#روایت_غزه (89)
پیروزی درجنگ را
خطی ببینید،نه نقطه ای.
هیچ وقت شروع پر قدرت
ختم به پایان با عزت نمیشود!
و گرنه صدام برنده خوبی بود.
✍️خادم🇵🇸
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (90)
حرملههای اسقاطیلی
وقتی ترس کودک سه ساله را در غزه میبینی کربلا جلوی چشمانت مجسم میشود. وقتی گلوی شکافته نوزادان را مینگری حرملههای صهیون را با بمبهای فسفری که سوغات ناپدریش، آمریکای جهانخوار است میبینی. با خودت میگویی مگر حرمله با تیر مختار کشته نشد. این همه حرمله از کجا تکثیر شدند. کدام مادران این حرملهها را زاییدند. در کجا رشد کردند. پیرو کدام آئین ظالمانه هستند.یک چیز را خوب میفهمی. وقتی آئینشان شیطان پرستی باشد. شیری که خوردند که از شیطان باشد و با نجاست بزرگ شدند.
فرزند غزه، بزودی خون تو ظلم را نابود خواهد کرد.
نهال روییده در نجاست میوهای جز قساوت و ظلم نخواهد داد.
محمدی
#طوفان_الاقصی
#بیمارستان_المعمدانی
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (91)
آرام بخواب مادر
اولین صدایی که با گوش جانم شنیدم، صدای تپش قلب مهربانت بود، همان روزهایی که تو تنها پناهم بودی.
تو به من جان بخشیدی و با عشق از شیرهی جانت، مرا نوشاندی، تا حیاتم بخشی.
وقتی برای اولین بار پا به دنیا گذاشتم، چون ترس، تمامِ وجودِ نحیفم را گرفته بود و از جداشدن از تو و تنهاماندن هراس داشتم، گریستم. اما تو با وجود تحمل درد بسیار، مرا در آغوش گرفتی و من دوباره با شنیدن صدای تپش قلبت، آرام شدم و مطمئن شدم خدا مرا در این دنیا هم به تو سپرده.
در تمام روزها و سالهایی که گاهوبیگاه صدای توپ و تانکهای متجاوزان اسرائیلی آرامش را از دنیای کودکانهام سلب میکرد، تنها مأمن آرامشم، تماشای چشمان پرفروغ، مقاوم و امیدوار مادرانهات بود و وقتی مرا در آغوش میگرفتی و برایم دعای سلامت میخواندی، شنیدن ضربان قلبت برایم همهچیز بود.
اما امروز بعد از اصابت بمب سگهای هار صهیونیستی به خانهی کوچکمان، دنیا روی سرم خراب شد و آن همه زندگی و امید از تپش ایستاد. راستی، چرا دیگر نگاه مهربانت نمیخندد؟
چشمانت خیره مانده، اما هنوز نگاه سرد و بیجانت، نگران من است. نگران زخمهایی که بر جانم نشسته، نگران روزهای بیمادریام.
مادرجان! آرام بخواب که اینک من هم چون پدرم، یک مجاهد فلسطینیام! قول میدهم این مشت گرهکرده را با تمام وجود بر رویِ چهرهی کریه استکبار بکوبم و انتقام مظلومیتت را بگیرم.
آرام بخواب مادر که من و برادرانم در فلسطین ایستادهایم و تا آزادی کامل خاک مادریمان و سربلندی قدس شریف، بااراده و استوار مقاومت خواهیم کرد.
🖋آمنه عسکری منفرد
@HamNevisan
#روایت_غزه (92)
🩸مجهول
مادر بمیرد برای مظلومیتت، که تو را «مجهول» میخوانند،
خواهر بمیرد برای غربتت که اینچنین مظلومانه در خون خود غلتیدهای.
آرام بخواب کودک غزه، که امشب همهی زنان امت اسلام مادر و خواهرت شدهاند و تمام مردان آزاده، پدر و برادرت.
آرام بخواب و یقین بدان که جوشش خونِ پاکِ تو، باعثِ «خروشِ مقاومت» شده و آزادیِ فلسطین و قدس شریف، خون بهایِ تو خواهد بود.
🖋آمنه عسکری منفرد
#طوفان_الاقصی
#مظلومیت_غزه
#مستشفی_المعمدانی
@HamNevisan
غربال می شویم 0.pdf
157.1K
#روایت_غزه (93)
◾️ غربال میشویم!
https://hawzahnews.com/xcv5g
🔖 هنگامه ظهور بیطرف نداریم!
🔖 هیچگاه تر و خشک با هم نمیسوزند!
🔖 غربالهای آخرالزمانی ادامه دارد!
✍️ علی گلستانی
#فلسطین #غزه
@HamNevisan
#روایت_غزه (94)
بسمالله قاصمالجبّارین
🔖 و اذا الارض مُدّت
پروردگارا! زمان آن نرسیده که آسمانت بشکافد، زمینت هموار گردد و آنچه در خود فروبرده و آنچه خونِدلخورده، بیرونریزد؟
بارالها! ما آدمیان که با عمر کوتاهمان چند صباحی است روی این زمین، حوادث آن را مشاهده میکنیم، بغض گلویمان را فشرده، خونمان به جوش آمده و خشم سرتاپای وجودمان را فراگرفتهاست، چه رسد به حال و روز این زمین.
این زمینی که انبوه خونهای مظلوم بر آن روان گشته و قرنهاست که شاهد ظلم و ستم طاغیان است و چه چیزها که ندیده و تحمل نکرده است. از آن روزی که حضرت آدم داغدار هابیلش گشت، زمین فهمید که قرار است شاهد چه صحنههایی باشد، زمین از همان روز، آماده پذیرایی از اجساد طاهرهای شد که قرار بود خونشان به ستم و ناجوانمردانه روی آن روان گردد.
زمین همان روزی که دختران بیگناه در او زنده دفن میشدند، تبدار شد. همان سحرگاهی که خون پاک امیرالمومنین بر سر و رویش ریخت، خواست از هم بشکافد. آن زمانی که پیکرِ تیرخورده و مسموم حسن بن علی (علیهالسلام) را در خود جای داد، میخواست دیگر نباشد.
و دیگر بار، آن روزی که نینوایش، مالامال از خونهای پاک و طاهر شد و پدر بر نئشِ پسر زانو زد و گریست، پسر خردسال روی دست پدر پرپر شد و در تکهای از خود که گودال قتلگاه نام گرفت، خون خدا بر زمین ریخت، آن دقایقی که اسبان با نعلهای نو بر پیکر عزیز زهرا(سلاماللهعلیها) تاختند، آن گاهی که قدوم نحس حرامیها به سمت خیام اباعبدالله (علیهالسلام) میرسید، خواست منفجر شود، اما اجازه نیافت. هنوز هم که رژیم کودککش اسرائیل اینگونه وحشیانه بر مردم مظلوم و زنان و کودکان بستری در بیمارستان بمب میبارد، دستور به صبر و سکوت دارد و باید خودداری نماید تا روز وعده داده شده.
خدای بزرگم! معبود قادر و متعالم! شما را قسم به این خونهای مظلوم، به این پیکرهای تکیده و تنیده در خاک و خون، شما را به دستهای بریدهی علمدار نینوا، شما را به جراحتهای روح و جسم مادر سادات، زمینِ زجرکشیده را با قدوم منتقم آلالله تسکین بخش و برسان آرام روح و جان بشریت را...
اللهم عجّل لولیکالفرج
✍️ فاطمه مهدوی
@HamNevisan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_غزه (95)
💣نظرتون در مورد این ستارههای رقصان که آسمانِ تاریکِ شب را نورباران میکنند، چیه؟
اینها باران بمبهای فسفری ممنوعه، بر سرِ مردمِ مظلوم غزه است، که ارتش غاصب صهیونیستی شب وروز رو سرشون میریزه.
چیزی که هست فقط چون مسلمانهای غزه، اهل شادی و هیجان نیستند، از این رقص نور مرگزا فرار میکنند، تا مبادا این فسفرهای آتشزا، تا مغز استخوانهای کودکانشون را بسوزونه!
🖋آمنه عسکری منفرد
#طوفان_الاقصی
#مظلومیت_غزه
#فسفر_سفید
@HamNevisan
#روایت_غزه (96)
🌱:
خواستم برا ی غزه بنویسم
دیدم که غزه ،چقددر زخم است.
برای غزه باید گریست
باید مرد
غزه ،غزه نیست
غزه یک زخم است
لیلا علی ابادی
#فلسطین #غزه
@HamNevisan
#روایت_غزه (97)
#من_اردوگاهی_ام
تو جای من باش،می خواهم بدانم چه میکنی اگر روزهای بی شماری که با عنوان سال و ماه ، کوتاهتر به نظر می رسد،مانند من در اردوگاه چشمانت را به دنیا گشوده باشی و همینجا قد کشیده باشی.
با گذشت زمان میفهمی که اردوگاه چیست،و تو چرا بی آنکه خودت بخواهی اینجایی و وامدار سختی هایی هستی که هیچ کدامش را نمیتوانی از سر وا کنی.
کودکی ات پر از نجوای دلشکستگی های مادران و پدرانی ست که مانند تو گذشته و حال و آینده شان را باید همینجا طی کنند و حسرت های در سینه شکسته کهنسالانی ست که حتی لحظه ای از گذر عمرشان را بیرون ازاینجا نبوده اند.
نفست میگیرد وقتی در اندیشه ات بیشتر از چهاردیواری حصار زندان اردوگاه را حق نداری تصور کنی.
خیلی ها که می گویند هم خون و خویشاوند تو هستند ، آن دور دست ها جا مانده اند و نمیدانی آیا حالا هستند یا بی آنکه دیده باشی شان ، آمده اند و رفته اند.
و تو حسرت لحظه ای گرمی مصافحه و دیدار بر دلت تا ابد می ماند و لبخند نیامده بر لبانت می خشکد.
اینجا غریبانه میچرخی و می روی و می آیی و آنقدر شنیده ای که دیگر باورت شده که هیچ کجای اینجا مال تو نیست،بی اختیار زیر پایت خالی می شود و بند دلت می لرزد و همیشه دچار این خیالی که به اینجا تعلق نداری.
غرورت جریحه دار است از اینکه جایت،وطنت،در دست اغیار است اما نمیتوانی آن را پس بگیری یا حتی به داشتنش مباهات کنی.
اینجا همه چیز کم است ، دلت هیچگاه یک وعده سیر غذا ندیده ، لباس هایت را فراموش کرده ای که چندوقت از نو بودنش می گذرد.
اسباب بازی تو و همه همسالانی که در اردوگاه همبازی تو هستند از ناکجایی آمده که فقط اسمش را شنیده ای و نمیدانی دشمن است یا نه.
اینجا دلت همه چیز می خواهد،طبیعت زیبای باغ هایی از شهرهای وطنت که باد در گیسوان درختانش هو هو کشان جوانان عاشق و برومند را به رقص وا می دارد،هوای تازه و عطر شکوفه های سیب و پرتقال و سبزی درختان زیتون که فقط وصفش را شنیده ای دلت را شاد می کند،اما شادی که آمیخته با حسرت است.
در کوچه پس کوچه هایش در خیالت میدوی و همه جا از صدای شاد کودکانه تو و مانند تو پر می شود بی آنکه خاطرت از حضور هیچ نامحرمی ناآرام شود.
تازه این ها خوب های ماجرای من و اردوگاه است.
هراز گاهی صدای شیون و ضجه همسایه ای پرده خیالت را می درد و تا اعماق وجودت رسوخ می کند.
اینجا گاه و بیگاه خبر می آورند،خبر از دردهای ناتمام ساکنان اردوگاه .
یا پاره تنشان را کشته اند یا بدتر از کشتن،به زندانهایی برده اند که فرجامشان نامعلوم است.
می گویند برادرم که ندیده امش هم ، با همین سرنوشت نامعلوم از ما دور افتاده و مادرم سینه اش تا ابد سوخته و همیشه میبینم که نجیبانه بی قرار است و یواشکی گریه می کند .
صداهای هراس آور هم اینجا کم نیست.
می گویند کمی آنطرف تر ساکنان اندک شهرهای مانده را اگر نتوانند مانند ما بیرون کنند، به هر وسیله ای می کشند و خانه هایشان را می گیرند .
خردسال باشند یا بزرگسال ، زن باشند یا مرد.
نمیدانم میتوانی حال ما را تصور کنی یا نه، به هر حال شاید به نظرت خیلی سخت و غیر ممکن باشد اما برای من و امثال من ممکن شده است.
گاهی از درونم ندایی نهیبم می زند که بروم.
گویی کسی هم نوایش از بیرون صدایم می زند و مرا فرا می خواند که بیایم.
آری باید بروم،برادرم تنهاست،مادرم امیدش را به من بسته که قد بکشم و بزرگ شوم و رؤیای زیبای بازگشتن را برایش واقعی کنم.
پرستوی قلبم فصل پریدنش فرا رسیده ، اگر چه سیاه فام است و سیاهی دردهایش فراگیر، اما ، تیز پرواز است و آشیانه اش را یافته است ، باید سنگ بردارم.
باید ابابیل شوم ، باید مانند برادرم پرواز کنم ....
🖌شیما سهرابیان
@HamNevisan
#روایت_غزه (98)
ای فلسطینی عزیز و خسته و عزادار!
به خاطر شما هر روز اخبارو دنبال می کنم،
و منتظر کور سوی امیدی برای پیروز شدن شما،
هر روز دعا می خونم،ذکر می گم پیش خدا برای شما،
برای پیروزی و شادی شما ،
برای رهایی از ظلم و خونریزی و کشته شدن و
جدایی مادر از دختر، مادر از پسر و پدر از خانواده و جدایی همه از هم...،
برای رهایی از آتش و موشک هایی که مثل بارون بهاری روی سرتون می باره ، برای رهایی شما از اون خرابی ها .
انفجار بیمارستان پر از مجروح رو ما دیدیم و شنیدیم و جان دادیم با جان دادن شما .....
مهمترین اشتراک ما امیده
ما درد رو چشیدیم.
مظلومیت درد داره، بغض و اشک داره.
ولی ذلت نداره، امید داره.
ما امیدواریم، همونطور که مقاومتها و رشادتها و شهادتها پیروزی هایی رو به بار آورده، پیروزی های بزرگتر از راه می رسه.
و اون روز قطعا نزدیکه...
🖌س تقیزاده
@HamNevisan
#روایت_غزه (99)
🖌یاس فاطمی ( عطیه)
من سالهاست عادت کرده ام به لیوان های آب نیمه خورده روی اپن، به اسباب بازی های روی زمین، به بوی نرم کنندهی لباس کودک آخر شبها، به بشقاب های رنگاوارنگ از غذاهای ظهر و شب مانده تا شاید روزی که هیچ وقت نمیآید دلشان بخواهد بخورند، پاهایم عادت کرده اند به راه رفتن روی لگو و در بطری و وسایل کاردستی، گوشهایم عادت کرده اند به صدای ترکیدن نیمه شب بادکنک های رنگی.
اما دلم هیچ وقت عادت نمیکند به تشنگی کودک، به دل ضعفه، به بوی گوشت سوخته،بوی دود،به راه رفتن روی خرابه ها، به بیدار شدن بچهها با صدای انفجار موشک های فسفری، من دلم عادت نمیکند به ترس کودکان، به بغض خفته در گلوهایشان، به بی پناهی...
من هنوز دارم اشک میریزم برای روزمرگی هایی که ما زندگی میکنیم و بچه های فلسطین میجنگند...
کاش میشد بچه ها را سوار بر هواپیما آورد، با مادرهایشان باهم، هرکداممان به یکی دو نفرشان جا دهیم و سهیمشان کنیم در آرامش کشورمان، در آغوش بکشیمشان... کاش میشد برویم کنارشان، بدانند در مقابل دنیا تنها نماندهاند، بفهمند ما هم غمشان را داریم. کاش میشد...
#طوفان_الاقصی
#غزه
#روایت_روز
@HamNevisan
#روایت_غزه (100)
یا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ
تو آنجا ایستاده ای برادرم،
و در میان آوارهای خانه ات به دنبال فرزندانت می گردی، نماز بپا میداری، بی آنکه به حجم خرابی ها نظر کنی!
تو آنجا ایستاده ای خواهرم،
و کودکت روی تخت بیمارستان ضجه میزند اما گلوی پر بغضت از شکر خالی نمی شود!
تو آنجا ایستاده ای، در خاکی که "پاره تن اسلام" است در حالی که نه سقف ها پناه شمایند از آوارها و نه بیمارستان ها مکان امنی از شر موشک ها...
تو ایستاده ای به مقاومت،
به صبر،
به شکر،
و نامی دیگر به مجاهدت داده ای!
امروز تنها نگاهدار شما اوست!
که الله است نگاهدار کسی که نگاهداری ندارد...
یا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ...
🖌مرضیه مشایخ
@HamNevisan
#روایت_غزه (1401)
سلام بر بیتالمقدس
----- ----- ----- -----
به باران بگویید که دگر نبارد
برسر بچه های غزه گلوله های آتشین می بارد
___________________
به پاییز بگویید رنگارنگ نشود
کودکان غزه یک جا خزان شده آند
------ ------- -------- ------- ------- ----
به خورشید بگویید که دگر نتابد
فرشتگان غزه در خاک و خون خفته اند
---- ------- ------- ------ ----- ------
به شب بگویید که دگر نخوابد
امشب جان های زیادی با فریادهای بی جانشان سینه ای آسمان را می شکافند
---- ------ ------- ------ ----- ------
به حاکمان عرب بگویید که به غزه نیایید
که همه ی حاکمان در عدل الهی محکوم اند
----- ------ ------ ----- -----
به صلیب سرخ بگویید در خفقان بمانند
که خون های سرخ از میان نخلستان ،زیتون بی قرار گذشتن
------ ---- ----- ---- ----
به دنیا بگویید دگربیانیه صادر نکند
که قرار است قاسم ها به پا خیزند از تونل های پیچ در پیچ غزه
----- ---- ----- ------- ----
به قدس بگویید که بر مناره ها فریاد هل من ناصر ینصرونی برآورد
در سرزمین ما پرندگانی هستند که سنگ ریزه به منقار می گیرند
وبه سوی تو خواهند آمد وهمه ای حرمله ها را به دریا خواهند ریخت
----- ----- به قدس بگویید که ما هنوز بر سر پیمان خود هستیم
صبور باش که پیروزی نزدیک است
🖌فاطمه صدری
@HamNevisan
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
✍️ دریافت بیش از 100 اثر در پویش #حماسه_روایت
💠 با هم بنویسیم تا به، ادبیات، فرهنگ و تمدن برسیم و به پیروزی ...
https://eitaa.com/joinchat/2477260908C5a78446aac
تجمیع آثار در صفحه «همنویسان»👆👆
✔️ همه آثار رسیده در نوبت انتشار قرار دارد✍️
#غزه
#فلسطین
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#روایت_غزه (102)
آپارتمانی که در آن زندهمانی می کردیم با خاک یکسان شد؛ ولی روزی میآید که با مهدی موعود در قدس نماز زندگانی میخوانیم.
سیدعلی
#غزه
#فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (103)
بسم الله قاصم الجبارین
🔰 زوال اسرائیل
✍️ اصغر آقائی
__________________
🔆 محتوای متن زیر بر اساس آیات قرآن است.
🔻و اینک در #آخرالزمان از تبار و پیروان قومی بهانهجو، لجوج، بیادب، پیمانشکن و خائن، مغرور و تکذیبگر، ترسو، خودبرتربین، دنیاطلب و زیادهطلب، که ترور شخصیت و شخصِ افراد و پیامبرکشی عادت آنان بود؛ قومی دیگر با همان اوصاف در قبله اول مسلمانان گرد هم آمدهاند و چون دشمنانِ بیوفا و پیمانشکن، تهمتزن و توطئهگر و تفرقهافکنِ نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، دشمنی را به نهایت رساندهاند.
🔻آنان چون #شیطان و شیطانصفتان با دروغ و بهرهگیری نابجا از احساسات و فطریات مردم چون وطندوستی میان ملتها تفرقهافکنی کرده، با جار و جنجال و شایعهپراکنی و صرف هزینههای بسیار سنگین، در تلاشند مخالفت خویش را نه با من و تو که با مکتب ابراز کرده، آن را نابود سازند.
🔻و اکنون بر من و توست تا با فهم صحیحِ #سنتهای قطعی الهی که به فرموده امام خامنهای در محاسبات دشمن نمیگنجد، بدانیم خداوند نه از ظالمان غافل بوده، و نه در سنتهای او تغییری ایجاد شده است. آری او با سنتهای خویش چون امهال و استدراج به ظالم فرصت میدهد تا خباثت باطنی خویش را به اوج رسانده، آن را آشکار کند. و این ظلمپیشگی، او را آهسته آهسته به سلب نعمت کشانده، عامل نابودیاش میشود.
🔻ما باید با ترک هر گونه محبت و دوستی آنان، که اگر چنین نباشد در ظلمی تاریخی و فرهنگی غلطیدهایم، و با نهگفتن به هر رابطه و #عادیسازیِ روابط سران خودکامه عرب، این ظالمان را تنها گذاشته، در مبارزهای دائمی با آنان، #صهونیسم، این ریشه فتنهها را، از جای درآوریم.
🔻آری بدان قهر الهی و نابودی ظالم سنتی الهی، و کیفرِ ناگهانی او وعدهای قطعی و بسیار نزدیک است؛ چرا که ظلم، آن هم این چنین ظلمی، دائمی نخواهد بود.
🔻و تو ای #مشرقیِ بهپاخواسته، آگاه باش که در پیکاری خستگیناپذیر عامل عذاب و نابودی آنان خواهی بود و زود باشد که این قوم تبهکار در این بازگشتِ پرقدرت، چندلایه و پرفتنه، که گویی تمام جهان را در سیطره فرهنگ شیطانیِ خویش اسیر کردهاند، نتیجه ظلمِ روزافزون خویش را ببینند و بار دیگر با #مسلطشدنِ گروهی از تبار #سید_خراسانی و #قاسم_سلیمانیها بر آنان، دوباره به نابودی و آوارگی در سایهسار #مهدی عج برسند.
🔻و این نابودی به دست وی و اصحابش، #وعده #باقر_العلوم علیهالسلام است و اینک تو در این صحنه در میان #یاران ایرانی او در تلاش برای نابودی او منتظر هستی و آن وعده بسیار نزدیک است که فرمود:
میبینم قومی از مشرق قیام کرده، طلب حق میکنند اما به آنان داده نمیشود؛ و آنان دوباره طلب میکنند و باز حقشان به آنان داده نمیشود؛ و وقتی آنان وضعیت را چنین میبینند شمشیرها را بر دوش گرفته، قیام میکنند، و در این هنگام آنچه خواهان آن بودند، به آنان داده میشود، اما دیگر نمیپذیرند، و این قیام را ادامه میدهند تا آن را به صاحب شما (امام عصر عج) بدهند. کشتهشدگان آنان #شهید هستند. آگاه باشید اگر من این زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر حفظ میکردم.
🔻آری امام علیهالسلام در این حدیث به #اصحاب_مشرقی که بیگمان همان یاران خراسانی ایرانی است، وعده میدهد پس از قیام آغازین مرد قمّی، چنان امرِ قیام صاحب الامر نزدیک است که گویی بیشتر از عمر معمولی یک انسان از شروع آن قیام آغازینِ روح خدا تا قیام پایانی نفس رحمانی حق، طول نمیکشد زیرا که فرمود «لابقیت نفسی لصاحب هذا الامر: خود را برای صاحب این امر حفظ میکردم»
✅ پس ۱) به دلیل سنتقطعی الهی در نابودی ظالمان، و ۲) به دلیل وعده امام معصوم علیهالسلام در مدت قیام مرد قمّی تا ظهور صاحب الامر عج، که بیش از عمر معمولی یک انسان نیست؛ و ۳) به دلیل سخنان بزرگان دین چون #امامین_انقلاب در #مقدمهبودنِ #انقلاب_اسلامی در نابودی صهیونیسم با #ظهور مهدی موعود، میتوان به این نتیجه رسید نابودی این قوم ظالم بسیار نزدیک است؛ و از آنجا که از آغاز انقلاب اسلامی تا بیست سال آینده، حدودا به میزان عمر معمولی یک انسان است، لذا امید که نابودی این رژیم غاصب حداکثر در بیست سال آینده اتفاق بیافتد که #امام_خامنهای دامت افاضاته فرمود: رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.
🔻آری هرچند گاه چون عصر روز واقعه امیدها گویی بر باد رفته، و دیگر برای حق رمقی نمانده است؛ اما یک نام هنوز در عین ستمدیدگی میدرخشد و زودباشد که طیلسان زهدپوشِ ریاکار را از عریکه به زیر بکشد ... بوی خطبههای علی میآید ... قدمی دیگر مانده .... باطل در جولان است و بیقرار و خودشیفته؛ اما حق آرام و پرقرار در مسیر؛ بوی خطبههای علی میآید و #ذوالفقاری که او کشید، در نیام نرفته است؛ #بوی_خطبههای علی میآید؛ #مهدی پدر در راه است.
#غزه
#فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (104)
⸤﷽⸣
و طوفان الاقصی وزیدن گرفت،
و مسجد الاقصی بار دیگر
شاهد قیام فرزندانش شد،
و مکر سازشکارانِ منافق را
به خوابی آشفته بدل کرد،
و قصه فلسطین،
این کلید رمزآلودِ
فرج امت اسلامی،
دگربار اما متفاوت و پرشکوه
بر سر زبانها افتاد،
و بارقه امید قلب مستضعفان را
روشنایی دوباره بخشید،
و قامت خمیده هستی از رنجها،
به خود ایستاد تا شاهد ظهور
راستقامتانی باشد که در سرزمین سلیمان
به قیامی قاسموار، به
"أَیْنَ قاصِمُ شَوْکَهِ الْمُعْتَدینَ"
معنا بخشند،
تا صدای پای آخرین موعود،
با شکستن استخوانهای غاصبین
در هم آمیزد،
و موسیقی آن قلب مقاومت را
در تپشی مدام، مشتاق لحظه دیدار کند.
اصغر آقایی
#غزه
#فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (105)
⸤﷽⸣
عروسکم با آرامش
در آغوشم مینشیند،
و من چشمانم را
بدرقه راه پدر میکنم؛
لحظهای چشم در چشم عروسکم،
درخششِ چشمانِ یکدیگر را
به هم هدیه میکنیم؛
گرمای چشمان عروسکم،
از شادیِ بودن با من است؛
و گرمایِ چشمان من،
از نگرانیِ جدایی از پدر؛
و منِ نگران، برای نگراننشدنِ عروسکم،
او را محکم در آغوشم میکشم،
و در خیال خودم آخرین کلام پدر را
مرور میکنم:
"دخترم تو را به خدا میسپارم"
و من در حالی که نگرانیام،
با قطرات اشکهایم،
از وجودم جدا میشود،
خود را در آغوش گرمِ
خدای مهربان میبینم.
#طوفان_الاقصی
اصغر آقایی
#غزه
#فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (106)
میگویند
آه نامی
از نامهای خداست!
وقتی تنها "آه"
برای مظلوم میماند
و با تمام هستیاش
آه میکشد،
این نفسنفسزدنِ
مظلوم است که
فریاد میشود
و او را صدا میزند؛
و او شنوده صدایِ
بیتاب مظلوم است،
و اینک #آهِ بیتابشده
در بیتابی مظلوم،
طوفان کرده است؛
و طوفان آه خانمانسوز است.
اصغر آقایی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (108)
از زبان منِ بعد از ظهور
باور نمی کردیم مثل خواب و رؤیا بود
لبخند او لبخند او آغاز دنیا بود
اصلا قیامت کرد با بانگ انا المهدی
جانی دوباره داد عالم را ،مسیحا بود
سرتا به پای او همه نور محمد بود
سرتا به پای ما همه غرق تماشا بود
مست سخن هایش شدیم از بس که شیرین بود
دیوانه ی رویش شدیم از بس که زیبا بود
چشمان ما اندازه یک عمر دلتنگش
چشمان او اندازه ده قرن تنها بود
در عصر غیبت غایبش خواندیم صد افسوس
در جای جای زندگی با اینکه پیدا بود
حتی مسلمان بودن ما بوی شک می داد
حتی جماعت هایمان بی او فرادا بود
از چشم کودک های غزه العجل می ریخت
در آه مادرهایشان امّید فردا بود
از یک نفس لبخند او عالم بهاران شد
یک چشمه از خشمش فقط
#طوفان_الاقصی بود
#فاطمه_معصومه_شریف
#نصرتی_لکم_مُعدّه
#نابودی_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
@shaeranehowzavi
@HamNevisan
#روایت_غزه (109)
قرین درد و اشک و آه گشته روز و شبها
از آه و غصه های مادران ، ام وهب ها
شده چنگال صهیون تیزتر وحشی وحشی
ز یاجوج زمانه محو گردیده نسب ها
از آن شداد می گویم که دارد فتنه در سر
و کرده شعله ور از کینه اش بر ما حطب ها
تو آن امن یجیب قلبهای بینوایی
اجابت در دعای توست چون شهد رطب ها
ز خون و موشک و آتش نمانده تاب دیگر
بیا تا محو گردد نقشه های بولهب ها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مشهدی_زاده
@HamNevisan
#روایت_غزه (110)
مرثیه ای برای غزه غریب
غزًه ،!!
ای غزال زخمی سربلند!
هنوز در این اندیشه ام
که محکومیت دشمنان تو
تنها چه فایده دارد!؟
ما هفتاد سال است،محکوم می کنیم ،
وآنها حاکم تر می شوند!
مظلومیت تورا
نه با چشم
که دریا دریا باید گریست،
باران باران باید بارید
بر ساقه های تُردِ تفکر بی خیالان ِبی ترحًم!
بر دلهای سنگ سگیونیست های سنگدل !
تورا باید شعر کرد
وبر پیشانی ستم کوبید.
ای باریکه ی اشک و لبخند ،
گرگ ها بیانیه و قطعنامه نمی فهمند!!
تو را باید موشک کرد و به قلب تلاویو زد.
«وما رمیت اذ رمیت ولاکنً اله رمی»
کنگره و کنفرانس وهمایش دیگر جواب نمی دهد !!
تو را باید تکرار کرد،
در سطر سطر همه ی کتاب ها
بر تابلوهای همه ی کلاس ها
و
در رنجواره های مادران مظلوم فلسطین !!
سگیونیست ها آدم شدنی نیستند!
باید بارها در گوششان ترانه ی موشک خواند،
باید یک آسمان ابابیل ،
پهپاد کرد وبر سرشان کوبید!!
گرگ ها بیانیه نمی فهمند،!!؟
وحشی ترین حیوانات انسان نما
وسگ ترین سگیونیست ها
از تَشَر تُوخالی ِمن وتو
هراسی ندارند!!
باور کنید امروز
فقط بیانیه ی موشک ها جواب می دهد؟!
سجیل ،شهاب ،ابابیل ،خیبر ، خرمشهر،شاهد وووزلزال...
«اذا زلزلت الارض زلزالها...»
🖌حسین کیوانی
@HamNevisan
#روایت_غزه (111)
عقل کل درباره جنگ روسیه و اوکراین میگه کنار مردم اوکراین هستیم . اما برا فلسطین و اسرائیل نه به جنگ هشتک میزنه.
حماقت مجسم کسی میخواد این فرده.
کوتاه نوشتهی مهدی جبرائیل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan