☺️ یه خاطره جالب از یکی از اعضای محترم کانال تربیتی همسران خوب
✍چند سال پیش من در شرایطی ازدواج کردم که نه کار داشتم نه خونه نه پول نه ماشین!روز خواستگاری به خانمم گفتم من هیچی ندارم و فقط خودم هستم و همین لباسهام اما به خدا اعتماددارم و تمام تلاشمو میکنم که زندگیمونو بسازم و... خلاصه داستانش مفصله که چه ماجراهای جالبی برام پیش اومد اما از بین همه اون اتفاقات جالبی که برام پیش اومد فقط اینو بگم که:
یک ماه بعد از اینکه با خانومم رفتیم خونه خودمون عیدغدیربود و من تنهاسیدتو فامیل خانومم بودم وتنها پولی که داشتیم همون هدیه هایی بود که شب عروسیمون بهمون داده بودندو شاید فقط ۵۰ هزارتومان تهش مونده بود!
خیلی دوست داشتم که اولین سال زندگیمون و اولین غدیر مشترکمون رو جشن بگیریم ونذری بدیم.
هرچی دارو ندارمون بود و میشد باهاش یک جشن کوچولو گرفت رو کنارگذاشتیم وهمه چی رو اماده کردیم اما فقط
۱۰۰ هزارتومان کم داشتیم که برای شام یه چیز مختصری تهیه کنیم.
من با تمام ایمانم معتقد بودم هزینه نذری برای اهل بیت رو خود خداو اهل بیت(علیهم السلام)میرسونن و وقتی نیت کنی دیگه نذرت روی زمین نمیمونه.
یادم نمیره که همون موقع دقیقا روز قبل از عیدغدیر بود،یکی از فامیلهامون از شهرستان اومدن دیدن ما و چون بعد از ازدواجمون برای اولین بار مارو میدیدن کادوی عروسیمون بهمون یک پاکت پول دادن و وقتی پاکت رو باز کردیم دیدیم دقیقا همون۱۰۰ هزارتومانی بود که کم داشتیم!!!
ما با همون ۱۰۰ هزارتومان و کل دار و ندار اون موقعمون یه جشن مختصرو شادگرفتیم و بعد از اون به برکت غدیرو لطف خدابعد ازمدتها دنبال کارگشتن چند روز بعد از غدیر برای من کار جورشد، رفتم سرکار و زندگیم الحمدلله روبراه شد... ☺️
❤️ #قانون_رزق_الهی_زیباست...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6