eitaa logo
هم نویسان
278 دنبال‌کننده
152 عکس
29 ویدیو
95 فایل
💠‌ با هم بنویسیم تا به، ادبیات، فرهنگ و تمدن برسیم https://eitaa.com/joinchat/2477260908C5a78446aac سردبیر: @Jahaderevayat 🔻ارسال یادداشت و کوتاه‌نوشت #هم_نویسان
مشاهده در ایتا
دانلود
(۷۲) تا بمب به روی چلچله می افتد خونخوار به فکر هلهله می افتد دنبال سفیدی گلو می گردد تیری که به دست حرمله می افتد 🖌فرزانه قربانی @HamNevisan
(۷۳) سایه‌ی همسایه همسایه‌ی ما با مزاحمت و دردسر همسایه ما شد. همسایه که نه، اصلاً نمی‌شد سایه‌هایمان به هم نزدیک شود چه رسد به این که همسایه شوییم. هنوز هم همین طور است. غریبه‌ای که به زور ساکن خانه‌ای نزدیک خانه ما شد. مدتی در محله‌ی ما آواره بود. با این که در شهر دیگری خانه داشتند ولی خانه به دوش بودند. کسی از آن‌ها دل خوشی نداشت. در هر محله‌ای رفت و آمد می‌کردند دردسر درست می‌شد. اول یک اتاق در خانه همسایه ما خرید. اتاق که نبود، قسمتی از یک انباری کوچکی بود که در مقایسه با کل خانه و اتاق‌ها و پذیرایی و حیاط، چیز خاصی محسوب نمی‌شد. قدیم بود و خرید و فروش به این سبک مرسوم. سید ضیاء، پسر ناخلف خانه ما هم نمی‌دانم برای چه چیزی، خوش خدمتی خوبی در جوش خوردن همین معامله داشت. مرد غریبه از همان اول ادعا داشت که اینجا ملکِ آبا و اجدادی من است. چون صدها سال پیش اجداد من در این محله و خانه زندگی کرده‌اند. با این که همسایه‌ی قلدر ما صاحب همان یک انباری هم نبود، ولی بعد از مدتی ادعا کرد که مالک کل خانه است و اختیارات خانه با اوست. البته آن هم کم کم. چند باری بچه‌های هم‌خانه‌ای‌ها را کتک زد که چرا از جلوی اتاق ما رد می‌شوید! راهرو برای من است. یکی دو باری هم از اتاق هم خانه‌ها دزدی کرد. البته ماجرا هم به همین جا ختم نشد. چندنفری از هم‌خانه‌هایش اعتراض کردند. صدای اعتراض همسایه‌ها هم بلند شد. ناپدری که در خانه ما حاکم شده بود هم چندان به این ماجرا التفاتی نداشت. روحانی محله به مردم هشدار می‌داد ولی اثری نداشت. چند نفری هم غریبه‌ای که دیگر همه او را می‌شناختند کتک زند؛ بعدها هم بچه‌های همسایه جلو قلدر مآبی او ایستادگی کردند. همسایه قلدر، اتاق سمت چپی هم خانه‌ای‌اش را تصاحب کرد. پیرزن صاحب اتاق، آواره شد. دیوار اتاق همسایه سمت راستی را هم یک روز خراب کرد و اتاقش را توسعه داد. البته نه اتاق برای او بود و نه توسعه دادن حقّ او. ضرب و شتمی که با زن‌های ساکن در خانه کرد را فراموش نمی‌کنم. آسیبی که به روح زن همسایه زده بود کمتر از جسمش نبود. داستان به قتل و غارت هم رسید. صدای همسایه‌های غیر مسلمان ما هم بلند شد. ولی صداها یکصدا نبود. همه مثل انگشتان یک دست کنار هم نبودند. خودش این قدرها آدم باقدرتی نبود؛ معلوم بود از بیرون خانه حمایت می‌شود. بیرون از شهر کسانی بودند که می‌خواستند جناب قلدر، دراین محله باقی بماند. معلوم بود که سَر و سِرّی با یکدیگر دارند. گاهی همسایه‌ها ردّ آن‌ها را با آن شمایل عجیبشان در همان خانه دیده بودند. همسایه‌ها که دیگر به تنگ آمده بودند برای رفع مساله به چند سازمان پُر اسم و رسم که ادعای جهانی داشتند هم سری زدند. آن‌ها که اتاقشان را از دست داده بودند بارها شکایت کردند. مدعیان رفع مساله هم دستشان با حامی همسایه و مرد غریبه در یک کاسه بود. فقط به اعتراض مردم خوب گوش می‌کردند و یک نامه از سازمان می‌فرستادند که: آقای قلدر! لطفاً کمی آرام‌تر! داستان مفصل‌تر و پیچیده‌تر از این حرفها هست. بیش از نیم قرن از شروع داستان گذشته است و هنوز ادامه دارد. چند باری ماجرا اوج گرفت ولی همسایه‌ی نامرد ما که هنوز هم برایم همان مرد غریبه است، تا این اندازه بی رحم نشده بود. کم کم لقب کودک کُش شد خصلت بارز این سگ هار! بیمارستان را به آتش کشیدن یکی از کارهای تازه این همسایه ناجوانمرد است. او که نه از دین بویی برده است و نه از انسانیت... . امیر خندان @HamNevisan
(۷۴) حتی سستر از خانه عنکبوت. سالهاست که طاغوتهای جهان امروز، بلاخص رژیم منحوس اسرائیل، با جنگ رسانه‌ای و ایجاد رعب و وحشت در اذهان مردم جهان، خود را یک رژیم شکست ناپذیر قلمداد کرده، اما دیدیم چگونه یک گروه شبه نظامی با توانمندی بسیار پایین، تمام ابهت این رژیم را به یکباره فرو پاشید، و یک رژیم به ظاهر قدرتمند، سستر از خانه عنکبوت که هیچ، همانند سوسکی در دام خود گرفتار شده است. این امر را نه تنها بعضی‌ها، بلکه در واقع برای افراد قابل توجهی قابل باور نبود. اما اگر به‌ جای خود بینی و خود‌اتکایی، خدا را می‌دیدیم و به آموزهای دینی و رهبران واقعی جهان امروز توجه می‌کردیم، زودتر از این حرفها شاهد این وضع، بلکه نابودی بطورکل این رژیم بودیم. خداوند در قرآن به صراحت هرگونه تفرقه را از مسلمان نهی کرد« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...»؛ خیلی از ماها خوب این مطلب را نفهمیدیم، اما آیا دشمن هم نفهمید؟! دشمن هم می‌داند عاقبت کار، دست مستضعفین می‌افتد و مسلم است که نمی‌گذارد «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! ۵ قصص.» و این امیدی صریح به وعده واقعی‌ای است که در چهار چوب هایی چون: ایمان و اتحاد جهانی مسلمانان حول محور حق رخ خواهد داد. اما اکثریت مسلمان، زیر سلطه حکومتهای طاغوتی خود، از ابهت دشمن می هراسند و توجهی به وعده‌‌های الهی‌ ندارند، وگرنه طبق فرموده رهبرکبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (ره) « اگر مسلمین مجتمع بودند و هرکدام سطل آبی بر روی اسرائیل می ریختند، اورا را سیل می برد.» و یا طبق سخن دبیرکل با بصیرت حزب الله که اسرائیل را مثابه« ضعیف‌تر از خانه عنکبوت» معرفی کرده بود، باور و محقق می‌شد، کار زودتر از این حرف‌ها به اینجاها می‌کشید، گرچه آن زمان که مقام معظم رهبری فرمودند «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» باز خیلی ها به این باور نرسیده بودند؛ چیزی که به عینه امروز مشخص، و فقط یک حرکت همگانی تمام عیار نیاز است تا کار تمام شود. محمدعلی بابایی ملیکی @HamNevisan
(۷۵) آری بیمارستانی که بمباران شد تنها مسئولش توهستی ! 👆👆 به زودی جوابش را خواهی گرفت. ✍🏻ف. مرادی @HamNevisan
(۷۶) بی تفاوت نباشیم... تسبیح ام البنین را در دست گرفته و ذکر می‌گفت.آخر هر دور تسبیح،زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد. کنارش نشستم و گفتم:《می‌بینم دوباره تسبیح مخصوص را برداشتی و ذکر میگی!دوباره چه گره‌ای تو کارت افتاده که دست به دامن خانم ام البنین شدی!؟》 نگاهش را از من برگرداند و با بغض گفت:《با خانم‌های جلسه قرآنی،ختم صلوات برای پیروزی مردم فلسطین برداشتیم.》 همان خانم های جوانی،که در دوران دفاع مقدس مشغول دوخت و دوز لباس رزمنده‌ها بودند. در دوران کرونا،جهادی ماسک می‌دوختند و با بسته معیشتی به خانواده‌های بی‌بضاعت کمک می‌کردند. حال که توانایی و امکان کمک مالی به جبهه مقاومت را ندارند.میدان را خالی نکرده و به کمک‌های معنوی روی آوردند. «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» آن‌که صبح کند و دغدغه مسلمانان را نداشته باشد،مسلمان نیست. این روزها مواظب باشیم! با بی تفاوتی می توان مصداق این روایت بود. سادات طهماسی @HamNevisan
(۷۷) جدل پلیس تشکیلات خودگران محمد یونس و چند فلسطینی دیگر را دستگیر کرد. افسر نگهبان از محمد پرسید: «چرا برای حماس تظاهرات می کنید؟ می خواید کرانه باختری را هم مثل غزه کنید؟» - مثل غزه؟ مگه غزه چی شده؟ - غزه ویرانه شده بیشتر محله ها با خاک یکسان شده. سه هزار نفر کشته شدن. تازه میگی غزه چی شده؟ اینجا لااقل سقفهای خونه هامون بالای سرمونه. - واقعا سقف خونه هامون بالای سرمونه؟ مگه شهرک نشین‌ها هر وقت اراده کنن مارا از خونه هامون بیرون نمی کنن؟ مگه هر وقت جشن و عید دارن برای تفریح تو خیابون فلسطینی‌ها را به رگبار نمی بندن؟ کدوم خونه و زندگی؟ لا اقل غزه ایها از خودشون دفاع می کنن. ماچی؟ دلمون خوشه که محمود عباس قرارداد صلح با صهیونیستها بسته. این صلح نیست. ذلته. مایه تنگه. - شما جوونها احساساتی هستین. کله هاتون بوی قرمه سبزی می ده. این همه کشته و زخمی ارزشش را داره؟ تاکی جنگ و خونریزی؟ - جمعیت مردم الجزایر هفت میلیون بود. یک میلیون شهید دادن تا کشورشون را پس گرفتن. مردم ویتنام وحشتناک تر از غزه بمباران شدن. آمریکایی‌ها اونجا با سلاحهای شیمیایی نسل کشی کردن. اما مقاومت کردن. آنقدر جنگیدن تا خونه و کشورشون را پس گرفتن. ما از اونها کمتر نیستیم. تا وطنمون را پس نگیریم این جنگ تموم نمیشه. صلح یاسر عرفات و محمود عباس نشون داد که صهیونیستها به هیچ قرار دادی احترام نمی گذارن. هر وقت خونه هامون و سرزمینمون را پس دادن جنگ و مقاومت تموم میشه. - سرباز. بیا این را ببر بازداشتگاه. زندانی را که بردند، افسر نگهبان از جا برخاست. قدمی زد و مقابل آینه ایستاد. به درجه های روی شانه اش نگاهی انداخت و پوزخندی زد. علیرضا مسرتی @HamNevisan
(۷۸) مرد میدان همچنان قرص و مقاوم زنده است در ضمیر استقامت حاج قاسم زنده است ضرب شصت حاج قاسم بود طوفان حماس آب نامیراست آری آب دائم زنده است زنده تر از هر زمانی می کند فرماندهی او هنوز آماده در میدان مقاوم زنده است تا کند آئینه کاری با تنش صحن ظهور در جهان تکثیر شد، همراه قائم زنده است بر گلوگاه ستم این جای انگشتان اوست دست او پر قدرت و پیروز و سالم زنده است خواب آرامش ندارد دشمن صهیون هنوز میزند فریاد و میگوید که قاسم زنده است 🖌سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی @HamNevisan
(۷۹) |مسافرِ فلسطین | برای سمیح القاسم و اندوه حماسی شعرهایش . . بر جاده مسافر فلسطین است دلواپس قبله‌ی نخستین است رد می‌شود از مزارع زیتون آنجا که به خون لاله آذین است از قمریَکان طنین بالی نیست با نای بریده، مرغ آمین است با رنگ‌پریده ماه در چشمش انگار پرنده‌ای کبودین است بر باغ، پرندگان بمب‌افکن در مزرعه، خوشه‌خوشه‌ی مین است بنگر به فلک شهاب ثاقب را هنگام تهاجم شیاطین است بر مزرعه‌ی سپهر، می‌بینی با سنگ، ستاره پشت پرچین است خنیاگر، وارثان تیمورند یغماگر، لشکر تموچین است چنگیز در الخلیل، پاکوبان در شعله تمام دیر یاسین است شطرنج به‌ دست، شاه سردرگم در خویش شکسته، مات، فرزین است بنویس سمیح! شعر دیگر را شعری که شبیه عقد پروین است شعری که پر از شمیم شب‌بوها غرق گل سرخ در مضامین است تصویر حماسه‌ات از آن بالا بشکوه‌تر از فرود شاهین است بنویس قصیده‌ای دگرگون‌تر شعری که در آن سماع خونین است ابری‌ست ورای دره‌ی انجیر انگار نزول سوره‌ی یاسین است بر نعش سیاوشان به خون‌خواهی برخیز که رخش تهمتن، زین است برخیز که وقت کوچ، اکنون نیست هرچند شکوه شاعری این است بنگر به پگاه مسجدالاقصی بنویس بهار، پشت پرچین است . . @HamNevisan
(۸۰) تمام شفق در لبخند خونین شما گم شده است و باد چه غم انگیز سرود رهایی را در گوش عروسک‌هایتان به نجوا نشسته است. ای فرشته های مهربان! سارا عبداللهی_فر_یاس ای قدس پیام سرخ داری امروز گلبانگ ظهور و اقتداری امروز از نام علی به لرزه آید صهیون آماج ستیزِ، بی‌ قراری امروز 🖌سارا عبداللهی فر ( یاس) @HamNevisan
(81) کاخ کذایی فرو خواهد ریخت ✍️خ. محمدجانی زندگی در غزه به توان بی رحمی و وحشی گری است که یزید زمانه بر مظلومان و کودکان و زنان بی پناه غزه تحمیل می نماید و البته زندگی که نه بیشتر شکنجه ای است که خوراک چندین ساله آنان شده است. در این روزها نداها در گلوها حبس و سیل اشک همچنان روایت گر ظلم و غارت و مظلومیت است. این سیل روزی خروشان خواهد شد و چشمه ها بلکه دریا هایی طوفانی از خشم و غیرت و... از سرتاسر جهان به سویشان روانه خواهد کرد و امواجشان آنان را غرق و در هم خواهد کوبید. آن روز زیاد دور نیست. اندکی صبر که خدا یاری می کند و صبح پیروزی طلوع خواهدکرد و دیو زمانه با کاخ کذایی خود فرو خواهد ریخت. @HamNevisan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(82) می‌گوید گونه شما نابود شده! گونه؟ آره درست فهمیدید که ما با شما یکی نیستیم؛ اما یک چیزی رو برعکس به عرضتون رسوندند، درواقع ما انسانیم و شما حیوان... آخ! ببخشید! بی‌چاره حیوان که به اندازه خودش شریف است! شما مصداق بارز و تمام‌نمای "کالانعام بل هم اضل" هستید! م.خوانساری @HamNevisan
(83) 🚨سردار سلیمانی خاری در چشم صهیونیست ها ؛ بمباران تندیس حاج‌قاسم! 🔸 رسانه‌های لبنانی از حمله جنگنده‌های صهیونیستی به تندیس سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در منطقه مرزی کفرکلا خبر دادند.. ♦️ می کند دشمن به تاثیر نفوذت اعتراف می زند وقتی نماد جسم و تندیس تو را او که عاجز مانده از پیکار با تندیس تو کی شناسد جبهه های تازه تأسیس تو را سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی @HamNevisan
(84) کاخ کذایی فرو خواهد ریخت ✍️خ. محمدجانی زندگی در غزه به توان بی رحمی و وحشی گری است که یزید زمانه بر مظلومان و کودکان و زنان بی پناه غزه تحمیل می نماید و البته زندگی که نه بیشتر شکنجه ای است که خوراک چندین ساله آنان شده است. در این روزها نداها در گلوها حبس و سیل اشک همچنان روایت گر ظلم و غارت و مظلومیت است. این سیل روزی خروشان خواهد شد و چشمه ها بلکه دریا هایی طوفانی از خشم و غیرت و... از سرتاسر جهان به سویشان روانه خواهد کرد و امواجشان آنان را غرق و در هم خواهد کوبید. آن روز زیاد دور نیست. اندکی صبر که خدا یاری می کند و صبح پیروزی طلوع خواهدکرد و دیو زمانه با کاخ کذایی خود فرو خواهد ریخت. @hamnevisan
(85) شاید این آخرین شبی باشد که در این غمکده گرفتاری می روی تا همیشه می مانند بغض هایی که در گلو داری پا به دنیا گذاشتی و زمین ساز خندیدن تو را دزدید شب به شب با صدای فریادش آسمان ترس بر سرت بارید جشن میلاد سال اول را در کنار جنازه ی پدرت... برف شادی نداشتی اما گچ بری های سقف روی سرت... آرزویت نبود چیزی جز بادبادک به جای سنگ و تفنگ یا عروسک میان آغوشت روزگاری بدون سایه ی جنگ تا مبادا دمی زمین بخوری مادرت میگرفت دستت را راه افتادی و به دست خودت خاک کردی تمام هستت را پیش چشمان ابری ات یک روز صبحِ خانه گلوله باران شد مُردم از داغ تو همان لحظه غم برای همیشه مهمان شد کودکم! باغ سبز زیتونم ای طلایی دشت و هامونم! جاری تا همیشه در خونم! بی تو یک باغ، بید مجنونم آه داغت چقدر سنگین است می فشارم تو را در آغوشم می روی تا همیشه می ماند لحن خندیدن تو در گوشم روی دوشم هزار غنچه شهید... پرچم داغدیده ای دارم من فلسطینم و دلم خون است به تو یک زندگی بدهکارم @HamNevisan
(86) «هوای باروتی» تألمش زیاد است عامووو.فشار جریان خون رگ های مغز آدم را پاره می کند.یکی باید خیلی دردش بگیرد که با پای پَتی برود استقبالِ سوراخ سوراخ شدن.از بچه ای که توی قفس به دنیا آمده و پشت حصار قد کشیده چه توقعی داری!هاااا؟ بچه آدم باجوجه ی مرغ عشق فرق دارد،تویِ تنگیِ قفس،شیر می شود.خدایی حیف نیست آدمیزاد به آن نازکی پشت سیم خاردار به دنیا بیاید و مُهر جیل الحاجز*بخورد وسط پیشانی اش؟ ننه اش اولِ جوانی از درد زایمان بمیرد وغیرت بابایش دود بشود برود هوااا؟ خُب شاید یکی بخواهد با پدر بزرگش فرق داشته باشد.به من چه!به توچه!شاید دلش نخواهد توی حصار زندگی کند،شاید نخواهد پشت ایست بازرسیِ روستا روزی دو بار دست جودها *بخورد به تنش.شاید دلش بخواهد پاییز که شد دست دختر ابوعلی را که ننه اش برایش نشان کرده بگیرد و برود توی مزارع زیتون قدم بزند!تو چکار داری که می خواهند خونشان را بدهند زمینهایشان را پس بگیرند.اصلا ناموسا تو خودت زمین هایت را می دهی به کسی!به خدا اگر بدهی.... امروز جمیله* شهید شد، شاید از قفس خسته بود و دلش بهانه عبدالعزیز را گرفته بود.از چشم هایش غیرت می چکید.آخخخخخ که چقدر به هم می آمدند،حتی وقتی عبدالعزیز شهید شد!باز هم به هم می آمدند.بی خیاااال! اصلا قصه عشق دیگران به ماچه! زندگی بین فنس ضعیفه ها را مرد می کند!شیرِ ننه ای که پشت ایست بازرسی توی بر بیابان و زیر سایه تند و تیزِ حصار، بچه می زاید با شیرِ پلنگ هایی که فیلم بچه زاییدنشان را می گذارند جلو چشم خلق الله خیلی توفیر دارد! هییییی! عاموووو.... یادت رفته؟توی خرمشهر به جای اکسیژن،عطر باروت می رفت توی دماغ آدم؟ بوی باروت بچه ی نه ساله را یک شبه مرد می کند.از کل ایران آمده بودند توی ان یه وجب جا.خاک عین ناموس آدم است!تو ناموست را می دهی به کسی؟حضرت عباسی نمی دهی. آدم که حتما نباید پشت حصار به دنیا بیاید که غیرت داشته باشد... تألمش خیلی زیاد است عاموووو.... فشار جریانِ خون رگ های مغز آدم را پاره می کند! راستی نگفتی توی این هوای باروتی می خواهی طرف کی باشی؟دختر ابو علی و مزارع زیتون یا جودهای پشت فنس ها؟! تا دیر نشده جای ایستادنت را مشخص کن! فردا دیرست عامو.... پ. ن *جیل الحاجز: به کودکان فلسطینی که پشت ایست های بازرسی متولد می شوند گفته می شود. *دکتر جمیله الشنطی،چهره سیاسی حماس و همسر شهید عبدالعزیز رنتیسی *جود: جهود، یهودی. طیبه فرید دلنوشته های طیبه فرید https://eitaa.com/tayebefarid @HamNevisan
(87) شرف یه کلمبيایی از تمام سران عرب بیشتر بود که سفیر نحس رژیم‌صهیونیستی رو اخراج کرد @HamNevisan
پیکرهای کوچک.docx
15.7K
غزه (88) یادداشت/ فهیمه روح‌‍اللهی 💢پیکرهای کوچک در پتوهای خونی 🔶خوی فرعونی امریکا و اسراییل، بی‌گناهان و به ویژه کودکان بسیاری را به تیغِ جفا ذبح کرده است، اما هرگز نتوانسته مقاومت جانِ آنها را بشکند. https://defapress.ir/624261 @defapress_ir @HamNevisan
(89) پیروزی درجنگ را خطی ببینید،نه نقطه ای. هیچ وقت شروع پر قدرت ختم به پایان با عزت نمی‌شود! و گرنه صدام برنده خوبی بود. ✍️خادم🇵🇸 @HamNevisan
(90) حرمله‌های اسقاطیلی وقتی ترس کودک سه ساله را در غزه می‌بینی کربلا جلوی چشمانت مجسم می‌شود. وقتی گلوی شکافته نوزادان را می‌نگری حرمله‌های صهیون را با بمب‌های فسفری که سوغات ناپدریش، آمریکای جهانخوار است می‌بینی. با خودت می‌گویی مگر حرمله با تیر مختار کشته نشد. این همه حرمله از کجا تکثیر شدند. کدام مادران این حرمله‌ها را زاییدند. در کجا رشد کردند. پیرو کدام آئین ظالمانه هستند.یک چیز را خوب می‌فهمی. وقتی آئینشان شیطان پرستی باشد. شیری که خوردند که از شیطان باشد و با نجاست بزرگ شدند. فرزند غزه، بزودی خون تو ظلم را نابود خواهد کرد. نهال روییده در نجاست میوه‌ای جز قساوت و ظلم نخواهد داد. محمدی @HamNevisan
(91) آرام بخواب مادر اولین صدایی که با گوش جانم شنیدم، صدای تپش قلب مهربانت بود، همان روزهایی که تو تنها پناهم بودی. تو به من جان بخشیدی و با عشق از شیره‌ی جانت، مرا نوشاندی، تا حیاتم بخشی. وقتی برای اولین بار پا به دنیا گذاشتم، چون ترس، تمامِ وجودِ نحیفم را گرفته بود و از جداشدن از تو و تنهاماندن هراس داشتم، گریستم. اما تو با وجود تحمل درد بسیار، مرا در آغوش گرفتی و من دوباره با شنیدن صدای تپش قلبت، آرام شدم و مطمئن شدم خدا مرا در این دنیا هم به تو سپرده. در تمام روزها و سالهایی که گاه‌وبی‌گاه صدای توپ و تانک‌های متجاوزان اسرائیلی آرامش را از دنیای کودکانه‌ام سلب می‌کرد، تنها مأمن آرامشم، تماشای چشمان پرفروغ، مقاوم و امیدوار مادرانه‌ات بود و وقتی مرا در آغوش می‌گرفتی و برایم دعای سلامت می‌خواندی، شنیدن ضربان قلبت برایم همه‌چیز بود. اما امروز بعد از اصابت بمب سگ‌های هار صهیونیستی به خانه‌‌ی کوچکمان، دنیا روی سرم خراب شد و آن همه زندگی و امید از تپش ایستاد. راستی، چرا دیگر نگاه مهربانت نمی‌خندد؟ چشمانت خیره مانده، اما هنوز نگاه سرد و بی‌جانت، نگران من است. نگران زخمهایی که بر جانم نشسته، نگران روزهای بی‌مادری‌ام. مادرجان! آرام بخواب که اینک من هم چون پدرم، یک مجاهد فلسطینی‌‌ام! قول می‌دهم این مشت گره‌کرده را با تمام وجود بر رویِ چهره‌ی کریه استکبار بکوبم و انتقام مظلومیتت را بگیرم. آرام بخواب مادر که من و برادرانم در فلسطین ایستاده‌ایم و تا آزادی کامل خاک مادری‌مان و سربلندی قدس شریف، بااراده و استوار مقاومت خواهیم کرد. 🖋آمنه عسکری منفرد @HamNevisan
(92) 🩸مجهول مادر بمیرد برای مظلومیتت، که تو را «مجهول» می‌خوانند، خواهر بمیرد برای غربتت که اینچنین مظلومانه در خون خود غلتیده‌ای. آرام بخواب کودک غزه، که امشب همه‌ی زنان امت اسلام مادر و خواهرت شده‌اند و تمام مردان آزاده، پدر و برادرت. آرام بخواب و یقین بدان که جوشش خونِ پاکِ تو، باعثِ «خروشِ مقاومت» شده و آزادیِ فلسطین و قدس شریف، خون بهایِ تو خواهد بود. 🖋آمنه عسکری منفرد @HamNevisan
غربال می شویم 0.pdf
157.1K
(93) ◾️ غربال می‌شویم! https://hawzahnews.com/xcv5g 🔖 هنگامه ظهور بی‌طرف نداریم! 🔖 هیچ‌گاه تر و خشک با هم نمی‌سوزند! 🔖 غربال‌های آخرالزمانی ادامه دارد! ✍️ علی گلستانی @HamNevisan
(94) بسم‌الله قاصم‌الجبّارین 🔖 و اذا الارض مُدّت پروردگارا! زمان آن نرسیده که آسمانت بشکافد، زمینت هموار گردد و آنچه در خود فرو‌برده و آنچه خونِ‌دل‌خورده، بیرون‌ریزد؟ بارالها! ما آدمیان که با عمر کوتاهمان چند صباحی است روی این زمین، حوادث آن را مشاهده می‌کنیم، بغض گلویمان را فشرده، خونمان به جوش آمده و خشم سرتاپای وجودمان را فراگرفته‌است، چه رسد به حال و روز این زمین. این زمینی که انبوه خون‌های مظلوم بر آن روان گشته و قرن‌هاست که شاهد ظلم و ستم طاغیان است و چه چیزها که ندیده و تحمل نکرده است. از آن روزی که حضرت آدم داغدار هابیلش گشت، زمین فهمید که قرار است شاهد چه صحنه‌هایی باشد، زمین از همان روز، آماده پذیرایی از اجساد طاهره‌ای شد که قرار بود خونشان به ستم و ناجوانمردانه روی آن روان گردد. زمین همان روزی که دختران بی‌گناه در او زنده دفن می‌شدند، تب‌دار شد. همان سحرگاهی که خون پاک امیرالمومنین بر سر‌ و رویش ریخت، خواست از هم بشکافد. آن زمانی که پیکرِ تیرخورده و مسموم حسن بن علی (علیه‌السلام) را در خود جای داد، می‌خواست دیگر نباشد. و دیگر بار، آن روزی که نینوایش، مالامال از خون‌های پاک و طاهر شد و پدر بر نئشِ پسر زانو زد و گریست، پسر خردسال روی دست پدر پرپر شد و در تکه‌ای از خود که گودال قتلگاه نام گرفت، خون خدا بر زمین ریخت، آن دقایقی که اسبان با نعل‌های نو بر پیکر عزیز زهرا(سلام‌الله‌علیها) تاختند، آن گاهی که قدوم نحس حرامی‌ها به سمت خیام اباعبدالله (علیه‌السلام) می‌رسید، خواست منفجر شود، اما اجازه نیافت. هنوز هم که رژیم کودک‌کش اسرائیل این‌گونه وحشیانه بر مردم مظلوم و زنان و کودکان بستری در بیمارستان بمب می‌بارد، دستور به صبر و سکوت دارد و باید خودداری نماید تا روز وعده داده شده. خدای بزرگم! معبود قادر و متعالم! شما را قسم به این خون‌های مظلوم، به این پیکرهای تکیده و تنیده در خاک و خون، شما را به دست‌های بریده‌ی علمدار نینوا، شما را به جراحت‌های روح و جسم مادر سادات، زمینِ زجرکشیده را با قدوم منتقم آل‌الله تسکین بخش و برسان آرام روح و جان بشریت را... اللهم عجّل لولیک‌الفرج ✍️ فاطمه مهدوی @HamNevisan