشیده چه توقعی داری!هاااا؟ بچه آدم باجوجه ی مرغ عشق فرق دارد،تویِ تنگیِ قفس،شیر می شود.خدایی حیف نیست آدمیزاد به آن نازکی پشت سیم خاردار به دنیا بیاید و مُهر جیل الحاجز*بخورد وسط پیشانی اش؟ ننه اش اولِ جوانی از درد زایمان بمیرد وغیرت بابایش دود بشود برود هوااا؟ خُب شاید یکی بخواهد با پدر بزرگش فرق داشته باشد.به من چه!به توچه!شاید دلش نخواهد توی حصار زندگی کند،شاید نخواهد پشت ایست بازرسیِ روستا روزی دو بار دست جودها *بخورد به تنش.شاید دلش بخواهد پاییز که شد دست دختر ابوعلی را که ننه اش برایش نشان کرده بگیرد و برود توی مزارع زیتون قدم بزند!تو چکار داری که می خواهند خونشان را بدهند زمینهایشان را پس بگیرند.اصلا ناموسا تو خودت زمین هایت را می دهی به کسی!به خدا اگر بدهی.... امروز جمیله* شهید شد، شاید از قفس خسته بود و دلش بهانه عبدالعزیز را گرفته بود.از چشم هایش غیرت می چکید.آخخخخخ که چقدر به هم می آمدند،حتی وقتی عبدالعزیز شهید شد!باز هم به هم می آمدند.بی خیاااال! اصلا قصه عشق دیگران به ماچه! زندگی بین فنس ضعیفه ها را مرد می کند!شیرِ ننه ای که پشت ایست بازرسی توی بر بیابان و زیر سایه تند و تیزِ حصار، بچه می زاید با شیرِ پلنگ هایی که فیلم بچه زاییدنشان را می گذارند جلو چشم خلق الله خیلی توفیر دارد! هییییی! عاموووو.... یادت رفته؟توی خرمشهر به جای اکسیژن،عطر باروت می رفت توی دماغ آدم؟ بوی باروت بچه ی نه ساله را یک شبه مرد می کند.از کل ایران آمده بودند توی ان یه وجب جا.خاک عین ناموس آدم است!تو ناموست را می دهی به کسی؟حضرت عباسی نمی دهی. آدم که حتما نباید پشت حصار به دنیا بیاید که غیرت داشته باشد... تألمش خیلی زیاد است عاموووو.... فشار جریانِ خون رگ های مغز آدم را پاره می کند! راستی نگفتی توی این هوای باروتی می خواهی طرف کی باشی؟دختر ابو علی و مزارع زیتون یا جودهای پشت فنس ها؟! تا دیر نشده جای ایستادنت را مشخص کن! فردا دیرست عامو.... پ. ن *جیل الحاجز: به کودکان فلسطینی که پشت ایست های بازرسی متولد می شوند گفته می شود. *دکتر جمیله الشنطی،چهره سیاسی حماس و همسر شهید عبدالعزیز رنتیسی *جود: جهود، یهودی. طیبه فرید دلنوشته های طیبه فرید https://eitaa.com/tayebefarid @HamNevisan
(87) شرف یه کلمبيایی از تمام سران عرب بیشتر بود که سفیر نحس رژیم‌صهیونیستی رو اخراج کرد @HamNevisan
پیکرهای کوچک.docx
15.7K
غزه (88) یادداشت/ فهیمه روح‌‍اللهی 💢پیکرهای کوچک در پتوهای خونی 🔶خوی فرعونی امریکا و اسراییل، بی‌گناهان و به ویژه کودکان بسیاری را به تیغِ جفا ذبح کرده است، اما هرگز نتوانسته مقاومت جانِ آنها را بشکند. https://defapress.ir/624261 @defapress_ir @HamNevisan
(89) پیروزی درجنگ را خطی ببینید،نه نقطه ای. هیچ وقت شروع پر قدرت ختم به پایان با عزت نمی‌شود! و گرنه صدام برنده خوبی بود. ✍️خادم🇵🇸 @HamNevisan
(90) حرمله‌های اسقاطیلی وقتی ترس کودک سه ساله را در غزه می‌بینی کربلا جلوی چشمانت مجسم می‌شود. وقتی گلوی شکافته نوزادان را می‌نگری حرمله‌های صهیون را با بمب‌های فسفری که سوغات ناپدریش، آمریکای جهانخوار است می‌بینی. با خودت می‌گویی مگر حرمله با تیر مختار کشته نشد. این همه حرمله از کجا تکثیر شدند. کدام مادران این حرمله‌ها را زاییدند. در کجا رشد کردند. پیرو کدام آئین ظالمانه هستند.یک چیز را خوب می‌فهمی. وقتی آئینشان شیطان پرستی باشد. شیری که خوردند که از شیطان باشد و با نجاست بزرگ شدند. فرزند غزه، بزودی خون تو ظلم را نابود خواهد کرد. نهال روییده در نجاست میوه‌ای جز قساوت و ظلم نخواهد داد. محمدی @HamNevisan
(91) آرام بخواب مادر اولین صدایی که با گوش جانم شنیدم، صدای تپش قلب مهربانت بود، همان روزهایی که تو تنها پناهم بودی. تو به من جان بخشیدی و با عشق از شیره‌ی جانت، مرا نوشاندی، تا حیاتم بخشی. وقتی برای اولین بار پا به دنیا گذاشتم، چون ترس، تمامِ وجودِ نحیفم را گرفته بود و از جداشدن از تو و تنهاماندن هراس داشتم، گریستم. اما تو با وجود تحمل درد بسیار، مرا در آغوش گرفتی و من دوباره با شنیدن صدای تپش قلبت، آرام شدم و مطمئن شدم خدا مرا در این دنیا هم به تو سپرده. در تمام روزها و سالهایی که گاه‌وبی‌گاه صدای توپ و تانک‌های متجاوزان اسرائیلی آرامش را از دنیای کودکانه‌ام سلب می‌کرد، تنها مأمن آرامشم، تماشای چشمان پرفروغ، مقاوم و امیدوار مادرانه‌ات بود و وقتی مرا در آغوش می‌گرفتی و برایم دعای سلامت می‌خواندی، شنیدن ضربان قلبت برایم همه‌چیز بود. اما امروز بعد از اصابت بمب سگ‌های هار صهیونیستی به خانه‌‌ی کوچکمان، دنیا روی سرم خراب شد و آن همه زندگی و امید از تپش ایستاد. راستی، چرا دیگر نگاه مهربانت نمی‌خندد؟ چشمانت خیره مانده، اما هنوز نگاه سرد و بی‌جانت، نگران من است. نگران زخمهایی که بر جانم نشسته، نگران روزهای بی‌مادری‌ام. مادرجان! آرام بخواب که اینک من هم چون پدرم، یک مجاهد فلسطینی‌‌ام! قول می‌دهم این مشت گره‌کرده را با تمام وجود بر رویِ چهره‌ی کریه استکبار بکوبم و انتقام مظلومیتت را بگیرم. آرام بخواب مادر که من و برادرانم در فلسطین ایستاده‌ایم و تا آزادی کامل خاک مادری‌مان و سربلندی قدس شریف، بااراده و استوار مقاومت خواهیم کرد. 🖋آمنه عسکری منفرد @HamNevisan
(92) 🩸مجهول مادر بمیرد برای مظلومیتت، که تو را «مجهول» می‌خوانند، خواهر بمیرد برای غربتت که اینچنین مظلومانه در خون خود غلتیده‌ای. آرام بخواب کودک غزه، که امشب همه‌ی زنان امت اسلام مادر و خواهرت شده‌اند و تمام مردان آزاده، پدر و برادرت. آرام بخواب و یقین بدان که جوشش خونِ پاکِ تو، باعثِ «خروشِ مقاومت» شده و آزادیِ فلسطین و قدس شریف، خون بهایِ تو خواهد بود. 🖋آمنه عسکری منفرد @HamNevisan
غربال می شویم 0.pdf
157.1K
(93) ◾️ غربال می‌شویم! https://hawzahnews.com/xcv5g 🔖 هنگامه ظهور بی‌طرف نداریم! 🔖 هیچ‌گاه تر و خشک با هم نمی‌سوزند! 🔖 غربال‌های آخرالزمانی ادامه دارد! ✍️ علی گلستانی @HamNevisan
(94) بسم‌الله قاصم‌الجبّارین 🔖 و اذا الارض مُدّت پروردگارا! زمان آن نرسیده که آسمانت بشکافد، زمینت هموار گردد و آنچه در خود فرو‌برده و آنچه خونِ‌دل‌خورده، بیرون‌ریزد؟ بارالها! ما آدمیان که با عمر کوتاهمان چند صباحی است روی این زمین، حوادث آن را مشاهده می‌کنیم، بغض گلویمان را فشرده، خونمان به جوش آمده و خشم سرتاپای وجودمان را فراگرفته‌است، چه رسد به حال و روز این زمین. این زمینی که انبوه خون‌های مظلوم بر آن روان گشته و قرن‌هاست که شاهد ظلم و ستم طاغیان است و چه چیزها که ندیده و تحمل نکرده است. از آن روزی که حضرت آدم داغدار هابیلش گشت، زمین فهمید که قرار است شاهد چه صحنه‌هایی باشد، زمین از همان روز، آماده پذیرایی از اجساد طاهره‌ای شد که قرار بود خونشان به ستم و ناجوانمردانه روی آن روان گردد. زمین همان روزی که دختران بی‌گناه در او زنده دفن می‌شدند، تب‌دار شد. همان سحرگاهی که خون پاک امیرالمومنین بر سر‌ و رویش ریخت، خواست از هم بشکافد. آن زمانی که پیکرِ تیرخورده و مسموم حسن بن علی (علیه‌السلام) را در خود جای داد، می‌خواست دیگر نباشد. و دیگر بار، آن روزی که نینوایش، مالامال از خون‌های پاک و طاهر شد و پدر بر نئشِ پسر زانو زد و گریست، پسر خردسال روی دست پدر پرپر شد و در تکه‌ای از خود که گودال قتلگاه نام گرفت، خون خدا بر زمین ریخت، آن دقایقی که اسبان با نعل‌های نو بر پیکر عزیز زهرا(سلام‌الله‌علیها) تاختند، آن گاهی که قدوم نحس حرامی‌ها به سمت خیام اباعبدالله (علیه‌السلام) می‌رسید، خواست منفجر شود، اما اجازه نیافت. هنوز هم که رژیم کودک‌کش اسرائیل این‌گونه وحشیانه بر مردم مظلوم و زنان و کودکان بستری در بیمارستان بمب می‌بارد، دستور به صبر و سکوت دارد و باید خودداری نماید تا روز وعده داده شده. خدای بزرگم! معبود قادر و متعالم! شما را قسم به این خون‌های مظلوم، به این پیکرهای تکیده و تنیده در خاک و خون، شما را به دست‌های بریده‌ی علمدار نینوا، شما را به جراحت‌های روح و جسم مادر سادات، زمینِ زجرکشیده را با قدوم منتقم آل‌الله تسکین بخش و برسان آرام روح و جان بشریت را... اللهم عجّل لولیک‌الفرج ✍️ فاطمه مهدوی @HamNevisan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(95) 💣نظرتون در مورد این ستاره‌های رقصان که آسمانِ تاریکِ شب را نورباران می‌کنند، چیه؟ اینها باران بمبهای فسفری ممنوعه، بر سرِ مردمِ مظلوم غزه است، که ارتش غاصب صهیونیستی شب وروز رو سرشون می‌ریزه. چیزی که هست فقط چون مسلمانهای غزه، اهل شادی و هیجان نیستند، از این رقص نور مرگ‌زا فرار می‌کنند، تا مبادا این فسفرهای آتش‌زا، تا مغز استخوانهای کودکانشون را بسوزونه! 🖋آمنه عسکری منفرد @HamNevisan
(96) 🌱: خواستم برا ی غزه بنویسم دیدم که غزه ،چقددر زخم است. برای غزه باید گریست باید مرد غزه ،غزه نیست غزه یک زخم است لیلا علی ابادی @HamNevisan
(97) تو جای من باش،می خواهم بدانم چه میکنی اگر روزهای بی شماری که با عنوان سال و ماه ، کوتاهتر به نظر می رسد،مانند من در اردوگاه چشمانت را به دنیا گشوده باشی و همینجا قد کشیده باشی. با گذشت زمان میفهمی که اردوگاه چیست،و تو چرا بی آنکه خودت بخواهی اینجایی و وامدار سختی هایی هستی که هیچ کدامش را نمیتوانی از سر وا کنی. کودکی ات پر از نجوای دلشکستگی های مادران و پدرانی ست که مانند تو گذشته و حال و آینده شان را باید همینجا طی کنند و حسرت های در سینه شکسته کهنسالانی ست که حتی لحظه ای از گذر عمرشان را بیرون ازاینجا نبوده اند. نفست میگیرد وقتی در اندیشه ات بیشتر از چهاردیواری حصار زندان اردوگاه را حق نداری تصور کنی. خیلی ها که می گویند هم خون و خویشاوند تو هستند ، آن دور دست ها جا مانده اند و نمیدانی آیا حالا هستند یا بی آنکه دیده باشی شان ، آمده اند و رفته اند. و تو حسرت لحظه ای گرمی مصافحه و دیدار بر دلت تا ابد می ماند و لبخند نیامده بر لبانت می خشکد. اینجا غریبانه میچرخی و می روی و می آیی و آنقدر شنیده ای که دیگر باورت شده که هیچ کجای اینجا مال تو نیست،بی اختیار زیر پایت خالی می شود و بند دلت می لرزد و همیشه دچار این خیالی که به اینجا تعلق نداری. غرورت جریحه دار است از اینکه جایت،وطنت،در دست اغیار است اما نمیتوانی آن را پس بگیری یا حتی به داشتنش مباهات کنی. اینجا همه چیز کم است ، دلت هیچگاه یک وعده سیر غذا ندیده ، لباس هایت را فراموش کرده ای که چندوقت از نو بودنش می گذرد. اسباب بازی تو و همه همسالانی که در اردوگاه همبازی تو هستند از ناکجایی آمده که فقط اسمش را شنیده ای و نمیدانی دشمن است یا نه. اینجا دلت همه چیز می خواهد،طبیعت زیبای باغ هایی از شهرهای وطنت که باد در گیسوان درختانش هو هو کشان جوانان عاشق و برومند را به رقص وا می دارد،هوای تازه و عطر شکوفه های سیب و پرتقال و سبزی درختان زیتون که فقط وصفش را شنیده ای دلت را شاد می کند،اما شادی که آمیخته با حسرت است. در کوچه پس کوچه هایش در خیالت میدوی و همه جا از صدای شاد کودکانه تو و مانند تو پر می شود بی آنکه خاطرت از حضور هیچ نامحرمی ناآرام شود. تازه این ها خوب های ماجرای من و اردوگاه است. هراز گاهی صدای شیون و ضجه همسایه ای پرده خیالت را می درد و تا اعماق وجودت رسوخ می کند. اینجا گاه و بیگاه خبر می آورند،خبر از دردهای ناتمام ساکنان اردوگاه . یا پاره تنشان را کشته اند یا بدتر از کشتن،به زندانهایی برده اند که فرجامشان نامعلوم است. می گویند برادرم که ندیده امش هم ، با همین سرنوشت نامعلوم از ما دور افتاده و مادرم سینه اش تا ابد سوخته و همیشه میبینم که نجیبانه بی قرار است و یواشکی گریه می کند . صداهای هراس آور هم اینجا کم نیست. می گویند کمی آنطرف تر ساکنان اندک شهرهای مانده را اگر نتوانند مانند ما بیرون کنند، به هر وسیله ای می کشند و خانه هایشان را می گیرند . خردسال باشند یا بزرگسال ، زن باشند یا مرد. نمیدانم میتوانی حال ما را تصور کنی یا نه، به هر حال شاید به نظرت خیلی سخت و غیر ممکن باشد اما برای من و امثال من ممکن شده است. گاهی از درونم ندایی نهیبم می زند که بروم. گویی کسی هم نوایش از بیرون صدایم می زند و مرا فرا می خواند که بیایم. آری باید بروم،برادرم تنهاست،مادرم امیدش را به من بسته که قد بکشم و بزرگ شوم و رؤیای زیبای بازگشتن را برایش واقعی کنم. پرستوی قلبم فصل پریدنش فرا رسیده ، اگر چه سیاه فام است و سیاهی دردهایش فراگیر، اما ، تیز پرواز است و آشیانه اش را یافته است ، باید سنگ بردارم. باید ابابیل شوم ، باید مانند برادرم پرواز کنم .... 🖌شیما سهرابیان @HamNevisan
جلسه یادداشت نویسی استاد احمدی
(98) ای فلسطینی عزیز و خسته و عزادار! به خاطر شما هر روز اخبارو دنبال می کنم، و منتظر کور سوی امیدی برای پیروز شدن شما، هر روز دعا می خونم،ذکر می گم پیش خدا برای شما، برای پیروزی و شادی شما ، برای رهایی از ظلم و خونریزی و کشته شدن و جدایی مادر از دختر، مادر از پسر و پدر از خانواده و جدایی همه از هم‌...، برای رهایی از آتش و موشک هایی که مثل بارون بهاری روی سرتون می باره ، برای رهایی شما از اون خرابی ها . انفجار بیمارستان پر از مجروح رو ما دیدیم و شنیدیم و جان دادیم با جان دادن شما ..... مهمترین اشتراک ما امیده ما درد رو چشیدیم. مظلومیت درد داره، بغض و اشک داره. ولی ذلت نداره، امید داره. ما امیدواریم، همونطور که مقاومت‌ها و رشادت‌ها و شهادت‌ها پیروزی هایی رو به بار آورده، پیروزی های بزرگتر از راه می رسه. و اون روز قطعا نزدیکه... 🖌س تقی‌زاده @HamNevisan