eitaa logo
همسران موفقِ فاطمی❤💍
11.8هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
62 فایل
💕هدف ما #نجات جامعه از #فقردانش_جنسی رواج #همسرداری_فاطمی و #پیوندبهتربین همسران است💕 ⛔کپی‌مطالب فقط باذکرمنبع ولینک جایزاست❤ 🙏آیدی #فـقـط جهت ارسال‌ایده‌هاوتجارب @Banoo9669 🎀 #تبلیغ‌کانال‌شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 1 : برای اینکه برنج به ته دیگ نونی قابلمه مون نچسبه روی نون رو باید کمی خیس کرد. 🌀 2 :برای اینکه برنجمون خوب قد بکشه تو لحظه های آخر که میخوایم آبکشش کنیم یک لیوان آب سرد بهش اضافه کنید. 🌀 3 :برای اینکه قورمه سبزی مون خوب روغن بندازه و به اصطلاح روغن سبز تیره پس بده وسطای پختن خوروشت یک قاشق شنبلیله که خیلی خوب سرخ و خشک شده بهش اضافه کنید. 😎از این به بعد 👇 هــــــرروز یــــــــک 👏 ╭┅──────────┅╮ 🎀 @hamsar_ane_kadbano🎀 ╰┅──────────┅╯
♻️ #معجزه_شکرگزاری #روزنوزدهم #تمرین_نوزدهم👇 ❣ @hamsar_ane❣
🌀بعداز اخرین باری که مريض شدم و آخرهاش دیگه واقعا نمیتونستم هیچکاری بکنم وکلافه بودم ✅ به معنای واقعی کلمه ارزش کارهاي و رو فهمیدم. 👌اینکه بري ، بري ، بري و یه عالمه کارهای کني. بري و بري بخري...😊 بري ها رو بذاري دم در و تا دم بري ببيني هنوز پخت نکرده 😃و باید برگردي نیم ساعت دیگه دوباره بیاي.. 👍من میگم همونطور که هر نفس نعمتي است و بر هر نعمت شکري واجب، 💯 هر قدمي هم که براي زندگي کردن و امورات عادي زندگي بر ميداري نعمتیه و بر هر نعمت شکري واجب... 💯 ⛔️مهم نیست که رو پاهاي خودش آدم راه میره یا حتي به كمك وسيله اي راه میره، ✅مهم اون قدمیه که برای زندگی کردن و امور جاري زندگي بر ميداري... 💠 فردا تمرين أول رو مثل هجده تمرین قبلي انجام بده با ده موهبت جديد... ❇️حدود نود ثانیه زمان بگیر و هر يك قدمي که بر میداري بگو سپاسگزارم.♻️ ⚜ تقریبا میشه صد قدم و حدود صد تا سپاسگزاري عميق از خدا... ⁉️قدم هاتونو نشمرید چون باعث میشه به جای شکرگزاري عميق قلبي حواستون به شمارش باشه... ⁉️ قبل از خواب رو تو دستت بگیر و برای بهترین اتفاق روزت خداروشکر کن... (تمرین ۲) 🔰⁉️🔰⁉️🔰⁉️🔰⁉️ میدونم خيلي هاتون دستتون رو رها کردید... شاید ناامید شدید شاید تاثیری که میخواستید ندیدید... ⬅️ ولي من میگم اشتباه کردید و فرصت یك تحول عظیم تو زندگی رو از خودتون گرفتید... ➡️ درسته من هم وقتی میبینم فعالیت شما کم شده سست میشم و با خودم میگم براي کي وقت میذاري❗️⁉️ وقتي فقط چند نفر دارن انجام میدن که میتونن بیان پی وی براشون تمرینارو بزارم... 🔆 اما با خودم میگم کاری که شروع کردم و بذار اوني که دستش و رها میکنه من نباشم... اینطوري وجدانم آسوده س که من خواستم و انجام دادم... ✅ خودشون نخواستن...😕 👌 میدونید دیگه قبلا بارها گفتم... 🚫🚫 زوري نمیشه زندگی و بینش کسي رو تغییر داد... آدم باید بخواد... خودش باور داشته باشه و بگه من میتونم"... نمیتونم و نمیشه و ... هم نداریم... دیگه خودتون میدونید... بقیشو...ـ🚫🚫 پس هرکی مونده دمشششش گرمممم....❤️❤️ ۱۰روزدیگه خودش نتیجه اشو میبینه.... ✅✅میبینه که الان چه حال بهتری داره نسبت به یکماه پیش 😉 •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈• کانال داران عزیز🌹 عذرمیخوام🙏   بدون لینک ⛔️ فقط ❤️ •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈• ❣ @hamsar_ane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@khanevade_baneshat1 اتو زدن لباسهای همسر موجب علاقه مندی او به شما میشود مخصوصا اینکه زرنگ باشید و بعدازاتو یادداشتی در جیبش با محتواهای عاشقانه بگذارید اصول اتو لباس با بهترین کیفیت👇 لباس را به راه پارچه اتو زنید تا کش نیاید قبل اتو چند قطره آب روی لباس بریزید تا نم دار شود برای تیز نشان دادن خط اتو روی خط اتو قبل اتو صابون خشک بکشید لباس را بلافاصله بعدا تو آویزان کنید ⁉️⁉️⁉️⁉️ چه زمان اتو کنیم عموما میتوانید همراه با اتو کردن چند کار عقب افتاده تان را سامان دهید مثل گوش دادن به سی دی تلفن زدن ...❣ @hamsar_ane
4_5913444881623155052.m4a
46.65M
🔰یک جلسه جامع و کامل✅ 🍖🍱🍲 استاد ╭┅──────────┅╮ 🎀 @khanoomekhone 🎀 ╰┅──────────┅╯   بدون لینک 👆جایزنیست⛔️ @khanevade_baneshat1
#ریحانه👰 #حضرت_ماه(سیدعلی خامنه ای) 🔴 #در_اسلام_وجود_ندارد ✅ #رهبر_انقلاب: 💠 بعضی از #مردان خیال می‌کنند که زن وظیفه دارد همهٔ کار‌های مربوط به آن‌ها را انجام دهد. البته در محیط خانواده، زن و مردی که به هم #علاقه دارند با کمال میل و شوق، کار‌ها و خدمات یکدیگر را انجام می‌دهند. 💠 اما انجام دادن از روی #میل، غیر از این است که کسی احساس کند یا این طور عمل کند که گویا #وظیفهٔ زن است که باید مثل یک مستخدم خدمت مرد را به آن شکل انجام دهد چنین چیزی در #اسلام وجود ندارد. ۱۳۷۵/۱۲/۲۰ 🌷❣ @hamsar_ane❣
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و یکم:یا زهرا 🍃اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی چندان طول نکشید ... 🍃اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ... 🍃علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود ... 🍃اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ... 🍃با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ... 🍃بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane  بدون لینک جایزنیست⛔️
‍ ❣ قسمت پنجم: وقتی زنگ میزنه . .‌ . یه وقتایی خانوما از این ناراحت میشن که چرا ... همسرشون وقتی بیرونه یه مدت طولانی بهشون زنگ نزده... و وقتی زنگ زد؛ تا گوشی را جواب دادن کلی غر و طعنه میزنن و بدون سلام و احوال پرسی یه دفعه میگن: ❌ چه عجب یادت افتاد یه زن و بچه ای هم داری ❌ یا معلوم هست تو کجایی؟؟ ❌ نباید با خودت بگی من مردم یا زنده؟ ❌ از اونموقع تا حالا دنبال خوش گذرونیت بودی چه عجب یه زنگ زدی... و... میدونی به جاش تا گوشی را جواب دادی چی بگی؟ 🤔 که تاثیرش هم خییییلی بیشتر از این همه غر و دعواست... تا گوشی را جواب دادی بگو: ✅ وای عزیزم خیلی خوشحال شدم که زنگ زدی؛ حالت چطوره؟ ☺️ 👈در حالت اول فقط شوهرتو بیشتر از خودت دور میکنی،آیا دفعه ی بعد رغبت داره که بهت زنگ بزنه؟ وقتی این همه جیغ و داد را پشت گوشی میشنوه؟ 👈ولی در حالت دوم شوهرت خودش انقدر شرمنده میشه که توضیح برات میده،و سعی میکنه جبران کنه... حالا دیگه خودت انتخاب کن 😉 ... ❣ @hamsar_ane
🎙 خانم دکتر 🌹 موضوع : 👨‍👩‍👧‍👦 ✅پیشنهادمیکنم گوش بدید این جلسات رو... عالی هستن😍 ❣ @hamsar_ane
tahkimkhanevade 01.mp3
30.25M
#فایل_صوتی🎙 خانم دکتر #همیز🌹 موضوع : #تحیکم_خانواده👨👩👧👦 #جلسه_اول☘ ❣ @hamsar_ane❣
1⃣ #اذکار و #اسماء الهی.... که حین #آشپزی و یا #انجام کارهای #منزل باید متجلی کنید و تکرارشون کنید🔰 #کپی  بدون لینک جایزنیست⛔️ ╭┅──────────┅╮ 🎀http://eitaa.com/joinchat/2775842838C0e8ec6c9f8🎀 ╰┅──────────┅╯
ادامه ی و اسماء الهی که حین آشپزی نیاز هستن رو توکانال 🎀 براتون گذاشتیم 🔰 ╭┅──────────┅╮ 🎀http://eitaa.com/joinchat/2775842838C0e8ec6c9f8🎀 ╰┅──────────┅╯ ... و ایده های دیگه روهم براتون میزاریم عزیزان❤️
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و دوم:علی زنده است 🍃ثانیه ها به اندازه یک روز ... وروزها به اندازه یک قرن طول می کشید ... ما همدیگه رو می دیدیم ... اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم ... - خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست... به علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ... 🍃بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ... 🍃از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ... قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ... بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد... اینها اولین جملات من بود ... علی زنده است ... من، علی رو دیدم ... علی زنده بود ... 🍃بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم ... همه مون گریه می کردیم ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane  بدون لینک جایزنیست⛔️
♻️ #معجزه_شکرگزاری #روزبیستم #تمرین_بیستم👇 ❣ @hamsar_ane❣
قــــــلـــ❤️ــــب ... به نظر من یکی از های بدنه... اگر کینه نگهداري توش، حسد داشته باشي، كني باهاش و ... مریض میشه... ادم هم با قلب مگه میتونه راحت زندگی کنه ؟! ⁉️ ✅کلا از اول زود میبخشیدم. برادرم همیشه میگفت یه خوب فقط داري اونم اینه که زود و راحت میبخشي☺️ ولی بعد از سالها دیدم نه... من تو ظاهر میبخشیدم. 😕 يعني تو از رو ماجرا میگذشتم ولي انقدر تو قلبم عمق رو نگه میداشتم و تو تنهایی هام بهش بك میزدم 😐 که قلبم مریض شده بود... 👌 از روزی که یاد گرفتم و خالصانه ببخشم و بگذرم و دفن کنم و بهشون برنگردم، فقط و فقط به خاطر خودم و ، یواش یواش خوب شد...⁉️ یه روزی که رفته بودم اکو و نوارقلب براي چكاپ، دکتر گفت من هیچی نمیبینم! أكو و نوارقلب هاي قبلي و گرفته بود دستش و میگفت عجیبه... نمیفهمم!! 😳 ولي من میفهمیدم..😁 و اون آخرین باری بود که دکتر قلب رفتم...😉 مواظب قلبــ❤ــاتون باشید... 😊 به خاطر خودتون فقط...👏 🙏 فردا تمرین اول رو مثل نوزده قبلي با ده موهبت جدید انجام بده. 💯توجه خودت رو به اطراف قلبت کن. 😴 ببند و در حالیکه فقط به قلبت فکر و توجه میکنی بگو ... 👊 ده خواسته و مهمت رو بردار و هر آرزو رو بخون و چشمات و ببند و در حالیکه به قلبت فکر میکنی از ته قلب بگو ... قبل از خواب رو تو دستت بگیر و به بهترین اتفاق روزت فکر کن و بگو . (تمرین ۲) 💟 من... در چه حاله ؟؟؟ راستش و بگید چقدر میبخشید؟!😄 چقدر واقعی میبخشید؟؟؟🙄 چقدر کینه نگه میدارید؟! 😓 نظرتون چیه بعد از این تمرینات شروع کنیم به بخشیدن؟! بخشیدن هاي واقعي ؟!🙃 | یادمون باشه همگی نون قلبمون رو میخوریم... با قلبمون مهربون باشیم...👍 •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈• کانال داران عزیز🌹 عذرمیخوام🙏   بدون لینک ⛔️ فقط ❤️ •┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈• @hamsar_ane
#عرفه 🔸برای خواندن #دعای_عرفه کجا برویم؟ 👇👇👇 https://www.yjc.ir/00TVHb
✨امام صادق علیه السلام فرمودند: كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، تا رمضان آينده آمرزيده نگردد، مگر آن كه در حاضر شود.✨ ┄┅══❁🍃🌿🔳🌿🍃❁══┅┄ ❣ @hamsar_ane
👨👩👧👦 🌹خانم 💞 حتما در منزل گل و گلدان داشته باشید میتوانید از گلهای آپارتمانی استفاده کنید یا گلهای شمعدانی یا ... اگر مایل بودید میتوانید در ظرفهای کوچک دانه های فلفل یا سبزی بکارید و در این امر به خودکفایی برسید خانه ای که در آن بانو بانشاط و متدین گرما بخش کانون خانواده است هیچ گلی پژمرده نمیشود 🌺 ❣ @hamsar_ane
امروز برای همسرانتون یه پیرهن مناسب برای هیات یا مسجد اتوکنید یه جایی که ببینه اونو آویزون کنید😍 توی جیبش یه بیت شعر عاشقونه و امام حسینی میتونید بنویسید..... مثل این یه مصرع که میگه😊 ✅دربند کسی باش که در بند است.... ❣ @hamsar_ane
ازین #نت ها هم میتومید بنویسید😍😊
4_5933909627694482610.pdf
1.82M
♻️ ترجمه روان و جمله به جمله دعای عرفه امروز عرفه است، روزی که یکی از اعمال آن، قرائت مناجات عارفانه اباعبدالله الحسین(ع) است. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: ما مِن يَومٍ أكثَرَ أن يُعتِقَ اللّهُ فِيهِ عَبدَا مِنَ النّارِ مِن يَومِ عَرَفَةَ؛ خداوند در هيچ روزى به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمی رهاند. برای قرائت این دعای شریف، می‌توانید از فایل ضمیمه که حاوی ساده‌ترین ترجمه دعای عرفه به صورت جمله‌ به جمله است استفاده کنید. لطفاً آن را به دوستان خود نیز هدیه کنید تا در ثواب نشر آن سهیم باشید. ❣ @hamsar_ane
هایی که ان شالله در کانال 🎀 خواهیم گذاشت🔰👇🔰 ╭┅────────────┅╮ 🎀https://eitaa.com/khanoome_khoone🎀 ╰┅────────────┅╯
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و سوم:آمدی جانم به قربانت 🍃شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدرک اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ... ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ... التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ... 🍃صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ... علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ... 🍃زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ... 🍃من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... 🍃دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ... - بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ... 🍃علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ... - مریم مامان ... بابایی اومده ... 🍃علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ... - میرم برات شربت بیارم علی جان ... 🍃چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ... من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ... 🍃بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane